نسل دانشجو اسیر در زنجیر فریب رجوی – قسمت اول

به مناسبت 16 آذر روز دانشجو

روز16 آذر1332 سه تن ازدانشجویان دانشگاه صنعتی شریف بنام های قندچی، شریعت رضوی و بزرگ نیا دراعتراض به حمایت آمریکا از رژیم شاه و ورود نیکسون معاون وقت رئیس جمهورآمریکا درمقابل دانشگاه توسط گارد شاهنشاهی به شهادت رسیدند و با خونشان سنگ فرش خیابان را رنگین کردند وازآن روزبه بعد 16 آذر بعنوان روزدانشجو درتاریخ مبارزات دانشجویی ثبت گردید. مسعود رجوی به یمن خون شهدای انقلاب و قشر پیشتاز دانشجو و جو ملتهب و شرایط خاص فرهنگی سیاسی آن دوران توانست با بکارگیری شیوه های تزویر و فریب وعدم درک شناخت تاریخی قشردانشجو ازماهیت وعملکرد وی به محیط دانشگاه رخنه کند. جو سراسر شور و احساس حاکم بردانشگاهها که ناشی ازشکستن طلسم اختناق سالیان دیکتاتوری رژیم شاه بود دانشجویان را برآن داشت تا برای بدست آوردن مطالبات وآرمانهای سرکوب شده خود وارد عرصه فعالیت سیاسی جامعه گردند.رجوی با سوء استفاده تاریخی ازصداقت وکم تجربگی سیاسی دانشجویان وشوروعواطف سرشارآنها برمحیط دانشگاه چنگ انداخت ودرحد فاصل سالهای 58-59  تشکیلات خود را دردانشگاه به منظورجذب دانشجویان آغازکرد.سخنرانی های پرشوروطرح شعارهای پرجذبه همچون جامعه بی طبقه توحیدی،حمایت ازاقشار کارگر و دهقان،آزادی و برابری زنان با مردان،حکومت عدل علی (ع) ومبارزه با امپریالیسم آمریکا در دانشگاه توانست بخشی ازدانشجویان را که بنا به اقتضای سنی ملاک انتخابشان نه منطق وشعور بلکه احساس وشور بود را جذب تشکیلات خود نماید وبدین شکل انجمن های موسوم به انجمن دانشجویان مسلمان درمحیط دانشگاههای سراسر کشور شکل گرفت.

رجوی ازهمان ابتدا بدلیل ماهیت قدرت طلبانه ومیل وافرش برای بدست آوردن حاکمیت سیاسی با بکارگیری مکانیزم القا ذهنی سعی درتخریب هویت انسانی واستقلال فکری دانشجویان جذب شده نمود تا بتواند آنها را درراستای اهداف قدرت طلبانه خود به کارگیرد.پاکی،جسارت،عواطف پاک وصداقت ذاتی نهفته درسرشت این قشر و ازهمه مهمتراعتماد مطلق شان باعث گردید تا رجوی با سوء استفاده ازاین همه صداقت واعتماد آنها را دربند زنجیرهای فریب ودروغ خود گرفتارسازد.

جوانانی که با هدف کمک به خلق و رشد وشکوفایی اقتصاد میهن و با هزار امید و آرزو وهزینه کردن مبالغ هنگفت ازجبیب خانواده ها درکلاس و بر سر میز درس ومشق نشسته بودند را روانه صحنه های جنگ چریکی وبدست گرفتن سلاح، بمب و نارنجک نمود تا دستانی که تا دیروزبا قلمش مشق شب آرزوها ورویاهای قشنگ برای مردم ومیهنش را می نوشت وتا سحرگاهان با حساب های سرانگشتان خود معادلات رفاه وپیشرفت اقتصادی نسل های سرزمین پدری را جمع،ضرب وتفریق می نمود با چکاندن ماشه تفنگ وکشیدن ضامن نارنجک خود وهمنوع خود را  ازحق انتخاب ولذت زندگی کردن محروم نماید.این چنین بود که رجوی آنها را دراسارت ذهنی وعینی افکار مالیخولیایی خود گرفت.درگام بعد که ازمردم وجامعه بریده بود ازخانه امن تیمی سردرآورد وتا چشم بازکرد خود را درخاک،صف وجبهه دشمن متجاوزبه خاک کشورش دید. آنجایی که تحت تاثیرمانیوپلاسیون ذهنی که اراده وروح و روانش را بکلی تخریب وازکنترلش خارج کرده بود بازهم به دستور رجوی دستانش را به خون سربازان وطن،شهروندان فقیرنواحی مرزی که گناهی جزدفاع ازمیهن،شرف وناموس خود نداشتند آلوده کرد……….

ادامه دارد

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا