داستان موبایل هایی که در آلبانی، بین اعضا توزیع شد

نیمه پنهان - افشاگری خلیل انصاریان در رابطه با مناسبات حاکم بر تشکیلات مجاهدین خلق

هدف از نوشتن این مطلب بیان واقعیتی است که خودم شاهدش بودم. همه ما که به آلبانی منتقل شدیم در یک مجموعه آپارتمانهایی که توسط کمیساریای عالی پناهندگان اجاره شده بود و به فرقه تحویل داده شده بود سکونت داشتیم و این آپارتمانها در منطقه ای که اسمش کشار بود، واقع شده بودند. بعد از مدتی به ما گفته شد که به همه نفرات می خواهند موبایل بدهند اما اصل موضوع چه بود؟

پس از انتقال به آلبانی، هموطنان و منتقدین سازمان مجاهدین، در فضای مجازی سوالاتی مطرح کردند که چرا سازمان مجاهدین حالا که به آلبانی همجوار کشورهای اتحادیه اروپا منتقل شده به اعضای خود موبایل نمی دهد که این انتقادات خیلی برای سازمان سخت و ضربه بود لذا سران سازمان مجاهدین به تکاپو افتاده که چگونه از زیر ضرب انتقادات هموطنان و منتقدین، بیرون بیایند و جواب منتقدین را بدهند .

یک روز بعد از نهار همه کارها را تعطیل کردند و فردی بنام مهدی براعی با اسم مستعار احمد واقف به همه قسمتها مراجعه می کرد و نشست نیم ساعتی در رابطه با دادن موبایل به اعضاء، افراد را توجیه می کرد.

خلیل انصاریان

مضمون نشست این بود :

این موبایل برای کارهای اجرایی است و برای تماس اعضا با فرماندهان است البته مقدار محدودی هم اینترنت دارد که می توانید استفاده کنید شارژ موبایل با سازمان است و شما نباید چیزی پرداخت کنید!

همه ما خوشحال بودیم که پس از گرفتن موبایل می توانیم بعد از اینهمه سال که در عراق بودیم وهیچ خبری از خانواده نداشتیم با خانواده هایمان تماس برقرار کنیم و جویای حال آنها شویم . لحظه تحویل دادن موبایلها رسید. نفر خدمات فنی مسئول گذاشتن سیم کارت در موبایل بود و شیوه روشن و خاموش کردن را آموزش میداد.

خوب است که یاد آور شوم که هیچکدام از اعضاء، اطلاعاتی از علم تکنولوژی در مورد موبایل نداشتیم. در فیلمهای سینمایی دیده بودیم که با موبایل تماس می گیرند در لیبرتی هم فرماندهان موبایل داشتند و برای ما که پایین دست و رده پائین بودیم پز می دادند.( البته با حفظ اعتقاد به موازین جامعه بی طبقه توحیدی)

موبایلها که توزیع شد خیلی خوشحال بودیم. در سالن غذا خوری شماره همدیگر را می گرفتیم و با همدیگر صحبت می کردیم. دنیای دیگری بود از شادی، همه بال در آورده بودیم. چند ساعتی که گذشت متوجه شدیم که این یک تلفن پلاستیکی معمولی است که اصلا به اینترنت وصل نمی شود و فقط دو زبان داشت یکی صربستانی و دیگری آلبانیایی و زبان دیگری نداشت. فرقه کاری کرده بود که فقط این دو زبان را داشت حتی فارسی و انگلیسی را هم از تلفن پلاستیکی حذف کرده بودند.

خوب است که یادآور شوم تعدادی که علم موبایل داشتند با دیدن این تلفن، قبول نکردند تلفن را بگیرند و گفتند ما موبایل تاچ می خواهیم واین تلفن برای بچه هاست که موقعیت خودشان را به خانواده اطلاع بدهند بگذریم که چقدر آن افراد را اذیت و آزار کردند .
شب تلفن را نزد خودمان به محل استراحت بردیم از خوشحالی بال و پر در آورده بودیم. چند شماره از خانواده داشتم شروع به گرفتن شماره کردم ولی موفق نمی شدم و اپراتور شرکت مخابرات می گفت تماس خارجی است و نمی توانی تماس بگیری ، همان شب نزد یکی دو نفر رفتم وموضوع را به آنها گفتم و پس از صحبت با این نفرات تازه متوجه شدم که فرقه چه کلاهی سر اعضا گذاشته و فقط برای بستن دهان منتقدین بوده است .

