غرامت جداشدگان، آیا از منابع مالی سازمان مجاهدین قابل تامین است؟ – قسمت دوم

در قسمت اول به شکایت جداشدگان و رای دادگاه بین الملل تهران پرداختیم و سپس به قسمت هایی از مصاحبه آقایان ابراهیم خدابنده ، مدیرعامل انجمن نجات و تفرشی و … پرداختیم ، اکنون قسمت های دیگری از همان مصاحبه را از نظر می گذرانیم:

یک‌بار که رجوی هنوز در پاریس بود، چهار خبرنگار آمریکایی گفتند می‌خواهیم با رجوی دیدار داشته باشیم. آنها آمدند. مسعود انگلیسی را خوب بلد نبود. خیلی غلط صحبت می‌کرد و نمی‌توانست منظورش را برساند ولی با این چهارنفر بدون مترجم و تنهایی صحبت کرد. تیپ و قیافه‌شان به خبرنگار نمی‌خورد. کت و شلوارهای یک‌جور داشتند. مشخص بود برای سرویس‌ها کار می‌کنند. جلسات بعدی که آمدند با خودشان مترجم آوردند. بعد از صحبت با آنان رجوی تصمیم گرفت به عراق برود.

من مدتی در دبی بودم. ورود فرش ایرانی به آمریکا از زمان گروگانگیری و اعمال تحریم علیه ایران، ممنوع شد. فرش ایران قیمت بسیار بالایی در آمریکا داشت. سازمان توسط کولبرها، فرش ایرانی را به عراق و از آنجا عربستان و درنهایت به دبی قاچاق می‌کرد. در دبی برای فرش‌ها فاکتور پاکستان می‌زدند. بارنامه می‌زدند و به آمریکا می‌فرستادند. با این کار قیمت فرش‌ها بسیار افزایش پیدا می‌کرد. مثلا یک دلار به هزار دلار افزایش می‌یافت. این از چشم کسانی که در جریان این قضایا بود پوشیده نمی‌ماند.

الان شما درباره اجناس فیک صحبت می‌کنید. می‌گویید این جنس مثلا چینی است و به مارک آلمانی زده‌اند. اولین کسی که وارد داستان فیک شد، سازمان مجاهدین بود. اینها خیلی سال پیش، شاید 30 سال پیش که هنوز جنگ ایران و عراق برقرار بود، با یک کارخانه‌ در یوگسلاوی قرارداد بستند. قرار بود این کارخانه لنت و صفحه کلاچ کامیون‌های بنز را تولید کند. درست مشابه همان لنت و صفحه کلاچ بنز. اینها را از یوگسلاوی بار می‌زدند و به “جبل‌علی” در امارات می‌آوردند. در جبل‌علی در انبارها، روی کالا، بسته‌بندی بنز می‌زدند و به تاجرهای ایرانی به اسم جنس اصل می‌فروختند. بعد از مدتی بنز متوجه این موضوع شد و کارخانه یوگسلاوی را پیدا کرد و با آنها قرارداد بست تا محصولاتش را بخرد… از این دست کارها خیلی کردند. مثلا تویوتا در دوران جنگ لندکروز به عراق نمایندگی داد. در دبی قیمت یک تویوتا 30 هزار دلار بود. به علت اینکه تویوتا در ایران بازار نداشت، شرکت اعلام کرد حاضر است هر خودرو را به قیمت 16 هزار دلار به ایران بفروشد تا از این طریق بازار ایران را به دست بگیرد.

سازمان نفراتی را فرستاد تا از موضع ایران یا سپاه با تویوتا مذاکره کنند. سازمان تویوتا 30 هزار دلاری را به قیمت 16 هزار دلار خرید و به مقصد بندرعباس بار زد. یک کشتی اجاره کرد که در دبی هم توقف داشت. در دبی تمام خودروها را شبانه از کشتی خارج کردند. هر خودرو را سوار یک کامیون یخچال‌دار کردند که مثلا داخل کامیون مواد فاسدشدنی است. همه تویوتاها را به عربستان و از آنجا به اردن و عراق فرستادند و به قیمت بالا فروختند. بعد از یکی دو خرید، نمایندگی تویوتا در دبی این را فهمید و به تویوتا اطلاع داد که قصه این‌طوری است. تویوتا چند مدل شاسی را پیدا کرد و فهمید خودرویی که به ایران فروختند، سر از عمان و اردن درآورده است. از این دست کلاهبرداری‌ها‌ می‌کردند. هر زمان گیر می‌افتادند یک جایی از امدادهای غیبی(!) پیدا می‌شد که اینها را رفع کند… من در سوریه فهمیدم سازمان در “حی صنعتی” (منطقه صنعتی) سوریه دفتر دارد. سازمان رابطه نزدیکی با وزیر بازرگانی سوریه، داشت… قضیه آمدن من به ایران این بود که فروردین 1382 در سوریه ماموریت داشتم. دو میلیون دلار پول همراهم بود… برادرم چندبار مصاحبه کرد و گفت “میزان طلایی که (در عربستان) پیشکش آوردند، به‌حدی بود که نتوانستیم سوار هواپیما کنیم و زمینی با کامیون برایمان آوردند.” به هر کدام از افراد سازمان در عربستان یک ساعت رولکس طلا دادند. بعدا اینها را رجوی گرفت. پشت آن آرم سلطنتی عربستان حک شده بود. دستور داد اینها را پاک کنند و در بازار اردن بفروشند. قیمت خیلی بالایی هم فروختند. طرفی که اینها را خریده بود، گفته بود که “آدم‌های بی‌عقل! اگر آرم پادشاهی بود، قیمتش خیلی بیشتر بود. چرا آرم را خراب کردید؟ با همین آرم می‌فروختید که یعنی رولکس به سفارش دربار سلطنتی عربستان ساعتی ساخته که به آدم‌های خاص می‌دهند.” با این حال آن ساعت‌ها قیمت زیادی داشت چون طلا بود.

