کارزار بزرگ با رجوی وطن فروش یک تصویر و یک عالمه خاطره
بخش خروجی، فرمهای تحقیر خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و پنجم
آن روزهای سیاه از چاله اردوگاه صدام تا چاه اسارتگاه رجوی
رقص رهایی، بی ناموسی رجوی
روشنگری ایشان درمصاحبه با سایت ایران قلم درخصوص معرفی بی ناموسی شخص رجوی به اتفاق همسر جادوگرش و در آمیختنش با اعضای شورای رهبری تحت عنوان رقص رهایی!! مطلقا برایم قابل فهم وهضم نبوده و نیست و خیلی شفاف بگویم برایم باورکردنی نیست!! و هر روز و با دقت بیشتر مصاحبه مورد بحث را مرور می کنم تا اینکه بتوانم از آن عبور کنم ولی حقیقت اینست که درصورت قبول آن باید اقرار بکنم که من وامثال من با بیش ازبیست سال سابقه حضور در سازمان آن چنان مسخ مغزشویی دستگاه فرقه ای رجوی شده بودیم که از خیلی مسائل اندرونی بی خبر مانده بودیم!!
نگاهی به اعترافات تلخ خانم بتول سلطانی
خانم بتول سلطانی از زمان فرار از اسارتگاه اشرف (سال 2007) بر پایه تعهدات انسانی خود نسبت به هم بندان هم چنان اسیر در اشرف تلاش بسیار کرده وهم چنان مصمم به این کوشش های سازنده خود ادامه می دهد _ سران فرقه رجوی که از این فرار به شدت عصبی و نگران شده اند بعد از تلاش های ناموفق در تله گذاری برای ایشان تا قبل از این گفتگو و اعترافات تازه خانم سلطانی سکوت مرگ آور را پیشه کرده بودند پس از این اعترافات تازه به اوج درماندگی وعصبیت رسیده و به دستور سرکرده فرقه تلاش برای به سکوت وادار کردن خانم سلطانی را در دستور کاری خود قرارداده اند
تهدید فرقه تروریستی رجوی علیه خانم سلطانی
می بیند که یکی از اعضای همین صف با انتقاد و اعتراض، به کمپ سابق آمریکایی ها در قلعه اشرف فرار کرده و بعد از چند سال خود را به اروپا رسانده و پرده از حقایق و تجاوزات جنسی که تحت عنوان آزادی و رهایی زن انجام می شد، پرده بر می دارد و چون جواب منطقی هم ندارند که در مقابل این افشاگری های مستند بدهند لذا در مقابل این افشاگری ها عصبانی شده و بر طبق روال معمول در این فرقه متوسل به زور و چماقداری و تهدید و تطمیع شده است.
خاطرات قادر رحمانی ـ قسمت چهارم
مجدداً نشست رهبری شروع شد اما موضوع بحث در رابطه با جدید الورودها نیست. اینبار درباره ی مریم است. مسعود به خوبی با کلمات و واژه ها بازی می کرد و اما در نهایت چیزی که تلخ بود خالی کردن محتوای این اصطلاحات و کلمات از معانی حقیقی خود و جایگزین کردن تعاریف و ایده های فرقه ای و خشونت طلبانه.
فرقه رجوی بداند؛ من به حقیقت زنده ام
همچنان رهبران بیرحم مجاهدین دست از سر من و سایر جدا شده ها بر نمی دارند. بناگاه لقب بریده، خائن و مزدور از سوی رجوی نثار ما اعضای جدا شده می شود. ابتدا فکر می کردم مخاطب تنها من هستم به خودم می گفتم شاید اشتباهی صورت گرفته زیرا گناه و جرم که نیست آدمها مسیر زندگی شان را مشخص کنند ولی چه زود متوجه شدم مخاطبین رهبر عقیدتی مجاهدین بسیار هستند.
هشدار نسبت به تهدیدات تروریستی مجاهدین علیه خانم بتول سلطانی
رهبری فرقه تروریستی مجاهدین که زبانی جز خشونت و سلاح و وحشیگری نمی شناسد و در برابر این افشاگری ها هیچ حرف و پاسخی نداشته است و در برابر حجم عظیمی از حقایق بازگو شده تنها به سکوت خفیفانه بسنده کرده بود اکنون تلاش کرده با اعزام چماقدار به محل اقامت سرکار خانم بتول سلطانی ایشان را وادار به سکوت و در صورت ادامه تلاش ها و انتقاد ایشان را تهدید به از میان برداشتن کرده است.
