منافع فرقه یا پر کردن جیب خدای فرقه
خالق فرقه خود در ناز و نعمت مالی و رفاهی است و خرجهای چنین و چنانش برای جشن ها و مهمانی هایش که البته برای گسترش و حمایت از فرقه است و چشم هر حاتم بخشی را خیره می کند و از آنطرف هم خرجهای میلیونی برای سیر کردن شکم عراقیان که بلکه بتواند به بهانه فسنجان و قیمه آنها را به اشرف بکشاند برای کسی پوشیده نیست و این در حالی است که خود قربانیان اشرف از این بذل و بخشش ها محرومند.
قصه شهر رباط ها
رباط های انسان نمای درون پادگان اشرف وحتی پادگان مریم درقلب دمکراسی اروپا هرروزشان شبیه روزگذشته است. درساعت مشخصی که صبح بسیار زود است، ازخواب بیدار می شوند، درمکان و ساعت مشخصی غذا می خورند، کارهای تکراری ومشخصی انجام می دهند که می توانند درآب دادن به یک باغچه، یاتمیزکردن یک تانک نفربر باشد درساعت مشخصی خاموشی اعلام می شود و همه مجبور هستند به خواب روند…
گزارش روزنامه آمریکایی از ساکنان اردوگاه اشرف
روزنامه کانزاس سیتی استار روز شنبه با روایت داستان زندگی چند تن از کسانی که اکنون در این کمپ کوچک زندگی می کنند مجاهدین را یک گروه مارکسیست توصیف کرد که همان اندازه که یک حزب سیاسی مخالف ایران به حساب می آید یک فرقه نیز محسوب می شود. روزنامه مذکور با اشاره به اینکه مجاهدین از زمان سقوط صدام حسین تحت حمایت نیروهای آمریکایی قرار گرفته اند و مایحتاج خود را از بغداد تهیه می کنند نوشت: از آغاز سال جدید آمریکا حمایت خود را قطع کرده و دولت عراق کنترل این اردوگاه را به عهده خواهد گرفت.
طعمه – قسمت دوم
چه بازی دردناکی با سرنوشت ما کرده اند و چطور ما را به خاک نیستی کشانده اند آیا آنهایی که ما را به بند اسارت خودمان کشیده بودند خودشان هم فاکت هایی به ما ارائه می دادند تا ما هم تعدادی از جنایت این جانیان آزادی را می دیدیم تا ما هم می دیدم و برای لحظه ای به خود می آمدیم که وای بر ما، ما چه کرده ایم با خودمان، با خانواده هایمان و با زندگی وجوانی مان. آیا اگر آنها هم به ما فاکت ارائه می دادند ما به این نقطه می رسیدیم یا نه؟
سرنوشت غم انگیز ۳۵۰۰ ایرانی مجاهد
رهبری و کنترل فرقه گونه مجاهدین با انقلابات و نظرات ایدئولوژیک بیمار گونه” رجوی ها” یاد آور جریان جیمز جونز رهبر یک فرقه مذهبی در آمریکا است که جان نزدیک به هزار تن از پیروانش را با بی تفاوتی در اردوگاهش در جیمز تاون ,گویانا در سال 1978, با خودکشی دستجمعی گرفت.بی تفاوتی رهبری مجاهدین به جان افرادش با فدا کردن آنان در عملیات گوناگون از سال ۶۷ تا خودسوزی اعضای این سازمان در سال 1382 در پی دستگیری مریم رجوی در پاریس , کاملا مشهود است.
نامه کانون رهایی به وزیر کنسولی کشور فنلاند
با توجه به اینکه فرقه ها بطور دائم با تزریق خطوط تشکیلاتیشان امکان تفکر فردی و بازگشت به عاطفه و هویت اصلی را از آنان سلب می کنند در صورت امکان می بایست در وهله اول هرگونه ارتباط آنان با دنیای خارج قطع شود تا آنان مجال مروری به گذشته خود را داشته باشند. کانون رهائی در هلند آمادگی خویش را برای تبادل نظر و مشاوره و دیدار دو نفر بازداشت شده اعلام می دارد.
