چرا پول توجیبی داد و چرا قطع کرد؟ پول توجیبی رجوی به نیروها
نشست های شستشوی مغزی در تشکیلات رجوی تخریب روحی – روانی اعضا در مناسبات مجاهدین
مستمری ۱۰ دلاری اعضای مجاهدین خلق شواهد تازه از استثمار نیروها در مجاهدین خلق
اسارت فکری انسانها، نوع جدید برده داری
کسانی که در فرقه حضور یافتند و در حقیقت در دام فرقه گرفتار شدند، بدلیل سوژه روند بازسازی قرار گرفتن، وابستگی به فرقه بآنها تحمیل می شود در محتوا یک برنامه بازسازی فکری شامل مراحل، (تخلیه ذهن – پرداخت ذهن و ورود اطلاعات و….) پالایش و پیوست! روی آنها اعمال می شود و این پدیده بطور عام به” مغزشویی” شناخته می شود. و می توان لفظ” برده نوین” را به این فرد اطلاق کرد.
برده داری نوین در فرقه رجوی
رهبران فرقه ها همچون” رجوی” ادعا می کنند دارای مسئولیت خاصی در زندگی بوده و مسلح به دانش ویژه ای هستند. اغلب حراف و جذاب نیز هستند، رهبران فرقه ها تمایلی به اعمال اراده و تسلط بر دیگران دارند، جذبه و نفوذ خاصی در کلامشان وجود دارد! رهبران فرقه دست خود را روی مشکلات واقعی جامعه می گذارند و جوان با باور به این مشکل به فرقه می پیوندد. رهبران فرقه تمرکز را بر عشق، فداکاری و وفاداری به خود بنا می کنند.
مجاهدین و درمان بیماران در کمپ موقت ترانزیت
رهبری مجاهدین با شیادی تمام از پزشکان هم در راستای پیشبرد اهداف فرقهای تشکیلات نهایت سوءاستفاده را میکرد. آنها مجبور میشدند در نشستهای انقلاب اعتراف کنند خیلی از بیماریهایشان در اثر انقلاب خوب شدند و دیگر دارو مصرف نمیکنند پس بنابراین بیشترین فشارها روی کسانی بود که هنوز طبق خواسته رهبری تشکیلات نمیتوانستند به دروغ اقرار کنند که بیماریشان بهخاطر انقلاب خوب شده است.
رهائی زن به سبک فرقه رجوی
فی الواقع اگر کسی در داخل تشکیلات رجوی نباشد و دو رویی رهبران این فرقه مجاهدین را ندیده باشد چنین می پندارد کهً این گروه برای آزادی زن و کسب حقوق تساوی آنان با مردان احترام گزارده وبرای آن تلاش می نماید. درحالیکه مجاهدین و در راس آن مریم عضدانلو چند صد زن شوهرمرده عملیاتی سازمان ودیگر زنان حاضر در سازمان و اشرف را با همان نام(آزادی زن) به بدترین وجه ضدانسانی به استثمارکشیده
بسته بندی یک فرقه برای صدور
ابزار رهبری مجاهدین برای بسته بندی فرقه و انتقال هرچه دست نخورده تر آن عبارت است از سفت و سخت تر شدن نشست های عملیات جاری و غسل هفتگی و…حالا دیگر نشست ها در اشرف و مقر ترانزیت مجاهدین سخت تر و مصرانه تر اداره میشود ,محفل و صحبت های چند نفره غیر کاری و بدون حضور مسئول که همیشه ممنوع بوده امروز خطر به حساب میآید و مجاهدین برای جلوگیری از این خطر برای نشسست ها افراد را از یگانهای مختلف جمع میکنند تا بعد از نشست هرکدام به مقر خود رفته و همدیگر را نبینند
گفتگو در باره طلاق های اجباری و سرکوب امیال جنسی در مناسبات مجاهدین ـ قسمت اول
ابتدا می خواستم از دید علمی صرف به بررسی آنچه که به عنوان رفع تضاد جنسی و تحت واژه انقلاب ایدئولوژیک رهبران مجاهدین راه انداخته اند، بپردازم اما دیدم فاجعه ای که در جریان است و آنچه بر سر انسانهایی که تحت هر عنوانی در این تشکل و گروه هستند بوجود آمده است چنان احساسات انسانی مرا برانگیخته است که نمی توانم فقط در قالب یک بحث و تحلیل علمی بدان بپردازم و سخن بگویم. ابتدا باید از عمیق ترین حس خود فریاد بزنم واعتراف کنم آنچه که رهبر مجاهدین آقای رجوی بر سر هموطنان من آورده است آنقدر بیرحمانه و فجیع بوده که اطلاق نام هموطن را بر وی ممنوع می کند
آغاز و پایان توتالیتاریسم مجاهدین
انتقال افراد از اشرف به کمپ موقت ترانزیت و از بین رفتن حصارهای تشکیلاتی که عناصر مجاهدین بیش از سه دهه تحت شستشوی مغزی سیستماتیک قرار داشتند چه تاثیر و پیامدهایی خواهد داشت؟ تجربه ی تاریخی حاکی از این است که توتالیتاریسم در رویارویی با عقلانیت انتقادی و دنیای دموکراتیک محو و کمرنگ خواهد شد پس بزودی شاهد جدایی تعداد زیادی از عناصر و کادرهای تشکیلاتی مجاهدین و بازگشت آنان به دنیای آزاد خواهیم بود.