گفتگوی بنیاد خانواده سحر با شهاب حسینی (احمد توکلی مقدم)
با حضورخانواده ها در مقابل درب قرارگاه اشرف بیاد خانواده خودم افتادم و با شنیدن موزیک هایی که پخش می کردند به دوران جوانی درخیابان های تهران بازگشتم ولی نسبت به خروج از اشرف به شدت نگران بودم زیرا تبلیغات سازمان آنقدر طی این سالها زیاد بود که احساس می کردم خارج ازاشرف چیزی به غیر از فلاکت و نهایتا مرگ درانتظارم نیست. حضورخانواده ها برایم تسکین بخش بود و به من قوت قلب میداد.
حتی یک لحظه از تلاش برای نجات اسیران اشرف باز نخواهیم ایستاد
دوستانی مانند غلامعلی میرزایی و احمد گلپایگانی را کاملا درک میکنم که در چه شرایطی به مصاحبه علیه من اقدام نموده اند و هیچگاه در این خصوص خم به ابرو نیاورده و یک لحظه از تلاش برای نجات جان برادران اسیرم از فعالیت باز نخواهم ایستاد و این اراجیف که از دهان سران آبرو باخته سازمان به دوستان ما دیکته میشود هیچ پلی را تخریب نخواهد کرد و کماکان راه برای بازگشت این دوستان باز است و ما و خانواده های آنان و میهن عزیزمان ایران آماده استقبال و پذیرایی از اینگونه افراد میباشیم.
افشاگری داوود صادقی بیاتی از اعضای جدا شده مجاهدین
داوود صادقی بیاتی یکی از اعضای جدا شده ی فرقه تروریستی رجوی ضمن مصاحبه، گوشه ای از فریبکاری رجوی را افشاءِ کرد. … به ما می گفتند نماز بخوانید، شیعه باشید اما شیعه رجوی، یعنی آنطور که آنها می خواستند باید به دین عمل می کردیم، چند نفری هم لباس روحانیت به تن کرده بودند و باصطلاح برای ما مباحث عقیدتی و دینی درس می دادند؛ اما در واقع وقتی از آنها سؤال دینی می کردیم هیچ چیز بلد نبودند و جواب های بی ربط می دادند و می گفتند اینها را از مسعود یاد گرفتیم و او ما را به خدا رسانده است.
شکایت یک بازگشتی از فرقه تروریستی رجوی
آقای جمشید سرایی و احمد سرایی که بهترین دوران جوانی خود را در غار تاریک و سرد قلعه اشرف سپری نمودهاند و هم اکنون بعد از مدتها اسارت و گرفتاری در بند رجوی، به خاک وطن بازگشته و ازدواج نموده و صاحب فرزند شدهاند؛ ازتمامی جوامع حقوق بشری و نیز دولت عراق خواهان رسیدگی به اوضاع برادرشان مهدی که در چنگال رجوی خائن گرفتار میباشد هستند.
مصاحبه سایت ایران قلم با خانم بتول سلطانی ـ قسمت دوازدهم
بعد از اینکه در زمستان 1376 در جمع بزرگ شورای رهبری توسط مسعود و مریم رجوی در قرارگاه بدیع زادگان به من رده شورای رهبری ابلاغ شد یک سلسله نشستها برای این گروه که تازه شورای رهبری شده بودند شروع شد. در این میان مسئول برگزار کننده نشستهای به اصطلاح دیگ مهوش سپهری بود. از بین کسانی که این رده بهمان ابلاغ شده بود بجز تعدادی که در جریان این نشستها ok نشده و به اصطلاح از بحث رهبر عقیدتی و عشق تمام عیار به مسعود خوب عبور نکرده بودند ما را برای نشست مریم رجوی صدا کرد و گفتند که از کوران این مرحله عبور کرده ایم.
نامه افشاگرانه علیرضا نصراللهی نسبت به تحرکات مجاهدین بر علیه خانواده اش در ایران
آقای مجیدی بس کن تا کی میخواهی به اینو و آن زنگ بزنی؟ تا کی میخواهید مردم رو بکشتن بدید؟ به خواهر من میگه ؛مگه علیرضا ایران نیامده مگه شما اونو ندید؟ ببین بذار خیالت رو راحت کنم جواب سئوال تو پیش منه من ایران نرفتم و نمیخوام برم تو اگر سئوالی داری از خود من بپرس چرا می خواهید آب را گل آلود کرده و خانواده منو در مقابل خطر قرار بدی؟ اگر تو راست میگی چرا نمیری عراق و در کنار کسانی که بقول خودت دارن آنجا”مبارزه” میکنند قرار نمیگیرید؟