تازه برای همین تلفن ها کنترل و گذاشتن ضوابط و … برای محدودیت افراد در استفاده از آنها؛ یک هفته که گذشت یک نشست مفصل سر موبایلهای پلاستیکی گذاشته شده و اعلام کردند که موبایلها باید دم درب ورودی آسایشگاه تحویل داده شود. هر زمان که خواستید به شهر بروید می توانید از مسئولتان برگه بگیرید و موبایل خودتان را دریافت کنید! همه ما معترض شدیم که اگر موبایل فردی است بگذارید نزد خودمان باشد اما قبول نکردند و گفتند: این یک فرمان است و همه باید فرمان را اجرا بکنند و ما درست است که لباس معمولی تن کردیم ولی ما نظامی و ارتش هستیم. خلاصه کنم، با این ترفند و بهانه موبایلها را جمع آوری کردند و تمام خوشحالی که داشتیم دود شد و رفت .

خلیل انصاریان در قسمت دوم از خاطرات خود می نویسد:

در بخش اول گفتم که چگونه فرقه رجوی با یک شامورتی بازی مدعی شد که به همه اعضاء موبایل خواهد داد و چگونه می خواستند هم انتقاد هواداران را خنثی کنند و هم افراد را به این بهانه بیشتر در کنترل داشته باشند اما جرات اینکه تلفن درست و حسابی به افراد بدهند را نداشتند از همان مدلهایی که فرماندهان رده بالا و مورد اعتماد رجوی داشتند و برای بقیه پز می دادند.

بعد از اینکه تلفن ها را بین افراد تقسیم کردند و صدای افراد بلند شده بود، سران فرقه با توطئه شروع به گذاشتن ضوابط و کنترل و … برای محدودیت افراد در استفاده از تلفنهای پلاستیکی را کردند.

یک هفته که گذشت یک نشست مفصل سر موبایلهای پلاستیکی گذاشته شده و اعلام کردند که موبایلها باید دم درب ورودی آسایشگاه تحویل داده شود. هر زمان که خواستید به شهر بروید می توانید از مسئولتان برگه بگیرید و موبایل خودتان را دریافت کنید! همه ما معترض شدیم که اگر موبایل فردی است بگذارید نزد خودمان باشد اما قبول نکردند و گفتند :

این یک فرمان است و همه باید فرمان را اجرا بکنند و ما درست است که لباس معمولی تن کردیم ولی نظامی و ارتشی هستیم و از طرفی ما دشمن داریم و ممکن است برای ما شنود گذاشته شود و اطلاعات ارتش و مناسبات تشکیلاتی به بیرون درز بکند! خلاصه کنم، با این ترفند و بهانه موبایلها را جمع آوری کردند و تمام خوشحالی که داشتیم دود شد و رفت .

نفراتی که به همدیگر اعتماد داشتند نارضایتی خود را به همدیگر می گفتند که چگونه فرقه سر آنها کلاه شرعی گذاشته است. این اعتراضات بین همه سطوح به چشم می خورد تعدادی از نفرات گفتند در نشستهای روزانه که به اسم عملیات جاری بود باید این تناقضات را بیان کرد و اگر اهمیتی داده نشد باید به شکل اعتراض به مسئول نشست گفت تا اینکه شاید به بالا و بگوش مسئولین فرقه برسد تا شاید جوابی برای این حقه بازی بما داده شود ولی باید بگویم آب از آب تکان نخورد و با توجیه های غیر منطقی این کلاه شرعی را توجیه می کردند .

