به مناسبت روز زن تقدیم به مادران چشم انتظار اسیران تشکیلات رجوی
نامه صدیقه نجفی به فرزندش محمد جعفر نجفی در کمپ آلبانی پسرم سالهاست چشم انتظار آمدنت هستم
نامه زهرا قلیزاده به برادرش علی قلیزاده علی جان یک دنیای واقعی منتظر توست
حضور خانواده های استان مرکزی در مقابل اشرف
خانواده های استان مرکزی به منظور دیدار با عزیزانشان راهی اردوگاه اشرف شدند.خانواده های استان مرکزی از مسئولین عراقی در خواست داشتند تا ترتیبی داده شود در کمپ موقت ترانزیت ملاقات حضوری با عزیزانشان داشته باشند. و در این خصوص از نماینده ویژه سازمان ملل آقای کوبلر در خواست کمک
خانم سکینه حسینی در حسرت دیدار فرزندش در گذشت
با نهایت تاسف و تاثر مطلع شدیم که خانم سکینه حسینی مادر عضو دربند فرقه رجوی”هادی آلفته”، چشم انتظار و با عشق و آرزوی دیدار و به آغوش کشیدن دلبندش دارفانی را وداع کرد و به ابدیت پیوست.مصیبت وارده برای دست اندرکاران انجمن نجات گیلان و خانواده های مرتبط با آن بسیار سخت و جانکاه بود چرا که عزیزی محترم و گرامی از اعضای بسیار فعال انجمن را از دست دادیم و به سوگ نشستیم.
مجاهدین به ملت ایران خیانت کردند و در مقابل سربازان ایرانی ایستادند
به دعوت آقای اکبرنیا برادر اسیر فرقه رجوی علی اصغر اکبرنیا به همراه تعدادی از اعضای جدا شده برای ملاقات به محل کار ایشان در بنگاه معاملات ملکی رفتیم و صمیمانه به گفتگو نشستیم. وقتی صحبت مان به خیانت و وطن فروشی رجوی ها کشید، آقای اکبرنیا در تایید حرف هایمان گفت: ما ایرانی بودیم و حق داشتیم که در مقابل تجاوزات خارجی بجنگیم ولی مجاهدین به ملت ایران خیانت کردند و در مقابل سربازان ایرانی ایستادند.
مریم قجر، ضحاک مار بدوش است
او می گفت وقتی برادرم را مجددا به عراق بردند برایم زنگ زد، ولی نگذاشتند او زیاد صحبت کند و انگار تلفن را به زور از دستش می گیرند و آنرا قطع کردند و انگار وی را با ترفند به عراق بردند که هنوز در این آتشکده و جهنم گیر افتاده است. خانم سهرابی می گفت مریم ضحاک مار بدوش است که بچه های ما را بلعیده است.او همچون تمامی خانواده هایی که فرزندان شان در اشرف اسیر هستند می پرسید: رجوی ملعون خودش کجاست؟
گفتگو با یکی از خانواده های اعزامی به عراق در استان مرکزی
برای رهبری سازمان و سرانش ماندم چه واژه ای را بکار ببرم یک سری عناصر توجیح شده خود را در پادگان اشرف باقی گذاشته که خانواده ها را لت و پار کنند عناصری که پشت فضای سبز خودشان را مخفی می کنند به محض مشاهده خانواده ها از پشت فضای سبز ظاهر می شوند به خانواده ها و پدر و مادرها با بی رحمی و شقاوت تمام سنگ پرتاب می کنند و فحش می دهند
جلسه صمیمی خانواده های استان مرکزی در دفتر انجمن نجات
در روز 21/3/91 جلسه صمیمی با خانواده های استان مرکزی در دفتر انجمن برگزار شد. خانواده های حاضر در جلسه از اینکه پادگان اشرف در آستانه نابودی است ابراز خوشحالی کردند به این امید که فرزندانشان بعد از چندین سال از چنگال رجوی آزاد شوند. مادران تقی صالح، مصطفی فروغی، پروانه عباسی و سعید عبدی که هر کدام از این مادران چندین سال است که از فرزندان خود محروم بودند در جلسه حاضر بودند در خواست این را داشتند که جهت ملاقات با فرزندانشان به کمپ موقت اعزام شوند.