به قول رجوی از بالا این چیزها را می‌بستند… این اسناد در ارتباط با فعالیت‌های مشکوک خیریه ایران‌اید در بریتانیا بود… از مردم انگلیس از یک پوند تا 100 هزار پوند گرفته‌اند. در کشورهای مختلف اعم از آمریکا و انگلستان موسسه خیریه ثبت کردند… مثلا رفته بودند از پیرمرد در خانه سالمندان امضا گرفته بودند که خانه خودش را به نام خیریه بکند یا چک 10 پوندی گرفتند و چهار صفر جلوی آن گذاشتند. از این مدل کارها زیاد کردند… صدام روزانه 70-50 هزار بشکه نفت به اینها می‌داد و درآمد افسانه‌ای هنگفت برای مجاهدین ایجاد کرد. خیریه پلی در این سطح نداشت ولی موسسه خیریه می‌توانست محملی برای جابه‌جایی پول‌ها باشد. در واقع کسانی که درباره مجاهدین‌خلق می‌خوانند، می‌گویند صدام لطف زیادی به مجاهدین کرد و امکانات داشت ولی نمی‌دانند این لطف دوجانبه بوده است. مجاهدین‌خلق هم به صدام خدمت کردند. در تمام دوران تحریم عراق و برنامه تحریم نفت، سازمان سهم نفت داشت و در کنارش سه میلیون بشکه اضافه که عراق از صادراتش منع شده بود را صادر می‌کردند و در بازار قاچاق می‌فروختند. با درآمد حاصل از این سه میلیون بشکه، تحت شرکت‌های پوششی، برای صدام خرید می‌کردند… گفته می‌شود، سازمان در پاریس هزار خانه دارند و نزدیک به 15 هتل در لندن دارند، در کشورهای آفریقایی تجارت دارند؛ نمایشگاه‌ ماشین و کامپیوتر در آمریکا دارند. این روشی است که مجاهدین‌خلق از سازمان آزادی‌بخش فلسطین به ارث برده است. تمام گروه‌های اپوزیسیون به نوعی کم و زیاد از خارج از کشور پول گرفتند البته هیچ‌وقت رقم آن به مجاهدین نرسید ولی همه را خوردند… تفرشی: نمی‌توانم بگویم همه ولی به‌نظرم اکثر گروه‌های فعال سیاسی خارج از کشور مستقیم یا غیرمستقیم از پول مجاهدین‌خلق ارتزاق می‌کنند. حجم پولی که اینها دارند قابل مقایسه با هیچ یک از سایر اپوزیسیون‌ها و هیچ اپوزیسیونی در تاریخ بشر نیست. من تخمین می‌زنم 50 میلیارد دلار پول دارند که برخی این را قبول ندارند ولی من حاضرم روی این بحث کنم. حیرت‌انگیز است. این پول‌ها خرج نشده است، بلکه سرمایه‌گذاری شده و سودش خرج می‌شود. فرض کنید مثلا 10 میلیون پوند به دانشگاه آکسفورد می‌دهید. این دانشگاه این پول را خرج نمی‌کند، بلکه سرمایه‌گذاری می‌کند و 10 درصد در سال سود سالانه دارد که نرم سرمایه‌گذاری در دنیاست. نیمی از پول را خرج کرسی و استاد می‌کند و نیمی دیگر را روی اصل پول می‌گذارد، چون پول در طول زمان کم‌ارزش می‌شود. اگر قرار باشد همه سود را بخورند 20 سال بعد این پول دو‌زار هم نمی‌ارزد. نصف پول را روی اصل سرمایه می‌گذارند؛ مثل مجاهدین. این را اعضای سابق مجاهدین برای ما تعریف کردند. متاسفانه من به‌دلایل قانونی و حقوقی نمی‌توانستم اسمی ببرم، چون تقریبا هشت تیم حقوقی منظم و چهار پنج مورد تیم حقوقی غیرمنظم و غیرمستمر داشتند و هر یک پنج شش وکیل داشتند که دستمزدشان ساعتی هزار پوند است. من نمی‌توانستم اسم افراد را بیاورم و بگویم این پول را گرفته و آن کار را کرده است. امیدوارم در آینده بتوانم مصداقی‌تر کنم…

ادامه دارد . . .

محمدرضا مبین

منبع

یک دیدگاه

  1. در تصدیق نکاتی که در خصوص خودرو های تویوتا لندکروز فرمودید تایید می کنم که در سال 1368 برخی از مسئولان رده بالای فرقه به این امر در برخی نشست ها اشاره می کردند که مشخص بود با روش های غیر قانونی و قاچاق وارد مقر اشرف شده بود . ضمنا خودشان اذعان می کردند که قرار بود این خودروها به سفارش ایران وارد کشور شود ولی فرقه به روشهای مافیایی به سمت اشرف تغییر داد .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا