ورود به قرارگاه فرار از اشرف، فرار از جهاد اکبر بود؟ – قسمت دوم
زندگی در کنار خانواده، موهبتی که دوباره نصیبم شد دیدار فاضل فرهادی با اعضای انجمن نجات اراک
دفتر بغداد و جاذبه های مبارزه فرار از اشرف، فرار از جهاد اکبر بود؟ – قسمت اول
بیانیه ی جمعی از اعضای پیشین مجاهدین در محکومیت ممنوعیت غذا در کمپ لیبرتی
این مطلب که مریم رجوی و دستگاه تبلیغاتی او وانمود می کنند این اعتصاب غذا داوطلبانه بوده و افراد به تصمیم خود درحال اجرای آن هستند دروغ بی ارزشی است. در خوشبینانه ترین حالت و با گوش دادن به اظهاراتِ شعار گونه و عاری از شعورِ کسانی که وادار به این اعتصاب غذا شده اند بخوبی می توان دریافت که این افراد در فضایی بشدت مسموم قرار داده شده اند که بی خبری از دنیا یکی از ویژگی های بارز آن است.
اسماعیل وفا یغمایی و نگاهی به مقاله «بیماران عقیدتی»
برخلاف مجاهدین که هیچ «مرزی» جز به قول خودشان «جبهه رژیم و جبهه مجاهدین» به رسمیت نمی شناسند، سه جبهه به اسم «مجاهدین، رژیم، خودتان» ساخته اید، بر همین اساس «خود» را برحق می انگارید و بقیه را ناحق؟ در اینصورت تفاوت شما و مجاهدین و جمهوری اسلامی در چیست؟ شما مرزهای خودی و غیرخودی تشکیل داده اید
شهادتهای حسین نژاد در حاشیۀ مقالۀ افشاگرانۀ آقای سعید جمالی و …
دروغ وقیحانه و بسیار فریبکارانۀ دیگر رجوی حرفش در مورد گردنبندها می باشد. مریم رجوی در عید نوروز سال ۹۱ به همۀ افراد اشرف یک گردن بند معمولی و نه طلا هدیه کرد که عکس برجسته شدۀ مسعود رجوی را داشت و گفتند همه آن را به گردنشان آویزان کنند که اکثرا چنین نکردند، در حالیکه گردنبندهایی که خانم بتول سلطانی افشا کرده که رجوی آنها را به گردن فقط زنانی از شورای رهبری که به عقد خودش در آورده انداخته است و طلا بوده است
مصاحبه با آقای علی خاتمی
یک بار از یکی از مسئولین سوال کردم که چرا فیلم های عملیات پ ک ک را برای ما می گذارند. او گفت که آنها هم مثل ما هستند ولی رهبر و تشکیلاتی مثل ما ندارند. رجوی از نامه نگاری هایش با پادشاه عربستان و پادشاه اردن می گفت. صراحتا می گفت که در دنیای سیاست باید نان را به نرخ روز خورد به همین دلیل از نظرمن مسعود رجوی یک مزدور اجاره ایست که با همه رابطه دارد و خودش را برای خدمت ارائه میکند.
ناشنیده های خانم معینی، از عملیات انتحاری فروغ جاویدان تا نشست های طلاق – قسمت هفتم
برای ما خانم ها بخصوص بحث عبور از شکل و قیافه هم مطرح شد و اینکه چه کسی که خود را زشت می پندارد و یا زیبا … می گفتند که اینها مانع رشد و اعتلای زن انقلابی موحد مجاهد خلق ناموس است،من هر چه بیشتر می نوشتم بیشتر تحقیر می شدم، یک روز یکی از مسئولین در نشست گفت که خواهر مریم پیام داده که عاشق چهره های آفتاب سوخته زن موحد مجاهد خلق است
خطابه دکتر کریم قصیم به سازمان مجاهدین و …
اگر سران مجاهدین بر این نظرند که این و آن / یا همه محتوای نوشته های آقای جمالی درست نیست، به جای اهانت و افترا زدن به ایشان و دیگر منتقدان می باید رسماً نکات مربوطه را تکذیب کنند.یا با نویسنده در باره مدعاها به مناظره علنی بنشینید. ابتکاری دموکراتیک جهت روشنگری به خرج دهید و این قدر – با هتاکی و اتهامات غیرمستند – شتابان تتمه آبروی خویش را چوب حراج نزنید.
