ورود به قرارگاه فرار از اشرف، فرار از جهاد اکبر بود؟ – قسمت دوم
زندگی در کنار خانواده، موهبتی که دوباره نصیبم شد دیدار فاضل فرهادی با اعضای انجمن نجات اراک
دفتر بغداد و جاذبه های مبارزه فرار از اشرف، فرار از جهاد اکبر بود؟ – قسمت اول
پیام غلامعلی میرزایی به اعضای انجمن نجات آلبانی
با عرض سلام و ارادت خاص به دوستان عزیزم در انجمن نجات آلبانی و با درود به دوستان و یاران آلبانیایی . مدتی پیش خبر تاسیس دفتر انجمن نجات در کشور آلبانی با همکاری و یاری دوستانم را شنیدم و بسیار خوشحال شدم. به دوستانی که در کمپ اشرف 3 در اسارت هستند خاطر نشان […]
از پیوستن تا رهایی – قسمت بیست و یکم
در قسمت قبل به برخی از مزایا و معایب یگان مستقل پرداختم و به نقطه اوج آموزش های توپخانه و فشردگی کارها اشاره کردم. برجسته کردن و تاکید بیشتر روی تشکیل یگان مستقل به این دلیل است که ببینیم : آیا سران تشکیلات و فرقه رجوی به آنچه که دست پخت خودشان است عمل میکنند […]
خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت بیست و دوم
در قسمت قبل از محدودیت هایی که در مقر داشتیم گفتم. نمی توانستیم در مقر تکان بخوریم نفرات در مقر را به هر لحاظ کنترل می کردند. با این وجود گاهی کنترل نفرات از دستشان خارج می شد و باز هم خبر می رسید که بعضی از نفرات فرار کردند. نشست ها ادامه داشت و […]
ناگفتههایی از جداشدههای گروه تروریستی مجاهدین خلق – قسمت دوم
قسمت اول: زندگی و ادامه تحصیل به جای اعدام گروه تروریستی مجاهدین خلق پرچمدار خباثت و سبوعیت جمعی است که اساس و جوهره ذاتیاش بر دروغ، جنایت و خیانت شکل گرفته شده است. از ابتدای انقلاب و طبق آمارهای رسمی موجود، حدود ۱۷ هزار نفر را در کشور کشته و ترور کردند و در سریالی […]
ناگفتههایی از جداشدههای گروه تروریستی مجاهدین خلق – قسمت اول
زندگی و ادامه تحصیل به جای اعدام طالب جلیلیان، عضو سابق سازمان مجاهدین در این سری گفتگوها، تجربیات عینی خود را از حضور و سپس جدایی از تشکیلات رجوی بیان می کند و شرایط خود را بعد از اعلام تصمیمش به کناره گیری از مناسبات سازمان تشریح می کند. سازمان که وارد فاز نظامی می […]
از منطقه کوشک تا آلبانی و بازگشت به ایران
شروع اسارت سی ساله به دست ارتش پیاده صدام حسین یازده آذر سال ۱۳۶۶ ساعت ۴۰ دقیقه بعد از نیمه شب بود ، آن شب بر خلاف شبهای دیگر منطقه قدری آرام بود و از شیلک های خمپارهای و رگبار تیربار خبری نبود. همه سربازان متعجب بودند که چرا امشب این قدر ساکت است و […]
خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت بیست و یکم
در قسمت قبل از به تعویق افتادن فرارم از پادگان اشرف گفتم. من به دنبال راهی بودم که خودم را به تیف برسانم. رجوی و سرانش می خواستند شرایط نفرات در مقرها را عوض کنند. سازماندهی خیلی بزرگی صورت گرفت چند تا از دوستانم به مقرهای دیگری رفتند و این برای من ناراحت کننده بود. […]
مصاحبه اختصاصی شبکه آلبانیایی اخبار ۲۴ با علی زمانی، عضو سابق مجاهدین خلق
روز شنبه 20 آبان 1402 برابر با 11 نوامبر 2023، مصاحبه علی زمانی که در محل دفتر انجمن نجات آلبانی در تیرانا ضبط شده بود از شبکه تلویزیونی اخبار 24 “News24” در ساعت 21:00 پخش گردید و بازپخش آن در ساعت 10:00 روز بعد صورت گرفت. لازم به ذکر است که شبکه تلویزیونی اخبار 24 […]
از پیوستن تا رهایی – قسمت بیستم
در قسمت قبلی به تشکیل و سازماندهی یگان مستقل اشاره کردیم. همچنین گفتیم که این یگان با نگاه تحقیرآمیز مسئولین مواجه بود و تقریبا همه کارهای نظافتی و بیگاری و ماموریت های سخت ( به لحاظ جسمانی ) را به ما می سپردند. یگان مستقل تشکیل شده بود از افراد غیر مجاهد که به ایدئولوژی […]
روایت زندان مخوف ابوغریب زخم وخیانت دیگر رجوی بر پیکر اعضا- قسمت هفتم
در قسمت قبل داستان زندگی رضا، جوانی 19 ساله و اهل روستایی در نزدیکی ارومیه را برایتان تعریف کردم. او در ترکیه و به بهانه کاریابی فریب عوامل مجاهدین خلق را خورده بود و چنین سرنوشت تلخی برایش رقم خورده بود تا آنجا که کارش به ابوغریب بکشد. و اما ادامه: صحبت های رضا ادامه […]
روایت زندان مخوف ابوغریب زخم و خیانت دیگر رجوی بر پیکر اعضا – قسمت ششم
در قسمت قبل توضیح دادم که چگونه رجوی ما را به عنوان امانت به صدام حسین و زندان مخوف ابوغریبش سپرده بود. داستان دوست سابقم الیاس که با هم در یک یگان و مقر بودیم و جریان گرفتار شدنش را هم نقل کردم. بعد از صحبت با الیاس دیگر فرصت قدم زدن و صحبت با […]
خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت نوزدهم
در قسمت قبل گفتم بعد از مصاحبه ای که آمریکاییها با من داشتند به مقر برگشتم. سال 1382 که در پادگان اشرف بودم، اتفاق عجیب و خوشحال کننده ای برای من افتاد: به من ابلاغ کردند که خانواده ات آمده اند تو را ببینند. اول متوجه نشدم منظورشان چیست. به آن نفر مربوطه گفتم چی […]