همه نفرات منتظر روز شنبه بودند که به بهانه کوه رفتن و یا اینکه تردد به شهر داشته باشند. البته باید اینجا یادآور شوم هر چند نفر که تردد به بیرون داشته باشند باید یک روز قبل طرح تردد بنویسند و مسئول اکیپ تردد را مشخص بکنند و این طرح بررسی شود و بعد توسط مسئول بالای آن قسمت اوکی وامضاء شود که یک تیم سه الی چهار نفره بتواند تردد بیرون داشته باشد) سپس مسئول نفرات یک نشست می گذارد وساعت برگشت واحتمالات در مسیر را با نفرات بررسی می کند سپس مسئول یگان یک برگه برای گرفتن موبایل پلاستیکی برای چند ساعت را به نفرات میدهد. همچنین یک ویزا برای خروج از مقر (آپارتمانهای محل سکونت ) میدهد که با امضاء فرمانده بالاتر باید باشد !!!!

من و تعدادی از دوستانم تصمیم گرفتیم که به هر شکلی که شده به خانواده های خودمان که 40 سال از آنها بی خبر بودیم، وصل شویم.

پس از یکماه از ورود به آلبانی یک نشست گذاشته شد و رجوی به دلیل شرایط سیاسی و اجتماعی آلبانی و خنثی کردن ذهنیت مردم و رسانه ها از ماهیت فرقه ای تشکیلات مجاهدین خلق تصمیم گرفت که به هر نفر پول ماهانه تو جیبی داده شود که سهمیه هر نفر 8 دلار ماهیانه بود که این 8 دلار برای خرید مواد خوراکی برای کوه یا تردد به شهر بود. پس از سی واندی سال پول یا در واقع 8 دلار در جیب داشتیم!!! یکی از بچه ها پیشنهاد داد که هر کس حاضر باشد 8 دلار خود را بدهد و یک موبایل دست دوم از بیرون بخریم که بتوانیم تماس با خانواده بگیریم. بین دوستان صحبت کردیم و قبول کردند پولها را جمع آوری کنیم وهر ماه یک موبایل دست دوم بخریم بالاخره روز موعود سر رسید من و یکی از دوستانم با همدیگر برای خرید موبایل رفتیم یک موبایل دست دوم حدود 14 دلار خریدیم. خیلی خوشحال بودیم که ظرف یکی دو روز آینده پس از 40 سال، صدای خانواده هایمان را می شنویم ولی افسوس ، چون هیچ علمی از موبایل نداشتیم موبایل خریداری شده سیستم عامل آن ویندوز بود، مدلش قدیمی بود و نمی شد روی آن واتساپ یا غیره نصب کرد. (قدیمی بودن موبایل وسیستم عامل ویندوز را ما متوجه نمی شدیم ویکی از دوستانمان که در قسمت دیگری بود آنهم پس از 3-4 روز این موضوع را به ما گفت) .

مجددا چند نفری که قصد خرید موبایل را داشتیم دور هم جمع شدیم وتصمیم گرفتیم مقداری پول از بچه های دیگر قرض بگیریم وموبایل دیگری بخریم. اینبار یک موبایل دست دوم بهتر به قیمت 40 دلار خریدیم همه برنامه ها را روی آن نصب کردیم. یک روز در ساعت ورزش من و یکی از دوستانم بسمت تپه های اطراف محل سکونت رفتیم دوستم یک شماره از خانواده داشت با تلگرام پیام دادیم هر چه منتظرشدیم ولی جوابی داده نشد خیلی ناراحت و پاسیو شده بودیم. فردای آنروز مجددا بسمت شهر رفتیم وتصمیم گرفتیم که از شهروندان آلبانیایی کمک بگیریم و برای ما پیام ارسال بکنند که همین کار را کردیم و موفق شدیم وصل شویم ابتدا خانواده دوستم باور نمی کردند فرزندشان پس از اینهمه سال زنده باشد. چند عکس ارسال کردند ناگفته نماند این تماس فقط چت بود ونه تصویری یا صوتی .

همچنین روز بعد محل تماس را عوض کردیم، عوامل سرکوب در فرقه مجاهدین خلق سران فرقه در ساعت ورزش چند گشت پیاده در شهر گذاشته بودند و مراقب نفرات بودند به همین دلیل باید روزانه محل را عوض می کردیم و دور از چشم گشتیهای رجوی می بودیم.

خلیل انصاریان

ادامه دارد…

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا