30 خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت یازدهم

در قسمت قبل از حضور در خاک عراق و پادگان اشرف و همکاری نظامی با ارتش عراق گفتم که هر روز بیش از گذشته ذهن من را به خود مشغول می کرد.

یکبار که در اتاق کشیک عملیات نشسته بودم، در تنهایی و خلوت خودم تمامی پروسه گذشته از نقطه انتخابم تا پروسه جذب و بعد فعالیت های فاز سیاسی و شعارهایی که مجاهدین خلق در آن مقطع می داد و باعث ایجاد انگیزش و جذب من شده بود را با خودم مرور کردم. آن روزها جوان آرمان خواهی بودم که شعارهای آزادی خواهی، استقلال طلبی و عدالت اجتماعی و حمایت از قشر فقیر و مستضعف جامعه مجاهدین من را بخود جذب کرده بود و در همان روزها با خود عهد بسته بودم که با تمام توان و وجودم برای تحقق این شعارها تلاش و فداکاری کنم.

اکنون بعد از گذشت دو دهه می دیدم آنچه در درون تشکیلات و قرارگاه اشرف که ظرف و خاستگاه عینی محقق کردن آن شعارها می توانست باشد همه چیز در نقطه عکس قرار گرفته است. در بعد آزادی شدید ترین خفقان و سانسور اعمال میشود. آزادی فکر و بیان و عقیده بکلی ممنوع است. تفتیش عقاید در بدترین نوع خود به اعضا دیکته میشود. هرگونه ارتباط با خارج از مناسبات قرارگاه اشرف مرز سرخ و بکلی ممنوع است. و از همه مهم تر حتی آزادی های اجتماعی هم از اعضا سلب میشود. مراودات اجتماعی و ارتباطات جمعی بین افراد که لازمه تبادل افکار و تنوع رفتار و کردار و ایجاد دوستی و صمیمیت در هرمناسباتی است بکلی کنار گذاشته شده است و اعضا حق هیچ گونه ارتباط فردی خارج از چهارچوب های خشک و رسمی و ابلاغ شده تشکیلاتی را نداشتند.

در مضحک ترین شکل در مناسبات تفکیک جنسیتی برقرار شده بود و زنان و مردان حق حضور در مناسبات اجتماعی جمعی و یا دیدارهای شخصی را نداشتند. در حالیکه تا قبل از آن رهبران مجاهدین خلق مدعی مبارزه برای آزادی و رهایی زنان و ایجاد حق برابری حقوق زنان با مردان بودند! رجوی در وادی انحصار طلبی تا آنجا پیش رفت که بخودش اجازه داد در خصوصی ترین تصمیم گیری زنان و مردان عضو یعنی ازدواج و طلاق هم دخالت مستقیم داشته باشد! و بدستور و طبق خواسته او زنان به عقد مردان در می آمدند و یا مردان از زنان طلاق می گرفتند.

از جنبه استقلال رهبری مجاهدین خلق روزی مدعی بود که تنها او مستقل وغیر وابسته به ابرقدرت هاست وتمامی سران جمهوری اسلامی و حتی احزاب و گروههای مخالف را بنوعی وابسته به امپریالیسم و یا ارتجاع منطقه قلمداد می کرد. ولی در جریان عمل و چندین سال بعد آن شعارهای تند و پرهیجان فروکش کرد و مجاهدین خلق عملا در خاک عراق بصورت یک آلت دست و نیرویی دست نشانده در خدمت دولت متجاوز عراق در آمدند و در راستای منافع و سیاست های بلند پروازانه صدام سلاح بدست گرفته و با مردم خود که برای دفاع از تمامیت ارضی کشورشان در قبال تجاوز دفاع مشروع می کردند جنگیدند و عملا اعلام کردند در این جنگ در جبهه و صف دشمنان مردم ایران هستند.
موضوعات جاسوسی های هسته ای و در اختیار گذاشتن اطلاعات فعالیت های هسته ای ایران به دستگاههای جاسوسی اسراییل و موساد هم از موضوعاتی بود که بصورت رسمی اعلام و به آن افتخار می کردند. وبعد این خوش رقصی و مزدوری تا آنجا ادامه یافت که از فهرست تروریستی اروپا وامریکا خارج شدند وعملا در خدمت منافع دشمنان مردم ایران در آمدند. مجاهدین خلق که روزی ادعا داشت تنها تکیه گاه و حمایت کننده اش خلق قهرمان ایران است در میان مردم ایران منزوی و منفور و برای ادامه موجودیت خود در اوج ذلت مسیر مزدوری را برگزید. این تغییر ماهیت و دگردیسی ضدانقلابی و ایرانی و بی رنگ شدن اصول و ارزش ها چیزی نبود که از دید عضوی که روزی بخاطر آن ارزش ها جذب انها شده بود قابل اغماض باشد و بتواند بسادگی با آنها کنار بیاید .

ادامه دارد…

اکرامی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا