ماجرای فرار عابدین جانباز را به خاطر داری؟ پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی
می دانم نامه ات دیکته شده از سمت سران مجاهدین بوده سخنی با حیدر پیرزادی ساکن در کمپ آلبانی
سرگذشت تلخ علی اصغر برجی بیاتی افشاگری فتح الله اسکندری از جنایات هولناک سران مجاهدین خلق
پیام تسلیت به مناسبت درگذشت حسن سالکی
انالله و انا الیه راجعون هر چند قلم از بیان این درد عاجز است ، اما با احترام و تمکین بر مشیت الهی، ابراز همدردی ما را پذیرا باشید، امید آنکه روح مرحوم بازگشتی حسن سالکی مرهون رحمت آفریدگارش گردد. از ایزد منان صبر و شکیبایی برای خانواده های سالکی و هیوری و سایر بستگان […]
چرا رجوی مرا به زندان خود و بعد ابوغریب فرستاد – قسمت چهارم
حمید دهدار در قسمت قبل از صحبت کردن با خانواده گفت و گفت که بعد از بیرون آمدن از اتاق تلفن چنان انرژی و توان گرفته بودم که بلافاصله نامه ای به مسئول یگانم که آن موقع محسن نیکامی (کمال) بود نوشته و در آن صراحتا گفتم که از این تاریخ به بعد حاضر به […]
داستان آشنایی و جدایی من از مجاهدین خلق – قسمت دوم
در قسمت قبل گفتم که با انتخاب مجاهدین خلق به سراب رسیدم. آنها از صداقت و جسارت و اعتماد من و نسل همانند من بیشترین سو استفاده ها را کردند. من از ایدئولوژی و طرز برداشت آنها از اسلام اطلاعی نداشتم، ولی به دلیل اظهار به اسلامی بودن عقایدشان و شجاعت و از جان گذشتگی […]
در بیستمین سالگرد بازگشتم به میهن و آغوش خانواده
شهریور امسال 20 سال از بازگشتم به میهن و آغوش خانواده می گذرد. لحظه دیدار با خانواده و بخصوص دیدن پدر و مادرم بعد از آن همه سال تلخی، بسیار شیرین و لذت بخش بود. من به کشورم برگشته بودم و در کنار خانواده ام قرار داشتم. دو سرمایه ای که بدلیل انتخاب بسیار اشتباه […]
داستان آشنایی و جدایی من از مجاهدین خلق – قسمت اول
تاریخ، آینه عبرت هاست و در خلال درس آموزی از این عبرت ها است که انسان می تواند مسیر درست زندگی برای نیل به پیشرفت و شکوفایی و افتخار را طی کند. پندها و عبرت ها می توانند چراغ راه نسلی باشند که با گذر از کوران حوادث و بکارگیری تجارب نسل پیشین ولو تلخ، […]
دنیای من؛ درون و بیرون از مناسبات مجاهدین
در یکی از روزهای دوران اسارت که مجال پیدا کردم و با یکی از دوستان سابق در کمپ منفور اشرف در عراق خاطره ای از جشن عروسی برادرم در ایران بازگو کردم دیری نپایید که قدرت حیدری یکی از شکنجه گران جنایتکار مجاهدین خلق مرا به اتاقش فرا خواند و با لحنی پرخاشگرانه به من […]
چرا رجوی مرا به زندان خود و بعد ابوغریب فرستاد – قسمت سوم
در قسمت قبل گفتم که بعد از خروج از اتاق تلفن حال و هوای دیگری داشتم. احساس کردم به کوهی بزرگ تکیه کردم چنان از خانواده ام توان و انرژی گرفتم که احساس کردم همان نیروی محرکه قوی در من ایجاد شده که می توانم به راحتی همه موانع ذهنی و عینی را کنار بزنم […]
دیدار محمد رزاقی با مسئول انجمن نجات گیلان
محمد رزاقی عضو جدا شده از مجاهدین خلق و از فعالین کارزار انسانی با فرقه وطن فروش رجوی روز سه شنبه مورخه ۱۱ شهریورماه ۱۴۰۴ با مسئول انجمن نجات گیلان دیدار کرد و به گفتگو پرداخت. مسئول انجمن نجات ضمن استقبال گرم و صمیمی برایشان سلامتی و تندرستی و موفقیت روزافزون در زندگی آرزو کردند. […]
رای قطعی دادگاه ۴۲ نفر شاکی، علیه سازمان مجاهدین خلق – قسمت دوم
انجمن نجات استان آذربایجان شرقی، طی مجموعه گفتگوهایی به بحث حول رای قطعی دادگاه 42 جداشده پرداخته است. در قسمت اول این گفتگو محمدرضا مبین اظهار داشت که 10 سال در این سازمان ، تحت اقامت اجباری بوده است و در طی این دوران زندانی و شکنجه شده است، ایشان گفت که نزدیک به 70 […]
در حافظۀ تاریخ
سلام به همه یاران و خانواده های مقاوم علیه ظلم و استبداد رجوی امروز به سراغ آرشیو ویدئوهای انجمن نجات تبریز رفتم و نگاهی به آنها انداختم. چند ویدئو در این میان بسیار برایم جالب توجه بود و به نظرم بسیار ارزشمند بودند، حیفم آمد آنها را به اشتراک نگذارم. از ابتدای تشکیل انجمن نجات […]
چرا رجوی مرا به زندان خود و بعد ابوغریب فرستاد – قسمت دوم
همانطور که در قسمت قبل گفتم، علاوه بر تصویروحشتناکی که رجوی از دنیای بیرون از تشکیلات برای ما درست کرده بود از طرف دیگرهم شدیدترین برخوردها را برای افراد خواهان جدایی در دستورکارش قرار داده بود که واقعا برای ما بسیار رعب انگیز بود. او همه اعضا را در یک وضعیت بلاتکلیفی و بن بست […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت پنجاه و چهارم
در قسمت قبل درباره فشارهای روحی و جسمی شدیدی گفتیم که بعد از اعلام تصمیم به جدایی بر امیر اعمال شد. چند روز بعد دوباره به پایگاه خودمان، بنیاد علوی، برگشتیم. وقتی رسیدیم، به من اطلاع دادند که بار دیگر قرار است منتقل شوم. اینبار به پایگاه شماره ۱۱ در همان کمپ علوی. برای من […]

