گزارش نفوذ به درون اشرف

گزارش نفوذ به درون اشرف


ایران‎دیدبان
دست‎اندرکاران فرقه ضدبشری مجاهدین در سایت ایران‎افشاگر، مطلبی را به اسم آقای داوود غراب، برادر مرحومه آذر غراب و با هدف پوشاندن جنایاتی که در حق این دختر مظلوم روا داشتند، منتشر ساخته‎اند.
در این مطلب داوود مدعی شده است که جملاتی! را در ارتباط با درگذشت خواهرش در سایت ایران‎دیدبان دیده است که باعث شگفتی‎اش شده است.
معلوم نیست که اعضای سازمان مجاهدین که حتی اجازه ندارند به تلویزیون عراق نگاه کنند و یا رادیو داشته باشند، از کی تا به حالا به اینترنت دسترسی پیدا کرده‎اند و آن‎هم دسترسی به سایتی که دست‎اندرکار افشای گروه تروریستی مجاهدین است؟!
در حالی که ما می‎دانیم در اردوگاه اشرف، افرادی کمتر از تعداد انگشتان یک دست به اینترنت دسترسی دارند. علی خدایی‎صفت، مهین حری، علی‎رضا معدن‎چی ، جواد برومند و چند تن دیگر از جمله این افراد هستند.
جا دارد تا همین‎جا به یک نکته در مورد ادعای استفاده تعدادی از نیروهای شاغل در بخش تبلیغات که عموماً میلیشیاها هستند، اشاره‎ای داشته باشیم.
افرادی که از آنها نام برده شد، پس از مرور سایت‎ها، صفحات برگزیده‎ای از سایت‎های وابسته به مجاهدین را در هیستوری قرار داده و سپس به صورت آف‎لاین در اختیار این افراد قرار می‎دهند، به‎نحوی که این زبان بسته‎ها احساس می‎کنند که این تمام اینترنت است و تمام سایت‎ها نیز یکسره به دفاع از مجاهدین مطلب می‎زنند!
بگذریم؛
آقای داوود غراب!
چه خوب شد در اردوگاه اشرف دسترسی به اینترنت پیدا کردید. هدف ما هم همین بود که بتوانیم لااقل خبر درگذشت خواهرتان را به‎اطلاع شما برسانیم و سکوت سرد حاکم بر سرنوشت شما و تعداد دیگری از فرزندان اعضای مجاهدین که مانند شما در عراق به‎سر می برند را بشکنیم و می‎بینید که موفق هم بوده‎ایم.
ما نمی‎دانستیم که شما مستمراً با آلمان و با مرحوم آذر در تماس بوده‎اید. ما فکر می‎کردیم که شما در اشرف به‎سر می‎برید، که با این توصیفی که داشته‎اید جور در نمی‎آید، آخر در آن شهر اشرف!! کسی خبر از حال خانواده‎اش حتی در همان چارچوب نداشت و کسی را این امکان وجود نداشت که مستمراً با آلمان، آن‎هم برای احوالپرسی و عیادت از کسی که هیچ سودی برای تشکیلات ندارد در تماس باشد، و لابد شناخت ما از اشرف دقیق‎تر بوده است که شما اشاره کرده‎اید که فردی مانند یاسر عزتی دست‎هایش را در برابر مشکلات مبارزه بالا برد!!
و اگر غیر از این است، آیا می‎شود که گوشه‎ای از مشکلات مبارزه که شما هم‎اکنون با آن دست و پنجه نرم می‎کنید را بیان کنید؟
آیا جز این است که بزرگ‎ترین مشکل این دوران را دوری از خانواده و انکار ِ پدر و مادر و خواهر برادر برای شما معرفی کرده‎اند؟!
خیلی خوب است که شما توانسته‎اید از لحن پدر و مادرم استفاده کنید. به این کلمه‎ها فکر کنید: پدر، مادر، خواهر…
بسیار خب، ما از شما پذیرفتیم که شما به‎همراه پدر و مادرتان تلاش داشته‎اید که به آلمان بروید!
اصراری هم نیست که از جانب آذر شکوه و شکایتی مطرح گردد و بار دیگر بر مرگ فجیع و رقت‎بار وی که بدون شک احساسات و عواطف شخصی و انسانی شما را می‎آزارد تأکید شود.
حرف بر سر این است که آیا مسؤولان مجاهدین به شما برای دیدن پدر و مادرتان که زنده هستند و دیدار آنها نیاز به اجازه امریکا و آلمان ندارد، رواید صادر می‎کنند؟!
آیا شما می‎توانید پدر و مادرتان را در یک خانه ببینید و با یکدیگر برای نبود آذر گریه کنید؟
آیا می‎توانید سر بر زانوی مادرتان بگذارید و از تمام زحماتی که برای آذر متحمل شد تشکر کنید؟
آیا می‎توانید با پدرتان خلوت کنید و از خاطرات دوران کودکی آذر سخن بگویید و یکدیگر را در آغوش بفشارید و یادی از گذشته‎ها کنید؟…
به این فکر کنید که چرا همه‎چیز و همه‎کس، من‎جمله ضمیر گوش به فرمان تشکیلات، از شما می‎خواهد که نام و خاطره آذر را زودتر از بدن نحیفش به گور بسپارید و حرفی از وی به میان نیاورید؟
به آنان که این مطلب را می‎خوانند و بنا است که برای این سؤالات نیز پاسخی پیدا کنند، توصیه می‎کنیم که این را به داوود بدهند تا بخواند، شاید پاسخ‎هایی که او می‎دهد، غیرکلیشه‎ای‎تر و طبیعی‎تر از کار درآید!
آنچه ما به‎دنبال آن هستیم، بیدار کردن احساسات خفته انسانی است. این سلاح ما برای نفوذ درون مجاهدین است.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا