30 خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت چهاردهم

در قسمت قبل از درخواست دولت عراق از مجاهدین خلق برای کنترل اوضاع عراق گفتم. مسعود رجوی که در مقابل این درخواست صدام نمی توانست پاسخ منفی بدهد و از طرف دیگر افزایش نا آرامی ها و از بین رفتن ثبات سیاسی و نظامی عراق را بسود خودش نمی دید با یک سناریو ساختگی دست به فریب نیروها زد.

اوضاع داخلی عراق بهم ریخته و دولت عراق بشدت در حال فروپاشی بود. از جنوب خبر می رسید که نیروهای معارض شیعه عراقی در قالب سپاه 9 بدر با حمایت مردم از مرزهای تنومه و ناصریه وارد بصره و العماره شده و بسرعت در حال پیشروی بسمت شهر کوت در 168 کیلومتری بغداد هستند. شهرهای جنوبی یکی بعد از دیگری از تصرف نیروهای دولتی خارج و بدست گروههای مخالف می افتادند. در شمال هم وضعیت از این بهتر نبود و نیروهای کرد با محوریت اتحادیه میهنی کردستان بسمت شهرهای مقدادیه و بعقوبه در استان دیالی در حرکت بودند تا در نهایت خود را به بغداد برسانند.

به دستور رجوی ستاد فرماندهی در داخل اشرف در محل ستاد اطلاعات و عملیات به فرماندهی مهدی برایی (احمد واقف) تشکیل شد و سیستم شنود روی شبکه های 9 بدر، قرارگاه رمضان، اتحادیه میهنی (یکتی) و حزب دمکرات بارزانی راه اندازی شد. تا در جریان آخرین خبرها از نحوه و میزان پیشروی گروههای کردی و شیعه قرار گیرند. متعاقب آن ماشین های گشت اطلاعاتی تاسیس و برای بررسی نزدیک تر اوضاع و قرار گرفتن چگونگی اخبار به شهرهای شمالی و جنوبی و کربلا و نجف اعزام شدند.

خبرهایی می رسید که گروههای مخالف شهرها را یکی بعد از دیگری تصرف و امید چندانی به دولت عراق نیست. خبری در قرارگاه اشرف پیچید که فرماندهان گروههای کرد پیامی برای رهبران مجاهدین خلق فرستادند و به آنها اطمینان داده اند در صورتیکه در جنگ آنها با صدام مداخله نکنند، آنها به پادگان اشرف و نیروهای مجاهدین خلق کاری نخواهند داشت و امنیت آنها را حتی بعد از سرنگونی صدام تضمین خواهند کرد.

ولی رجوی که تصمیم نهایی خود مبنی بر حمایت از صدام و دولت عراق را گرفته بود به این پیشنهاد پاسخ منفی داد و به نیروهای کردی هشدار داد که تحت هیچ شرایطی از مسیر دیالی برای عبور و رسیدن به بغداد استفاده نکنند چون این منطقه حریم حفاظتی و امنیتی مجاهدین خلق محسوب میشود. شرایط اقتصادی در پادگان اشرف به شدت بغرنج شده بود. مواد غذایی و سوخت جیره بندی شده بود. نگرانی و ترس از وضعیت و چشم انداز نامعلوم ذهن همه نیروها را درگیر خود کرده بود. یک تیم گشت اطلاعاتی تحت فرماندهی نادر افشار (بیژن) که برای مسئولیتش یعنی تردد به شهرهای کربلا و نجف و کسب اخبار و ارزیابی اوضاع امنیتی این دو شهر، به دلیل بهم ریختن وضعیت شهر کربلا به سرنوشت نامعلومی دچار شدند و هیچ کس از آنها اطلاعی نداشت. برخی خبرها حاکی از دستگیری و کشته شدن آنها توسط نیروهای معارض شیعه عراقی بود. نیروهای مجاهدین خلق برای به عقب راندن گروههای کرد عراقی به عمق شهرهای کردنشین سلیمانیه و اربیل به شهرهای طوز، کفری و کلار حمله کردند و حلقه محاصره به روی گروههای کرد را تنگ تر از قبل کردند.

در اشرف خبرهایی پخش شد که یک دسته زرهی تحت فرماندهی عزت ابراهیم معاون صدام از مجاهدین خلق درخواست کمک کرده است تا در پاکسازی مناطق شمالی به آنها کمک نمایند. حضور فعال نیروهای مجاهدین خلق در جبهه های شمال این حسن را برای دولت عراق داشت که فارغ از مشکلات امنیتی و نظامی در شمال، عمده نیروهای ارتش را برای سرکوب نیروهای معارض شیعه به سمت جنوب بفرستد.

ادامه دارد…

علی اکرامی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا