تام مککلینتاک، نماینده جمهوریخواه کنگره آمریکا، بار دیگر حمایت خود را از مجاهدین خلق اعلام و در نهایت موج جدیدی از نفرت آنلاین دریافت کرده است. او چند روز پیش در حساب کاربری X خود اعلام کرد که حمایت خود از قطعنامه ۱۶۶ در مجلس نمایندگان آمریکا را ابراز خواهد کرد. این قطعنامه که در […]
تام مککلینتاک، نماینده جمهوریخواه کنگره آمریکا، بار دیگر حمایت خود را از مجاهدین خلق اعلام و در نهایت موج جدیدی از نفرت آنلاین دریافت کرده است. او چند روز پیش در حساب کاربری X خود اعلام کرد که حمایت خود از قطعنامه ۱۶۶ در مجلس نمایندگان آمریکا را ابراز خواهد کرد.
این قطعنامه که در مرحله اول فرآیند قانونگذاری است، توسط مککلینتاک در مورخ ۲۶ فوریه ۲۰۲۵ به کنگره ارائه شد. طبق گفته کنگره، این قطعنامه توسط ۲۲۴ نماینده (۱۳۹ جمهوریخواه، ۸۵ دموکرات) حمایت شده است و احتمال موفقیت آن در تصویب ۲۱ درصد است.
اقدام مککلینتاک و همتایانش نشان میدهد که مجاهدین خلق در هنر لابیگری در دولت ایالات متحده استاد شدهاند. مجاهدین خلق از طریق بودجه مخفی و لابیگری تهاجمی و گسترده موفق به کسب حمایت سیاستمداران غربی، این بار مشخصا نماینده ایالت کالیفرنیا در کنگره، تام مککلینتاک، شدهاند. با این حال، این حمایت ها مبتنی بر روایتی گزینشی هستند که به راحتی تاریخچه تروریسم و دیکتاتوری در مجاهدین خلق را نادیده میگیرد. دلایل این نادیده گرفتن های تعمدی چیست؟
مجاهدین خلق و بازوی سیاسی آن، به اصطلاح NCRI (شورای ملی مقاومت ایران)، در درجه اول به عنوان اهرمی توسط قدرتهای غربی برای کسب امتیازات استراتژیک استفاده میشوند، نه به عنوان مدعیان مشروع برای حکومت آینده ایران. در حالی که این گروه ممکن است در اهداف کوتاه مدت – مانند جمعآوری اطلاعات، خرابکاری در تأسیسات هستهای یا حذف چهرههای کلیدی – موثر و مفید عمل کند، نقش آنها تا حد زیادی ابزاری است.
آخرین نقش ابزاری که مجاهدین خلق ایفا کرد، هفته گذشته توسط فاکس نیوز رسانهای شد، زمانی که ادعا کرد تصاویر ماهوارهای جدید به دست آمده، یک تأسیسات مخفی تسلیحات هستهای ایران را نشان میدهد.
علیرضا جعفرزاده، چهره مجاهدین خلق در فاکس نیوز، از دیرباز مسئول هراس افکنی در مورد آنچه او “تهدید برنامه سلاحهای هستهای ایران” مینامد، بوده است. هر زمان که مذاکرات ایالات متحده و ایران به یک توافق بالقوه نزدیک میشود، مجاهدین خلق بهترین ابزار برای جنگطلبان ایالات متحده و اسرائیل است تا در زمین آنها بازی کنند.
در واقع، مجاهدین خلق مهرهای در یک بازی ژئوپلیتیکی بزرگتر است، بازیای که در آن تشکیلات مجاهدین خلق برای تضعیف حکومت ایران مفید است اما جایگزین مناسبی برای ایران آینده محسوب نمیشود، حتی اگر قطعنامه ۱۶۶ شورای حقوق بشر ادعا کند که طرح ده مادهای مریم رجوی از حمایت هزاران شخصیت غربی برخوردار است. حقایقی انکارناپذیر درباره مجاهدین خلق وجود دارد که مانع از شکل گیری این دیدگاه میشود:
تاریخچه خشونت و خیانت مجاهدین خلق
به هنگام بحث در مورد آینده ایران، مجاهدین خلق بر سر زبانها می آِیند، اما نه به دلیل وعده دموکراسی، بلکه به خاطر سابقه طولانی تروریسم، خیانت و اقدامات خشونت آمیزشان علیه غیر نظامیان. علیرغم تلاشها برای تغییر چهره خود به عنوان یک نیروی دموکراتیک، تاریخچه خشونتآمیز، اقدامات و اتحادهای مجاهدین خلق از داستانی بسیار تاریکتر حکایت دارد.
