کارکرد آلیناسیون، نقش سرکوب و خشونت علیه زنان در بقای فرقه رجوی – قسمت دوم
من بعنوان دختر 21 ساله ای که با رویا و آرمان های عدالت اجتماعی و برابری حقوق انسانها و مبارزه با ظلم و ستم به جستجوی نور و روشنایی و زیبایی در کشورم ایران، پاسپورت گرفتم و به قصد پایگاه های سازمان در ترکیه سفرکردم و به مدت 23 سال با ترفندهای فریبنده و سرگرم […]
ماجرای چک امنیتی سال ۷۲ چه بود؟
در سال 1372 و پس از انقلاب ایدئولوژیک، رجوی برگ دیگری از جنایات خود را در مورد افراد سازمان رو کرد. سازمان که دیگر شکل تشکیلاتی نداشت و فرقه ای تمام عیار بود نیاز به تصفیه درونی داشت. بنابراین بهانه ای برای اعمال فشار بر افرادی که به نوعی ساز مخالف می زدند تراشیده شد […]
خاطرات حسن شهباز،از پیوستگی تا جدایی از مجاهدین خلق در آلبانی ـ قسمت چهارم
نکته قابل ذکرى که میخواهم به آن اشاره کنم این است: تنها دلیلى که باعث شد این سرگذشت را برایتان نقل کنم، وجود صدها تن مانند من در درون زندانیست که روز بروز بیشتر در درون خود فرو میرود و بسته تر میشود و همه آنها در ناآگاهى،محکوم به مرگى تدریجى و بدون هیچ هویتى […]
اسارت توسط ارتش متجاوز صدام حسین – قسمت دوم
تجاوز سراسری عراق به خاک ما شروع شد و همزمان ارتش متجاوز عراق در چندین محور در جنوب شروع به پیشروی در خاک ما کرد همان اولین روز شروع جنگ من که به همراه آتشبار مان مشغول جابجایی ودرحال تردد در جاده مرزی بودیم به محاصره نیروهای عراقی که باچندین ستون زرهی در حال پیشروی […]
بیاد مهران غلامی از قربانیان فرقه مجاهدین خلق – قسمت اول
مهران غلامی با نام مستعار احمد رضایی دانش اموز سال اخر دبیرستان شهرستان بندر ماهشهر بود که در آذرماه سال 65 توسط عوامل باندهای قاچاق مجاهدین و با ترفند فریب کارانه زندگی و ادامه تحصیل درکشورهای اروپایی جذب وبه پاکستان و سپس به قرارگاه حنیف در منطقه ابوغریب عراق برده شد. در اواخر دی ماه […]
خزعبلات حمید رضا طاهرزاده موزیسین مزد بگیر رجوی
سوسول خارجه دوست مزد بگیر رجوی، هرازگاهی به دستور رجوی به اتفاق دوستان همکار و همجنس خود به حضور و مشارکت در جلسه عمومی رجوی درعراق ناامن! دعوت میشد تا با یگانه سلاحش که گیتار بود بنوازد که نامش حمید رضا طاهرزاده ملقب به طاهر بود. تملق گوی بی مقدار رجوی درمطلبی با عنوان مشمئزکننده […]
خاطرات علی هاجری ـ قسمت اول
در مهرماه سال ۱۳۵۹ نزدیک به ساعت ۱۰ صبح غرش توپها بصدا درآمد و تمام شهر در زیر دود پالایشگاه آبادان محو شد جنگنده بمب افکنها لحظه ای مجال نمیدادند مردم شروع به ترک شهر کردند من و دیگر جوانان رفتیم و برای دفاع از وطن سلاح بدست گرفتیم و در کنار اروند رود موضع […]
مصاحبه با علی اکرامی؛ تحلیل و بررسی پیام اخیر مسعود رجوی – قسمت سوم
رجوی در تمامی این سالیان به نیروهایش وعده های سرخرمن داده، به بیان دیگر حکایت رجوی درست شبیه آن داستان چوپان دروغگوست که ما درکتاب های فارسی دوران ابتدایی می خواندیم. همان گرک گرک! یا به بیان رجوی سرنگونی سرنگونی! و دیگر کسی باور نمی کند. خود رجوی دریکی از نشست ها به بهترین شکل […]
خاطراتی از کشتاری که فرقه مجاهدین در لیبرتی عراق به راه انداخت
با سلام خدمت هموطنان محترم من منوچهر عبدی یکی از اعضای نجات یافته از فرقه رجوی درآلبانی هستم در تشکیلات فرقه همه مسئولین به لحاظ ساختار ذهنی و فکری شبیه هم هستند فقط بعضی ها بهتر و باورکردنی تر دروغ می گویند اما کجا به آدم فشار میاد اونجا که همراه با شنیدن دروغ آدم […]
من یکروز یا دو روز زودتر به اشرف رسیده بودم
وقتی در سایت انجمن نجات مرکز سایت کرمانشاه مقاله سر گذشت غم انگیز یک جدا شده (آقای غلامرضا شکری را خواندم) از خوشحالی صدها بار به او و خانواده اش تبریک گفتم و از همین جا باز به او و خانواده اش تبریک میگویم , من و غلامرضا در پذیرش ارتش رجوی با هم یکجا […]
از پیوستگی تا جدایی حسن شهباز از مجاهدین خلق – قسمت سوم
خدمت خوانندگان گرامی عرض میکنم، تنها دلیلى که باعث شد این سرگذشت را در این غالب ارائه کنم، وجود صدها تن مانند من در درون حصاریست که روز بروز بیشتر در درون خود فرو میرود و بسته تر میشود. آنچه که گذشت: در تعطیلات میان ترمى دانشگاه براى زیارت به عراق رفته بودیم، در شهر […]
از پیوستگی تا جدایی از مجاهدین خلق در آلبانی ـ قسمت دوم
در شهر نجف بودیم در تعطیلات میان ترمى دانشگاه براى زیارت به عراق آمده بودیم راننده تاکسى که گویا از ظاهر ما متوجه ایرانى بودنمان شده بودند با گفتن اشرف اشرف به سمت ماشین هایشان اشاره میکردند ما هم که طی گشت و گذارى در شهرها ی مختلف عراق داشتیم، متوجه شدیم که بعد از […]