بررسی نقض حقوق بشر در فرقه رجوی – قسمت هیجدهم
شیوه ها و برخوردهای تحقیر آمیزی که در رابطه با افراد معترض و خواهان خروج از قرارگاه اشرف از سوی رهبران مجاهدین اعمال می شد مغایرت آشکاری با اصول و پرنسیب های اخلاقی داشت اما دارودسته رجوی بی محابا برخوردهای تند و خشنی با افراد تشکیلاتی منتقد و معترض خودشان داشتند که از نظر معیارهای حقوق بشری توجیه پذیر نیست.
خودسوزی در سازمان انقلابی، مترقی و دمکراتیک
ای کاش هیچ وقت شاهد این صحنه دلخراش نبودم شاهد لحظه های شعله گرفتنش تا مرگ دلخراش او فراموش نمی کنم غروب یکی از روزهای بهاری سال ۱۳۷۸ چند جوان وارد مرکز ما شدن بنام مرکز ۱۸ با شور ونشاط و هیجان زیاد از اینکه نسل بعد از خودم را می دیدم خوشحال ولی متناقض که بیچاره ها چند روز دیگر خواهیم دید وشما آن روی سکه را هم خواهید دید. مدتها گذشت یعنی تقریبا دو ماه که شروع شد واز آن به بعد محمد رضا بخت برگشته وزیبا چهره که سن او بیش از ۲۰ بهار نگذشته بود درخواست جدا شدن کرد.
دستگیر شدگان در فنلاند نیازمند رسیدگی های روانپزشکی
ما از مقامات دولت فنلاند تقاضا داریم تا بدون در نظر گرفتن مسائل سیاسی ای که ممکن است حول این دستگیری ها ایجاد شده باشد، توجه ویژه خود را معطوف به شواهد موجود در مورد اختلالات روانی دستگیر شدگان بنماید. این اختلالات رونی چیزی جز نتیجه مستقیم تاثیرات روانی فرقه بر روی قربانیان در جهت کنترل و بهره کشی جنایتکارانه از آنان نمی باشد.
گفتگو با آقای صباح شکربیگی – قسمت دوم
برای اینکه همه نفرات را زیر سلطه و چتر رهبری (رجوی)در بیاوردند شخصیت و فردیت آنها را خرد میکردند. هیچ چیزی با رضایت و اختیار نفرات صورت نمی گرفت طلاق و از هم پاشیدن کانون خانواده اجباری بود. نماز اجباری بود. به بیکاری کشاندن نفرات اجباری بود. نشست های تشکیلاتی چند ساعته و بی محتوا جهت شستشوی مغزی نفرات کاملا اجباریی بود و همه نفرات باید کورکورانه و بدون هیچ اعتراضی اوامری آنها را اجرا می کردند.
ماشین سازی! در پادگان های اشرف و اورسورواز
فرقه ها در عین کثرت، در عملکردهای بیرونی و درونی تماما از قانونمندیهای واحدی پیروی میکنند، مطابق با آخرین متدهای روانشناسانه، هویت فردی را سلب و هویت تشکیلاتی (فرقه ای) را به جای آن می نشنانند.مجاهدین تلاش دارند تا سکت بودن خود را با پنجه کشی به صورت این و آن نفی کنند! هم می خواهند منطبق بر قوانین فرقه ها عمل کرده و مناسبات را براساس آن تنظیم نمایند و هم توان پذیرفتن اینکه فرقه هستند را نداشته و آن را برچسبی بیش نمی دانند و آنوقت دائما شعار می دهند که نبایستی تناقضی حمل شود!
کاریزما و مجاب سازی، دو اهرم رجوی
بر خلاف تصورات معمول که کاریزما را در نقطه مقابل روش های مجاب سازی و کنترلی قرار می دهند، این دو پدیده به نوعی لازم و ملزوم یکدیگر هستند. ردیابی این دو اهرم در حصول و عینیت یافتن مناسبات فرقه ای در سازمان مجاهدین خلق به سهولت قابل ردیابی است. پروسه ای که مسعود رجوی از موقعیت یک رهبر سیاسی کاریزما تا قرار گرفتن در موقعیت یک رهبر فرازمینی فرقه ای طی نموده است تعامل و رابطه متقابل و تکمیل کننده این دو فاکتور را به وضوح نشان می دهد.