یک گروه اقتدارگرا
ریشههای مجاهدین خلق در تأسیس آن به عنوان یک سازمان اسلامی-مارکسیستی، که از نظر ایدئولوژیکی به کمونیسم گره خورده بود، نهفته است. در اوایل، این گروه به دنبال حمایت مالی و لجستیکی از کا گ ب شوروی بود و در سال ۱۹۷۰ درخواست ۳۰۰ میلیون دلار و پناهندگی برای اعضای خود کرد. چنین اتحادهایی تصویر روشنی از گروهی را ترسیم میکند که در ادامه حیات خود حتی مایل است برای بقا و نفوذ با دیکتاتوریهایی مانند صدام حسین –دشمن در حال جنگ با وطنش– همکاری کند، نه اینکه از آرمانهای دموکراتیک حمایت کند.
تروریسم مجاهدین علیه آمریکاییها و منافع غربیها
تاریخچه مجاهدین خلق با حملات وحشیانه به آمریکاییها و نهادهای غربی مشخص شده است. در سال ۱۹۷۲، این گروه سرتیپ هارولد پرایس را مورد سوءقصد قرار داد که منجر به معلولیت دائمی او شد. در سال ۱۹۷۳، آنها سرهنگ دوم لوئیس لی هاوکینز را در تهران به قتل رساندند. تا سال ۱۹۷۶، مجاهدین خلق در قتل سه کارمند آمریکایی شرکت راکول اینترنشنال – ویلیام کاترل، دونالد اسمیت و رابرت کرونگارد – دست داشتند.
فراتر از ترورها، مجاهدین خلق در طول دهه ۱۹۷۰ در بمبگذاریها شرکت کردند و شرکتهای چندملیتی مانند خطوط هوایی پان امریکن و شرکت نفتی شل و همچنین تأسیسات اطلاعاتی ساواک را هدف قرار دادند. این حملات نه اقدامات مقاومتی، بلکه اقدامات تروریستی حسابشدهای با هدف گسترش هراس و اعمال کنترل بودند. اقداماتی که مصادیق دقیق تروریسم هستند.
جنایت علیه بشریت به عنوان ارتش خصوصی صدام
خیانت مجاهدین خلق به سرزمین مادری خود در طول جنگ ایران و عراق به اوج خود رسید، جایی که با صدام حسین متحد شد. این گروه نه تنها در کنار نیروهای عراقی علیه ایران جنگید، بلکه در سرکوب قیامهای کردها، ترکمنها و شیعیان در عراق نیز شرکت کرد. این اقدامات مستقیماً به جنایات علیه بشریت منجر شد و شهرت مجاهدین خلق را به عنوان فرصتطلبانی که مایل به همراهی با مستبدان برای قدرت هستند، تثبیت کرد.
کیش شخصیتی رجوی
در درون تشکیلات، مجاهدین خلق به عنوان یک فرقه عمل میکنند و حکمرانی استبدادی سخت گیرانه ای را بر اعضای خود اعمال میکنند. وفاداری مطلق مطالبه میشود، مخالفت سرکوب میشود و از تکنیکهای شستشوی مغزی برای حفظ سلطه رجویها استفاده میشود. این اقدامات، ماهیت واقعی این گروه را آشکار میکند. این گروه نه یک جنبش سیاسی، بلکه یک سازمان تشنه قدرت است.
مورد نفرت ایرانیان
مجاهدین خلق به جای اینکه صدای مردم ایران باشند، در همه طیفهای سیاسی و اجتماعی ایران به طور گسترده مورد تنفر هستند. خیانت آنها در طول جنگ ایران و عراق، سابقه خشونتآمیز کشتار مردم ایران و حکمرانی استبدادی و فرقهای مسعود و مریم رجوی، آنها را با مردم بیگانه کرده است. فقدان حمایت مردمی از مجاهدین خلق، عدم مشروعیت آنها را به عنوان نماینده آینده ایران تایید میکند. موج نفرت آنلاین علیه توییت مک کلینتاک به سادگی این موضوع را اثبات میکند.
هشدار برای حامیان مالی مجاهدین خلق
تاریخچه مجاهدین خلق، آن را به عنوان یک گروه مخالف مشروع یا یک جایگزین مناسب برای آینده ایران، فاقد صلاحیت میکند. از ترورها و بمبگذاریها گرفته تا همکاری با صدام حسین، اقدامات این گروه الگویی از خیانت و استبداد را نشان میدهد. هرگونه حمایت از این گروه – حتی به عنوان ابزاری برای مانعتراشی در مذاکرات ایران و آمریکا – خیانت به ارزشهایی چون عدالت و حقوق بشر است.
مزدا پارسی