تبریک انجمن نجات به آقای مهرداد امیری
اخیرا با خبر شدیم که آقای مهرداد امیری یکی دیگر از رها شدگان از مناسبات ظلمت و سیاهی رجوی ها موفق به تشکیل زندگی و خانواده شده است.انجمن نجات استان کرمانشاه این ازدواج فرخنده و تشکیل خانواده را که موفقیتی دیگر بعد از فرار از دست رجوی است به این دوست عزیز تبریک گفته و برای ایشان موفقیت روز افزون خواهان است.
سخنی با دوست خوبم امیر صیاحی
همه ما زمانی درسازمان نمی توانستیم ازحق خود دفاع کنیم و محکوم به سکوت و نشستن به انتظار سرنوشت بودیم پس آیا بنظر تو الان که آزاد هستیم سزاوار است که باز سکوت کنیم و از حق خودمان بگذریم وشرح جنایاتی که رجوی درحق ما روا داشته برای ثبت درسینه تاریخ به قضاوت همگان نگذاریم؟ وچرا باید افشای جنایات رجوی را برای بعد بگذاریم؟ آیا باید بگذاریم تا نسل دیگری باز فریب شیادی های رجوی را بخورد و باز مثل ما پروسه ی اسارت ذهنی را تجربه کنند؟
نامۀ حسین نژاد به نمایندۀ ویژۀ دبیر کل ملل متحد در عراق
رهبران MKO مانع دیدار و صحبت من با دختر بزرگم زینب حسین نژاد (۳۵ ساله) حتی وقتی هر دو در داخل سازمان و در کمپ اشرف بودیم می شدند و تنها سالی یک بار در عید نوروز (عید سنتی اول سال ایرانی – ۲۱ مارس) به مدت فقط یک تا دو ساعت به ما اجازۀ دیدار و صحبت می دادند آنهم تحت کنترل و مراقبت مستمر توسط مسئولین سازمان از جمله کنترل صحبتها با ترفندهای مختلف تشکیلاتی.
برای زندگی در ایران چیزی ندارم، رجوی کاری کرد که همه چیز را از دست دادیم
ببینید من ملتم را دوست دارم شما فکر می کنی اینجا در اروپا راحت هستم؟ البته ترس هم دارد اگر بگویم نمی ترسم دروغ. اما واقعیت اینکه برای زندگی در ایران چیزی ندارم رجوی کاری کرد که همه چیز را از دست دادیم خانواده و… حالا حساب کنید که بیام ایران از کجا باید زندگی شروع بکنم؟ با چه چیزی؟ با دست خالی؟ در ضمن چه جوابی برای خانواده ؛ دوستان؛ ملت دارم؟ بگویم کجا بودم؟
مشکلاتی که مجاهدین برای ما در آلبانی ایجاد می کنند – سازمانهای حقوق بشری کجایند؟
قابل توجه اینکه سازمان خودش (جواد خراسان) به تک تک ما مراجعه کرده و میگفت که سازمان میخواهد به شما هر کدام ماهانه ۵۰۰ دلار بدهد و شما براى دریافت حقوق به کمیساریا مراجعه نکنید. هر کس که از کمیساریا پول میگیرد با رژیم مرزبندى ندارد و شما باید مرز خودتان را روشن کنید.کدام وجدان با انصافى نمیتواند بفهمد که این سازمان وقتى میبیند ما جدا شدگان هیچ گونه پشتوانه مالى نداریم
چه خبر از مجاهدین در کمپ پناهندگی در آلبانی، درد دل یکی از جدا شده ها
ما هنوز موفق به گرفتن پاسپورت نشدیم و یک برگه ای داریم که موقت میباشد ولی بیشتر مشکلمان این است که دنبال این هستیم که هر چه زودتر پاس بگیریم تا از این شبه جهنم دومی که گیر کردیم خلاص بشویم به خاطر اینکه الان کم و بیش در ما بین اینها هستیم و دستگاه جاسوسیشان ازار دهنده است و به نوعی ادمها رو زیر نظر دارند

