جمعبندی تحصن موفقیت آمیزخانواده ها دراطراف لیبرتی دردفتر انجمن ماهشهر

بعد از بازگشت خانواده های اسیران دربند فرقه ازتحصن موفقیت آمیز خود در اطراف کمپ لیبرتی روز جمعه مورخه 21/12/94 تعدادی ازخانواده های ماهشهری اسیران دربند فرقه در دفتر انجمن نجات ماهشهر حاضر شده وبه جمعبندی تحصن خانواده ها پرداختند.
دراین دیدار ابتدا اعضای انجمن نجات خوزستان ضمن عرض تبریک به تمامی خانواده ها بخاطرتحصن موفقیت آمیزی که اوایل ماه جاری دراطراف کمپ لیبرتی داشتند وبا ارائه توضیحاتی ازمناسبات برده ساز فرقه گفتند رجوی جنایتکارهمواره ازتلاش و حضور خانواده ها دراطراف کمپ های خود وحشت دارد زیرا می داند که این کانون گرم خانواده ها ونفوذ عواطف پاک وانسانی آنهاست که می تواند بند های اسارت و تار و پود فرقه اش را ازهم بگسلد و بدون دلیل نیست که او خانواده را دشمن شماره یک خود عنوان می کند.بعد ازآن اعضای انجمن ازآقای حمیدرضا نریمی که برادرش غلامعلی بیش از35 سال است دراسارت فرقه رجوی بسر می برد و در سفر اخیر به همراه دیگرخانواده ها بوده خواستند تا مشاهدات خودت ازاین سفربرای حاضرین درجلسه بیان کند.
آقای نریمی ضمن تشکر از تلاش های اعضای انجمن نجات وخانواده ها گفت: حضور پررنگ خانواده ها دراین سفر کلا با گذشته متفاوت بوده وبنظر من تاثیرات بسیار مثبتی روی اسیران داشته. سرکردگان فرقه طبق روال blankسعی می کنند  موقع حضور خانواده ها دراطراف کمپ خود افرادی را که به آنها اعتماد دارند مقابل خانواده ها نگه دارند وبا تحریک مجبورشان می کردند تا حرکات خشونت آمیزی ازخود نشان دهند.ولی اینباربرعکس دفعات قبل افرادی که درمقابل ما قرارگرفته بودند حرکات خشونت آمیزی علیه ما نداشتند که به گفته خانواده ها تا حالا سابقه نداشته.البته عوامل سرسپرده رجوی پارچه های سفیدی را جلوی ما نصب کردند تا ما نتوانیم داخل کمپ را ببینیم،ولی اکثرنفرات آرام وساکت روبروی ما ایستاده بودند.درچند مورد خانواده ها به محل استقرار زنان اسیر نزدیک شدند که برخی ازآنها مرتب می آمدند سرکشی می کردند ومی رفتند،حتی یک مورد دیدیم که یکی از زنها به تنهایی به دیوارتکیه داده بود وبه صحبت های ما گوش می کرد ومعلوم بود که گریه می کند چون مرتب با روسری اش صورتش را پاک می کرد.دراین سفرخانواده ها بدون اینکه حتی توهینی به رهبران فرقه کنند فقط عشق وعواطف خود را نثاراسیران می کردند البته سعی می کردیم تا ماهیت سران فرقه را برای آگاهی آنها افشا کنیم مثلا می دانستیم که رجوی آنها را ازبیرون رفتن ترسانده برهمین اساس  دروغ های رجوی را برای آنها برملا می کردیم.بعضی از نفرات اسیر برای ما دست تکان می دادند اما معلوم بود که هنوز می ترسند.آقای نریمی ادامه داد راستش من اولین بار بود که به اطراف لیبرتی می رفتم خیلی حرف ها درمورد مناسبات این سازمان ازدیگرخانواده ها ویا اعضای جداشده آن که سالها درمناسبات فرقه بودند شنیدم ولی آنچه که خودم طی این چند روز شاهد آن  بودم چیزدیگری بود باورم نمی شد که بعد از قرنها ازلغو مناسبات برده داری یکبار دیگر بردگانی درشکل نوین آن ببینم!واقعا رجوی بنیانگذار شکل نوینی از برده داری درعصر ماست البته درشکل پیچیده وخطرناکتر. رجوی برخلاف برده داران قدیم که جسم برده ها را به زنجیر می کشیدند روح وجسم این بیچاره ها را به بردگی گرفته است. حقیقتا بعنوان یک انسان که شاهد پیشرفت های خارق العاده ای درزمینه ارتباطات جمعی هستم دیدن اشخاصی که با سروصورت پوشیده از دیدار با خانواده ایشان فراری هستند برایم عجیب بود،البته می دانم که مجبورشان کردند واقعا طی سالیان رجوی چه برسر آنها آورده است! انسانهایی بی روح که همچون رباط وبا فرمان  طول وعرض لیبرتی را بیهوده طی می کردند!نه صدایی،نه احساسی،ونه نمودی ازحیات و زندگی براستی با دیدن چنین وضعیتی حالم منقلب شد به حال آنها و بخصوص برادرم گریه کردم که چرا باید زندگی آنها اینگونه توسط فردی مثل رجوی مغرور به تباهی کشانده شود.الان از آقای آلبوغبیش که درکنارم نشسته است می خواهم سئوال کنم که واقعا چگونه و با چه انگیزه ای سالها چنین شرایطی را تحمل کرده؟!
blankرستم آلبوغبیش درپاسخ به سئوال آقای نریمی گفت: راستش وقتی به حرف های شما گوش می دادم احساس کردم تازه پرده هایی ازجلوی چشمم کنارزده شد وبه این فکر می کردم که واقعا چگونه من سالها چنین مناسباتی که خارج ازنرم های دنیای معاصر است را تحمل وبه آن تن داده بودم حقیقتا رجوی طی سالیان چنان با روح وجسم ما بخاطر منافع کثیف خودش بازی کرده بود که برای یک لحظه هم فرصت فکر کردن به دنیای بیرون مناسبات پیدا نمی کردیم براثربیگاری زیاد ذهن ما نمی کشید ویا اجازه نمی دادند به چیزدیگری به غیر ازآنچه رجوی به ذهن ما القاء کرده فکرکنیم. شما تعبیر خوبی کردید برده داری درعصر نوین درطول تاریخ شلاق برجسم بردگان نواخته می شد ولی رجوی برذهن ما با شستشوی مغزی وتخریب روح و روانمان  بجای مغز طی سالیان او و عواملش به ما فرمان می دادند……ادامه دارد

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا