روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت هشتم
همچنانکه در قسمت قبل توضیح داده شد، بحران لاعلاج مسائل جنسی، تجرد و تاهل و موضوع زن چنان بساط تشکیلات را در هم پیچیده بود که تمام توان فرماندهان را به این موضوع معطوف کرده بود. مشکلات داخل تشکیلات نه بلوغ ایدئولوژیک بلکه فوران فشارهای جنسی و عاطفی بود که در رفتار و کردار نیروها […]
خاطرات صمد نظری از زندان های مجاهدین خلق – قسمت اول
مشغول خواندن کتاب مرحوم صمد نظری بودم که درباره نحوه هواداری و وصل خودش به مجاهدین خلق و آنچه در درون مناسبات مجاهدین خلق در عراق شاهد آن بوده و علت جدایی خود از آنها با نام “رد پای اهریمن” نوشته بود. با وجود اینکه خودم بیش از ده سال بعد از وی از سازمان […]
وقتی هلیکوپترهای عراقی برای نجات اسیران تا ۱۰ متری زمین آمدند
بخشعلی علیزاده با انتشار روایتی از ماجرای ۱۹ فروردین ۹۰ در مقر اشرف نوشت: در اوایل شب ۱۹ فروردین سال ۱۳۹۰ در قرارگاه اشرف در عراق ناگهان به نیروها آماده باش دادند که سریع باید برای حفاظت از قرارگاه به اضلاع ضلع شمالی قرارگاه بروید. ما که تازه از حال و هوای عید تمام شده […]
حمید محمد آتابای: قاچاق دارو در سازمان ضد انسانی مجاهدین خلق
موضوع بیماری و دارو برای همه جوامع بشری در همه جای جهان وجود دارد و خواهد داشت اما اینکه از بیماری برخی افراد بخاطر حفاظت از جان خودت سواستفاده کنی حتی در عقب مانده ترین کشورها و گروههای افراطی یک امر قبیح تلقی میشود و حداقل برای نیروهای خودشان چنین کاری نمیکنند که در سازمان […]
مشاهدات عینی من از اتفاقات کمپ اشرف در ۱۹ فروردین سال ۱۳۹۰
وقایع نوزدهم فروردین خاطره بسیار دردناکی است ، مخصوصاً برای اعضایی که در درگیری شرکت داشتند و برای خانواده هایی که فرزندانشان را در این درگیری از دست دادند . در حقیقت مسئول درگیری 19 فروردین سال 90 رجوی بود ، نقشه ای از پیش طراحی شده بود تا بار دیگر از خون تعدادی بیگناه […]
خاطرۀ دردناک ۱۹ فروردین و خیانت مسعود رجوی به نیروها
در سحرگاه روز 19 فروردین سال 1390 به ناگاه نیروهای عراقی که از شب قبل به قسمت ضلع شمالی اردوگاه اشرف گسیل شده بودند با پاره کردن سیم خاردارها و سیاج ها وارد اشرف شده و اقدام به پیشروی کردند. من در همان نیم ساعت اول درگیری که ما را جلوی آنها فرستاده بودند تا […]
جزئیاتی تازه از جریان فرار حمید محمد آتابای از زندان مجاهدین خلق
روز ۱۰ شهریور سال ۱۴۰۱ طبق طرحی که داشتم نقشه فرار را اجرا کردم به این قصد که از اشرف خارج شوم، همه طرح و جاسازی ها عالی بود، تنها در نقطه ای که باید حرکت میکردم تعللم کار را خراب کرد. لاجرم به اشرف بازگشتم با کوهی اندوه و پشیمانی، ولی مصمم بودم که […]
سال نو در فرقه رجوی سال نو نیست، تکرار مکررات است
دو، سه هفته مانده به عید نوروز در پادگان ها و اسارتگاههای رجوی، بیگاری های طاقت فرسا شروع می شد، دبه های رنگ و تینر از جمله اقلامی بودند که در هر قرارگاه باید تحویل گرفته شده و همه جا را رنگ آمیزی می کردیم. همه باید سیاست های چاله بکن، پر کن رجوی را […]
طلوع و غروب یک زندگی – قسمت چهل و یکم
در قسمت قبل گفتیم که سازمان حتی مقالات و تحلیل روزنامه ها و مجلاتی که در ایران منتشر می شد و بر علیه آمریکا بود را ترجمه کرده و در اختیار نیروهای آمریکایی قرار می داد. تقریباً کمتر از یک ماه از سقوط صدام گذشته بود. ولی غارت پادگانهای نظامی در بیرون هم چنان ادامه […]
خاطرات روزهای طاقت فرسای نوروز در مقر مجاهدین خلق
ایام نوروز در فرقه رجوی از سخت ترین روزها در طول سال بود. ایام عید که فرا می رسید پروژه پشت پروژه، از کله صبح تا پاسی از شب مشغول کار کردن بودیم. وقت سر خاراندن هم نداشتیم. مسئولین عمداً برای اعضای نگونبخت کار تراشی می کردند تا با بهانه ایام عید هیچ کدام از […]
خاطره حمید آتابای از نقض حقوق بشر برای یک تماس تلفنی با خواهر
در حالی رسانههای تشکیلات مجاهدین خلق به هر بهانهای درباره نقض حقوق بشر در ایران داد سخن سر میدهند، که در معمولیترین خاطرات اعضای جدا شده از این تشکیلات میتوان شواهد نقض آشکار حقوق اولیه افراد را مشاهده کرد. فارغ از اینکه مجاهدین خلق نه تنها ناقض حقوق بشر بلکه تروریستهایی هستند که در سوابق […]
روایت حسن حیرانی از اولین تماس مخفیانه با خانواده خود از داخل یک انبار در اشرف ۳
حسن حیرانی، عضو نجات یافته از فرقه رجوی با انتشار روایتی از اولین تماس مخفیانه خود با خانواده اش از داخل یک انبار در مقر اشرف 3 نوشت: هوا بارانی بود همه جا گل و شل و به سختی می شد تردد کرد. خیلی عصبی بودم و کلافه نزدیک عید نوروز بود و تقریباً چند […]