رجوی ها مثل هرزه های سیاسی رفتار می کند

این مقاله توسط یکی از هواداران سابق (علی اصغر وکیل زند) که داماد یکی از مسئولین زن سازمان (فاطمه طهوری عضو شورای به اصطلاح ملی مقاومت می باشد) جهت درج در سایت به دفتر انجمن استان ارسال گردید.
اقرار می کنم که رهبریت سازمان خوب توانست دل همه ما خانواده ها را به درد آورد.
باز هم خون ریزی باز هم کشته شدن چندین نفر و زخمی گردیدن بیش از سیصد تن از عزیزان ما.
راستی مگر نه این بود که هر جان فشانی و از خود گذشتگی می بایست برای آرمان و هدفی والا باشد. خدا بیامرزد دکتر شریعتی را، در یکی از سخنرانی هایش در اعتراض به جناحی از روحانیت وقت وابسته به دربار شاه، فرموده بود، این آقایان برای تخلیه احساسات مردم در روزهای عزاداری عاشورا، گریز به کربلا می زدند و شور می گرفتند که« وای حسین کشته شد» ولی « چرایی » کشته شدنش را نمی گفتند.
یادم می آید آن اوایل و بعد از انقلاب 57، سازمان لااقل یک کلاس آموزشی (تبیین جهان) می گذاشت و ما هم در به در به دنبال «چرا حسین کشته شده» در منطق سازمان می گشتیم ولی ظاهرا نوبت به امام حسین نرسیده دست رجوی آموز داروین شد و هر چه قدر هم صبر کردیم که این چراها را در کتابی یا منبری از سازمان بشنویم، نشنیدیم که نشنیدیم و به ما گفته می شد که فعلا فرصت نیست و همان کینه انقلابی کافی است.
آخر کینه انقلابی را هم می بایست پس از استدلال چرا حسین کشته شد بدست می آوردیم این بود که رجوی بجای کینه انقلابی کینه شتری را در قلب ما کاشت. طبیعی است اگر کسی اجازه بدهد دیگری در اصول فکری و اعتقادی بجای او تصمیم بگیرد بجای کینه انقلابی کینه شتری را هم به او قالب می کند. می پرسید کینه شتری چیست؟ کینه شتری ناشی از همان خون ریزی هایی بود که مخصوصا از سال 60 به بعد رجوی باعثش بود و همین الان هم فکر نکنید که بدش بیاید همه شما (در اشرف)کشته شوید، بدون این که چرا حسین کشته شد را برایتان توضیح داده باشد.
لابد می گوئید برای آزادی اگر این کینه شتری را کنار بگذاریم و کمی تحمل کنیم و به خودمان بیاییم… چه می گویم مگر می گذارند که شما لحظه ای به حال خود آزاد باشید مگر لحظه ای دست از تزریق این کینه های شتری به روح و قلب شما دست بر می دارند؟ راستی شما آزاد هستید که هر کتابی را چه مخالف و چه موافق در مورد محتوای آزادی مطالعه کنید؟ دوستانی از شما که بیرون آمده اند می گویند که کتاب های قدیمی خود سازمان از جمله کتاب تبیین را هم جمع نموده اند راستش را بخواهید من به شما حق می دهم اگر من در محیط بسته شما نبودم و شرایط شما را لمس نمی نمایم به قول یکی از خانواده ها که به من می گفت تو که تا همین پارسال به خاطر همین کینه شتری که داشتی همچنان هوادار بودی و از دهان زن و بچه ات می کشیدی و به سازمان کمک مالی می کردی و حاضر نبودی یک کلمه این کتاب ها را که در دست رس شما هم بود مطالعه کنی، چطور از این بچه ها می خواهی که در داخل اردوگاه اشرف با کینه شتری که دارند و با آن محدودیت ها بتوانند خودشان باشند. من در جواب به ایشان عرض کردم که آخر بچه های اشرف دلی پاک تر و همتی بالاتر از من دارند و اگر اراده کنند می توانند کما این که خیلی شان موفق شدند تا به خود آیند خود را از جهنم رجوی رهایی دهند. من از شما خواهش می کنم سعی کنید (گر چه شرایطی که دارید سخت است) ولی از خداوند کمک بگیرید.
آیا حسین کشته شد برای این که راه او به بیعت با طاغوت ختم شود؟
آیا حسین کشته شد که دین از سیاست جدا شود و جز پوسته ای از آن باقی نماند؟
آیا حسین کشته شد که رهبری سازمان با امپریالیسم بیعت کند؟
آیا حسین کشته شد تا ما با مرام کسی بجنگیم که می گفت: تمام گرفتاری های ما از آمریکاست و هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید؟
آیا هیچ فکر کرده ایم که چرا کودتای آمریکایی 28 مرداد ظرف مدت کوتاهی موفق شد ولی پس از گذشت بیش از سی سال و انواع دسیسه های بعد از انقلاب،آمریکا نتوانست کوچک ترین موفقیتی بدست آورد؟ مگر ادعای بنیادی سازمان بر اساس مبارزه با سرمایه داری جهانی و استثمارگران جهانی زیر چتر اسلام محمدی نبود؟
پس چرا رجوی ها مثل هرزه های سیاسی رفتار می کنند؟ جلل الخالق!! زمانی به کشتن مستشاران و کاردار آمریکایی افتخار می کرد و حالا برای قبول بیعت به دنبال آنها می دود! نه به آن شوری و نه به این بی نمکی.
تازه دارد دستگیرم می شود که چرا سازمان وقت نداشت که بگوید چرا حسین کشته شد.
شنیده ایم که رهبریت سازمان تقصیر وقایع اخیر را به گردن خانواده هایی که درخواست ملاقات دارند انداخته است، راست می گوید!! این حکایت همان بچه دزدی است که برای فرار از مخمصه تهدید می کرد که اگر نزدیک بیایی گروگانم را می کشم، خجالت آور است که کار سازمان اکنون به گروکشی ختم شده است.
راستی چه پیش آمد که نیروهای آمریکایی این قدر با شما برادر بودند شما را تنها گذاشتند؟ همین دو سه ماه پیش که سه چهار نفر از اعضای خانواده ها از جمله خود من که به پای سیاج کنار قرارگاه آمدیم تا چند کلمه با بچه های نگهبان شما صحبت کنیم بلا فاصله خبر دادید و هلی کوپتر آمریکایی آمد گشت زد تا ببیند چه خبر است، ولی در وقایع اخیر مگس هم پر نزد، این موضوع جای بحث ندارد؟
راستی چرا زمان صدام وقتی نیرو های آمریکا به قرارگاه حمله کرد اسلحه ها را از دست بچه ها گرفتید؟ ولی حالا تیر و کمان به دستشان می دهید تا به خانواده خودشان حمله کنند؟
علی اصغر وکیل زند – هوادار سابق سازمان

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا