به مناسبت روز زن تقدیم به مادران چشم انتظار اسیران تشکیلات رجوی
نامه صدیقه نجفی به فرزندش محمد جعفر نجفی در کمپ آلبانی پسرم سالهاست چشم انتظار آمدنت هستم
نامه زهرا قلیزاده به برادرش علی قلیزاده علی جان یک دنیای واقعی منتظر توست
نفرین ابدی بر رجوی که به بردیای نازنینم و خانواده مان جفا کرد
جالب است که امروزخبردارشدم که مریم رجوی عیاش وخوش گذران پیام داده که لیبرتی را آب گرفته ومیخواهیم دوباره به اشرف برگردیم واینطوری میخواهد جلوی خروج اعضای ناراضی مثل بردیای مرا به دنیای آزاد بگیرد وکماکان دراسارتشان نگهدارد. دراین لاطائلاتی که بافته اسمی هم ازبردیا برده که دراثرفشارجابجایی دچار ایست قلبی شده و هنوز جنازه اش درسردخانه عراق هست و دولت عراق به ما تحویل نداده که مراسم تدفینش را بجا بیاوریم!!!
نشست خانواده های گلستانی با برخی از جداشده ها – قسمت سوم
خانواده هایی که دراین نشست حضور داشتند هر کدام از زجرها و سختیهایی که در طول گرفتار شدن و زندانی شدن فرزندان خود توسط سرکرده فرقه رجوی به جان و دل خریده بودند صحبت می کرد و یکی از آنها از درد و رنج پدر و مادرش می گفت و آن یکی از دست دادن مادرش که در فراق دیدار فرزندش چشم از جهان فرو بسته بودند که اگر بودید و می دیدید آنوقت پی به عمق جنایات این گروه جنایتکار و غاصب می بردید که چگونه خانواده ها را داغدیده و آزرده کرده است.
نشست خانواده های گلستانی با برخی از جدا شده ها – قسمت دوم
آقای سرایی می گوید که در قسمت پذیرش تمامی مشخصات خانواده و شماره تماس آنها را گرفتند و بعد از چند ماه دیدم که دوتن از برادرانم بنامهای احمد و مهدی (پویا) در پادگان اشرف حضور دارند و وقتی دلیل حضور آنها را پرسیدم گفتند که از طرف شما یک خانمی زنگ زد و گفت که اینجا کار با درآمد خیلی خوبی پیدا می شود و ما نیز بر حسب اینکه شما نیز روزگار خوبی دارید آمدیم.
نشست خانواده های گلستانی با برخی از جداشده ها – قسمت اول
در این نشست آقای عبدالحمید رئوفیان که بتازگی از فرقه رجوی جدا شده بود، اخبار خوبی به خانواده ها داده و به آنها گفت که در آینده ای نزدیک شاهد از بین رفتن فرقه تروریستی رجوی خواهید بود، چرا که این گروه تروریستی بر پایه دروغ و فریب بنا شده و این مطلب را تمامی اعضاء آن به خصوص رده بالای شورای به اصطلاح ملی مقاومت نیز می دانند و شرایط در داخل کمپ موقت ترانزیت نیز آنچنان که برخی از جداشده ها که از آنجا فرار کرده بودند و در هتل عراق در پیش ما مستقر بودند می گفتند که حسابی بهم ریخته
خانم حیدر زاده: الهی که رجوی به خاک سیاه نشیند که فرزندان ما را اسیر نمی کرد
مادر حیدر زاده با دیدن مجید و با یاد جگر گوشه اش که سالیان اسیر دست رجوی در عراق است با تاثر با نفرین بر رجوی گفت الهی که به خاک سیاه نشیند که فرزندان مردم را این گونه اسیر خود در عراق نکرده باشد. او سپس برای جمع حاضر از چگونگی ملاقات خود و همسرش با پسر اسیرش در سال 82 که برای ملاقات به جلوی درب اشرف رفته بودند گفت
نامه جمعی از خانواده های اعضای فرقه مجاهدین خطاب به آقای نوری المالکی
احتراما همانگونه که مستحضرید سالیان طولانی است که ما از دیدار و ملاقات با عزیزان اسیر خود در سازمان مجاهدین خلق محروم میباشیم و تاکنون تلاش های ما برای تحقق این امربه دلیل کارشکنیهای سران سازمان بی نتیجه مانده است و همزمان با انتقال اعضاء اسیر به کمپ موقت ترانزیت لیبرتی به ملاقات با فرزندانمان و اخراج تشکیلات این فرقه از عراق به نجات و رهایی آنها به دنیای آزاد در آینده ای نزدیک امیدوار شده بودیم.
خانواده ها: همه گرفتاری ما و فرزندان اسیرمان زیر سر رجوی ملعون است – قسمت پایانی
برای رهایی بچه ها نیاز به همت مضاعف است رجوی از هیچ ترفندی برای اسیر نگه داشتن افراد در تشکیلات فرقه ای کوتاهی نمی کند بنابراین شما خانواده ها بایستی همچنان مثل سه سال گذشته برای انجام ملاقات و پشت گرمی فرزندان تان اقدامات خود را دنبال کنید و از هر راه ممکن اعتراضات و درخواست های خود را به مجامع بین الملی و مسئولین ذیربط برسانید تا ملاقات با عزیزانتان محقق شود.
خانواده ها: همه گرفتاری ما و فرزندان اسیرمان زیر سر رجوی است – قسمت اول
تناقض افراد و اعضا در اشرف دقیقا بعد از سقوط صدام و خلع سلاح سازمان زیاد و علنی شد و غالب نفرات مسئله دار و آماده فرار بودند این موضوع در نشست ها کاملا بیرون زده بود و وقتی مسئولین متوجه شده بودند افراد را در نشست ها محاکمه می کردند و هر بار با گذاشتن نشست های مختلف عملیات جاری و غسل هفتگی و نشست دیگ و… به چک آخرین وضعیت افراد می پرداختند.
ابراز انزجار خانواده های خوزستانی از توطئه جدید رجوی ها
توطئه رجوی و حامیان رشوه بگیر اروپایی اش خانواده اسیران دربند را عمیقا نگران سرنوشت شومی که سران فرقه برای فرزندانشان رقم زده اند کرده است. خانواده هایی که سالهاست برای نجات عزیزانشان لحظه شماری می کنند. درهمین رابطه آنها طی مراجعات حضوری و با تماسهای تلفنی با دفتر انجمن نجات شاخه خوزستان مراتب انزجار ونگرانی خویش را از توطئه های رجوی وحامیانش ابراز نموده و پیگیر خواسته های خودشان ازجامعه بین المللی می باشند.
پیامهایی از خانواده حمید عاشورزاده اسیر رها شده از چنگال رجوی
برادر عزیزم حمید جان امیدوارم روزی این فاصله ها طی شود ودوباره در کنار همدیگر باشیم گرچه پدر در کنارمان نیست اما مادر و دیگر بستگان همچنان چشم انتظارت هستند تا دگر بار یوسف گمگشته خود را ببینند و خانه تاریک بار دیگر روشن شود و امیدوارم شما هم با تلاشهای بی وفقه خود در راه آزادی آندسته از عزیزانی که سالها به دور از خانواده خود در بند واسارت فرقه رجوی در شهر اشرف بودند وهم اکنون در لیبرتی بدنبال تعیین تکلیف نهایی خود بسرمیبرند؛ از هیچ تلاشی دریغ ننمایی
درد دلهای خواهری درفراق برادر اسیرش
بالاخره سال 1382 خبر زنده بودن او همه ی اقوام و دوستان را خوشحال کرد. مادر مسافر کربلا شد برای دیدار یوسف گم گشته اش!…شادی دیدار فرزند، با دیدنش در اسارت در اردوگاه اشرف شیرینی دیدار را کم نکرد اما هراس و نگرانی را در دل مادر بیشتر کرد.غلامرضا در بند بود از لحاظ فکری،جسمی، روحی و روانی.
پای درد و دل یک پدر!
رهبری فرقه و سرانش با من چکار کردند از دوری فرزندم زندگی برایم سخت شده روزهایم به راحتی نمی گذرد همش به فکر فرزندم هستم و چشم به راه او، در خانه که هستم زنگ خانه که به صدا در می آید فکر می کنم که سعید آمده. یکی از آرزوهای من این بود وقتی پیر شوم فرزندم عصای دست من شود و کمک کارم باشد ولی متاسفانه آدم پلیدی مثل رجوی مانع این کار شد