اسطوره پنداری مجاهدین نافی ذهن دموکراتیک
مسعود رجوی و مجاهدین در باتلاق اشرف گیر افتاده اند. خروج ناگزیر بردگان فکری مستقر در اتوپیای خیالی و دروغین اشرف و انتقال آنان به کمپ موقت ترانزیت و فضای آزاد که امکان و زمینه دیالوگ با دنیای پیرامونی برای عناصر مجاهدین میسر خواهد شد این روزها همچون کابوسی ست که خواب راحت را از مسعود رجوی و سایر رهبران فرقه ی مجاهدین ربوده است.
فرقه ی مجاهدین، خشونت و قدرت
رهبر عقیدتی مجاهدین با ترکیبی از دو رهیافت کسب قدرت برای تحقق فضیلت(به زعم خود) و قدرت برای قدرت (نگرش مشخص وی)، در اتوپیای خودساخته و مدینه ی فاضله ی خویش (اسارتگاه اشرف) در بیش از سه دهه از حوزه ی عمومی سیاست یک حیطه ی خصوصی برای خود ساخته است! و پرسش در این قلمرو جرمی نابخشودنی بشمار می آید؟ هر گونه شک و یا نقد علمی کاری و رفتاری ضد انقلابی و در تضاد با جوهره ی انقلاب افسانه ای مریم و مسعود است!
شیوه های کنترل نیرو خارج از اشرف
در ترفند های سازمان همیشه سعی براین بوده تا آنجا که ممکن است نفر جدا شده از روابط را کماکان در حاشیه مناسبات در هر کجائی که هست حفظ کنند و بنوعی کنترل لازمه را روی آن داشته باشند و در مواقع ضروری استفاده لازم برای سیاهی لشکر، شرکت درتظاهرات، مراسم مختلف و…مورد استفاده قرار دهند، وهیچگاه نبایستی این گونه افراد از فضای مناسبات بدور باشند، رابطه آنها را با اجتماع قطع می کنند
“نه، برای جابجایی” حرف اول و آخر مجاهدین
اگر با معیارهای کلاسیک و روانشناختی امروز بخواهیم ساختار سیاسی و ایدئولوژی مجاهدین را تجزیه و تحلیل کرده و آنرا بشناسیم طبیعتا مجاهدین در کادر گروههای فرقه ای که من آنرا یک گروه فرقه ای سیاسی – مذهبی می نامم دسته بندی میشوند و آنچه که ما را بدور از هرگونه تعصبات شخصی و گروهی به این امر بدیهی میرساند ساختار تشکیلاتی و عملکرد رهبری مجاهدین با کلیه عوامل کنترلی اش طی سی سال گذشته است.
سرنوشت سازمان فرقه شده رجوی، از دید یک جداشده
خودشان یعنی رهبری این فرقه معتقدند که به لحاظ آزادی و دمکراسی از همه گروهها و دستجات دیگر جلوتر هستند!! ولی من به عنوان یک کادر سازمان با سابقه 25 سال می گویم خیر اساسا چنین نبود ونیست. در سازمانی که من در آن بودم و 25 سال در آن عمرم و جوانیم را گذاشتم همه روابط و مناسبات آلوده به اجبار بود، اجبار در پوشش، اجبار در دعا و نیایش، اجبار در شرکت در نشستهای تفتیش عقاید، اجبار در کشتن عاطفه، اجبار در… و سانسور و بی اطلاعی از دنیای بیرون و پیشرفت و تکنولوژی

