چهارشنبه, ۱۰ دی , ۱۴۰۴
  • خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق – قسمت ششم 10 دی 1404

    فرماندهان دیروز زندانبانان و شکنجه‌گران امروز
    خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق – قسمت ششم

    تشکیلات رجوی بسیاری از ما را به بند کشید. من هم در میان آن بازداشت‌شدگان بودم. فرماندهان دیروز، همان زندانبانان و شکنجه‌گران امروز بودند. همان‌طور که در قسمت‌های قبل نوشتم، با گذشت زمان، بسیاری از بچه‌ها یکی‌یکی و اغلب در دل شب ناپدید می‌شدند. آن‌قدر این روند ادامه پیدا کرد که بخش ورودی و پذیرش […]

یک تصویر و یک عالمه خاطره 09 دی 1404

کارزار بزرگ با رجوی وطن فروش یک تصویر و یک عالمه خاطره

تقدیم نامه حضوری به سفارت فنلاند در پاریس 21 آذر 1387

تقدیم نامه حضوری به سفارت فنلاند در پاریس

امروز ما مطلع شدیم که دو تن ازگردانندگان این فرقه آقایان هادی روشن روانی و محمدعلی جابر زاده انصاری توسط اینتر پل در فنلاند دستگیر وبازداشت شدند. ما قربانیان این فرقه می خواهیم شما ومسئولین فنلاندی را به این موضوع مهم به اشراف برسانیم که این دوتن نقش بسیار مهمی نه تنها در سرکوب ناراضیان درون فرقه بلکه در سرکوب مردم عراق در دوران صدام حسین داشته اند. این دو تن جزء آن دسته از جانیانی هستند که هم اکنون در پادگان اشرف ودر مقر اصلی فرماندهی این فرقه در پاریس به فعالیتهای فرقه گرایانه خود مشغولند.

مصاحبه با آقای محمد حامد صراف پور 18 آذر 1387

مصاحبه با آقای محمد حامد صراف پور

رجوی رسما در چندین نشست اعلام کرد که هر کس بخواهد جدا شود تحویل افراد امنیتی صدام حسین شده و به زندان ابوغریب برده خواهد شد. رجوی مشخصا گفت که در درون تشکیلات میخواهد مشت آهنین باشد. تصور من از سازمان قبل از رفتن به عراق کاملا متفاوت بود. ماندن در سازمان نه از روی اختیار بلکه از روی اجبار و ترس از ابوغریب بود. عطر زدن، رادیو داشتن، ارتباط با خانواده و دوستان، دوست و رفیق داشتن، و کلا دوست داشتن هر کس و هر چیزی ممنوع بود. به بیماری های افراد توجهی نمیشد و فورا مارک تمارض زده میشد.

تبریک انجمن نجات به آقای جمیل بصام 17 آذر 1387

تبریک انجمن نجات به آقای جمیل بصام

فرقه مجاهدین با تهاجم به حقوق انسانها در تلاش است تا هویت انسانی را فدای هویت تشکیلاتی نماید تا انسانها را تبدیل به ربات نماید تا بدینوسیله مسیر بهره کشی از آنها را فراهم نماید.هرکس و به هردلیلی از مجاهدین فاصله می گیرد، بی درنگ به هویت، اصالت، فرهنگ، آئین و سنت خویش رجعت می نماید تا گمشده خود را بیابد، خانواده اولین پناهگاه و تشکیل زندگی به مثابه زدودن مناسبات فرقه ای می باشد.

دیوار مجاهدین فرو ریخت 17 آذر 1387

دیوار مجاهدین فرو ریخت

همه جداشدگان از سازمان و اکثر فعالین سیاسی به خوبی میدانند که از سالیان پیش دیوار و مانع بزرگی به بزرگی کشور عراق برای جلوگیری از جداشدن اعضایش درست کرده بود، این دیوار چه به لحاظ مادی و چه به لحاظ ذهنی مانع خروج اعضا میشد ؛ رجوی و سرکردگان فرقه قسم خورده بودند که نگذارند پای حتی یک نفر هم به اروپا برسد، ولی بعد از سقوط پرخوانده شان صدام و آمدن آمریکایی ها به برده گاه اشرف این دیواری که فرقه درست کرده بود ترک برداشت

مصاحبه با خانم بتول سلطانی – قسمت ششم 17 آذر 1387

مصاحبه با خانم بتول سلطانی – قسمت ششم

بحثی در سازمان هست که مسئولی که از بابت تحت مسئول اش غافل بشود و نفهمد که تحت مسئول اش بریده یا مسئله دارد و آن فرد فرار کند آن مسئول خلع رده می شود. یعنی بدترین و بیشترین توبیخ ها و برخوردها و دعواها و جنجال ها سر مسئولی است که نفهمد تحت مسئول اش مشکل دارد حتی رجوی در یکی از پیام های اش خطاب به شورای رهبری گفته بود، حتی اگر شماها روزی دو بریده داشته باشید این خیلی ارجح بر این است که در سال یک فراری داشته باشید.