رجوی پدرم را دق مرگ کرد، خدا او را لعنت کند
خانم حیدرزاده (خواهر پرویز) می گفت « پدرم سه سال پیش آرزو به دل مُرد، رجوی پدرم را دق مرگ کرد. ما دست از تلاش نمی کشیم تا مادرمان، برادرم را ببیند، مادرمان مریض است و ما نگران هستیم».خانم حیدرزاده از ما درخواست داشت که حتما به ملاقات مادرش برویم چرا که او بدلیل بیماری نتوانست از ییلاق به شهر بیاید و می گفت او منتظر دیدار با شماست و می خواهد از زبان شما و خصوصا آقای شعبانی که اخیرا از جهنم اشرف فرار کرده درباره برادرمان حرفی بشنود.
رجوی فاجعه بشریت است
آقای ناصر حسینی مطلق، درون باغ مرکبات خود منتظر ما بود و وقتی به مقصد رسیدیم به استقبالمان آمد. چهره اش شباهت زیادی به برادر اسیرش کاظم داشت. اما حالا او کجا و کاظم کجا؟ یکی در حال کشت و آبادانی در یک منطقه سر سبز و خوش آب و هوا، با یک برنامه ریزی چند ساله و دیگری اسیر در یک بیابان بی آب و علف با سرنوشتی که توسط رجوی های ملعون رقم خورده و اجازه برنامه ریزی، برای چند ساعت خود را نیز ندارد.آقای حسینی بعد از شنیدن آنچه در مناسبات جهنمی فرقه بر اعضای اسیر می گذرد، گفت «ما خانواده ها از این چیزها که شما می گویید خبر نداشتیم و نمی دانیم درون اشرف چه میگذرد. رجوی فاجعه بشریت است، اگر حکومت را می گرفت بدتر از هیتلر می کرد »
دو هفته تلاش خستگی ناپذیر خانواده های استان مرکزی در عراق
خانواده های استان مرکزی با عزم جزم و دو هفته تلاش خستگی ناپذیر با فرقه شکست خورده رجوی به سلامت به ایران باز گشتند.ماهیت ضد بشری رهبری فرقه و سرانش آنقدر غلیظ است که خانواده های درد کشیده را دشمن خود محسوب می کنند و توسط عناصر توجیح شده فحش های رکیک به خانواده ها می دهند. در مقابل پادگان اشرف که روزهای آخر عمرش را به پایان می رساند خانواده های استان دست بردار نبودند و شعارشان این بود”تا آزادی فرزندانمان تا به آخر ایستاده ایم”
رجوی ها با مغز شویی اعضا را در دنیای بی خبری نگه می دارند
آقای احمد ردائی برادر اردشیر ردائی می گوید نزدیک سه دهه است که برادرم به مناسبات فرقه در اشرف پیوسته است ولی تاکنون هیچ اطلاعی از او نداریم و نه خود اجازه تماس داشته است و نه مسئولین فرقه رجوی از سلامتی او به ما اطلاع داده اند فقط از طریق بچه های جدا شده متوجه حضور او در مناسبات جهنم رجوی شدیم.آقای ردایی که از روحیات برادرش از زمان انقلاب با خبر بود از دوستان جدا شده می پرسید چطور برادرم قبول کرده است که رجوی آنها را در دنیای بی خبری نگه دارد و یا هر گونه ارتباطات آنها با دنیای بیرون را قطع کند.
تسلیت به دوست عزیزمان جناب آقای علیرضا مقدمی
مطلع شدیم پدربزرگوار دوست عزیزمان آقای علیرضا مقدمی از اعضای انجمن استان آذربایجان شرقی دارفانی را وداع و به دیدار حق تعالی شتافته است. بدینوسیله صمیمانه ترین تسلیت ها را به ایشان ابراز و سرسلامتی و صبر برای خود و خانواده محترم شان آرزومندیم.
ما به رجوی ها اجازه نمی دهیم از ما خانواده ها سوء استفاده کند
خانم فکریان پس از شنیدن اخبار مربوط به اشرف و انتقال دو سوم افراد اسیر به کمپ موقت ترانزیت، از دردهایی که بر سر خودش و خانواده اش در این سالیان بر اثر اسیر شدن خواهرش در عراق، بر سرشان رفته گفت و در ادامه به رجوی ها لعنت فرستاد که اجازه نمی دهند خواهرش برای رسیدگی به فرزند و نوه بیمارش به ایران بازگشته یا حداقل با آنان تماس بگیرد. او می گفت نوه خواهرش بیمار است و فرقه در حالی که به خواهرش اجازه نداد تا با خانواده تماس بگیرد