چه کسی خائن است مجاهدین یا جداشدگان 16 آذر 1387

چه کسی خائن است مجاهدین یا جداشدگان

حال برگردیدم به واژه خائن و خیانت آیا اطلاعات وطن فروشی در اختیار ما جداشدگان بود یا در اختیا شما. طبق اسناد موجود اطلاعات منافع ملی که سرمایه مردم یا همان خلق قهرمان بود را در اختیار صدام حسین قرار می دادید که مورد بمباران قرار گیرد آیا اموال خلق بود یا اموال سران رژیم ایران. اسناد آن موجود است آیا وقتی اخبار تجمع سربازان ایرانی را به دشمن می دادید برای بمبارانهای شیمیایی برای گرفتن تلفات بیشتر از فرزندان ایران زمین آیا آن سربازان کجایی بودند. مگر فرزندان آن خلق قهرمان نبودند همان خلقی که سنگشان را به سینه می زدید. اسناد آن موجود است.

گفتگو با آقای صباح شکربیگی – قسمت دوم 13 آذر 1387

گفتگو با آقای صباح شکربیگی – قسمت دوم

برای اینکه همه نفرات را زیر سلطه و چتر رهبری (رجوی)در بیاوردند شخصیت و فردیت آنها را خرد میکردند. هیچ چیزی با رضایت و اختیار نفرات صورت نمی گرفت طلاق و از هم پاشیدن کانون خانواده اجباری بود. نماز اجباری بود. به بیکاری کشاندن نفرات اجباری بود. نشست های تشکیلاتی چند ساعته و بی محتوا جهت شستشوی مغزی نفرات کاملا اجباریی بود و همه نفرات باید کورکورانه و بدون هیچ اعتراضی اوامری آنها را اجرا می کردند.

محکوم کردن اعمال ضد بشری مجاهدین 12 آذر 1387

محکوم کردن اعمال ضد بشری مجاهدین

روز 29 ماه نوامبر اعضای جداشده از سازمن مجاهدین خلق که به تازگی به فرانسه رسیده اند، از طرف انجمن ایران باستان آینده درخشان در جلسه ای که”جامعه دفاع از حقوق بشر” تشکیل داده بود شرکت کردند،آنان ضمن دیدار و گفتگو با خانم شیرین عبادی و دیگر اعضای جامعه دفاع از حقوق بشر و نیز گفتگو با سایر ایرانیان شرکت کننده در جلسه ضمن برشمردن جنایت ها و سبعیت های سازمان مجاهدین که خود شاهد آن بوده اند،اظهار داشتند که با مقوله دفاع از حقوق بشر باید بعنوان یک امر فراگیر و جامع برخورد شود، لازم به ذکر است که بیان تجارب شخصی و دیده های اعضای شرکت کننده در این جلسه به شدت مورد استقبال حاضرین و برگزار کنندگان قرار گرفت.

نامه آقای علی جهانی فرد به نخست وزیر عراق 12 آذر 1387

نامه آقای علی جهانی فرد به نخست وزیر عراق

هدف من از نوشتن این نامه درخواست تداوم کمک های دولت عراق برای اعضای منتقد و ناراضی سازمان مجاهدین خلق مستقر در عراق میباشد، اگر چه این کمک ها پراکنده و مقطعی می باشد. من نگران دوستان باقی مانده خود در پادگان مجاهدین در عراق می باشم. بسیاری از دوستان من خواستار جداشدن از مجاهدین می باشند ولی رهبری مجاهدین خلق برای خروج آنها موانع ذهنی و فیزیکی زیادی ایجاد کرده اند. این موضوع، بویژه بعد از تعطیل شدن کمپ تیف توسط نیروهای آمریکایی که با توطئه های مجاهدین خلق صورت گرفت، ابعاد بیشتری یافته است.

مصاحبه با هادی شبانی – قسمت سیزدهم 11 آذر 1387

مصاحبه با هادی شبانی – قسمت سیزدهم

بعد از خلع سلاح کلیه نیروهای سازمان در قرارگاه اشرف محصور شدند رجوی که خود نیز از همان موقع متواری شده بود پیامی را برای همه نفرات در قرارگاه داده بود (البته مشخص بود که اصلا پیام از طرف او نبوده چون او متواری بود و مسئولین سازمان خواستند با این کار جلوی فشار نیروها را بگیرند) که اصلا نگران از دست دادن سلاح و مهمات نباشید و اگر لازم باشد از هر کجا که باشد برای شما تهیه خواهم کرد، از ابتدا هم مشخص بود که قصد رفتن به سمت آمریکا را دارد…

خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت هفدهم 07 آذر 1387

خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت هفدهم

همه دغدغه من خروج از قرارگاه اشرف و بازگشت به ایران بود. دلم برای فرزند بیگناهم سعید خیلی تنگ شده بود. احساس گناه می کردم که چرا ده سال پیش به تور رابطین سازمان افتادیم و به عراق آمدیم تا چنین سرنوشت شومی پیدا کنم و وادارم کنند از پسر نازنینم سعید که هنوز شیر می خورد برای همیشه جدا شوم و دیگر او را نبینم.

بازگشت محمد یوسفی به وطن 06 آذر 1387

بازگشت محمد یوسفی به وطن

صدیقه یوسفی خواهر محمد، جدا شده از سازمان: 28 سال هیچ خبری از او نداشتیم تا این که حدود 1 ماه پیش با تماس تلفنی فهمیدیم که 40 روز است که آزاد شده است، بازگشتی که بر پایه احساس فطری صادق و محبت به وطن است برخلاف سال های زیادی که محمد دور از خانواده اش زندگی کرده است با این قطع ارتباط محمد، همه چیزش را از دست داده است.

blank
blank
blank