سازمان فرتوت مجاهدین؛ در جستجوی طعمه‌های جدید

در سالیان گذشته، برای من به‌ عنوان کسی که روزگاری درون سازمان حضور داشتم، مشاهدهٔ فروپاشی تدریجی هویت و آرمان‌ها از نزدیک تجربه‌ای تلخ و هشدار دهنده بود. آنچه روزی با شعار مبارزه برای آزادی آغاز شد، امروز در هیأت سازمانی فرسوده و بی‌جان به حیات خود ادامه می‌دهد؛ ساختاری بسته و منزوی که دیگر […]

در سالیان گذشته، برای من به‌ عنوان کسی که روزگاری درون سازمان حضور داشتم، مشاهدهٔ فروپاشی تدریجی هویت و آرمان‌ها از نزدیک تجربه‌ای تلخ و هشدار دهنده بود. آنچه روزی با شعار مبارزه برای آزادی آغاز شد، امروز در هیأت سازمانی فرسوده و بی‌جان به حیات خود ادامه می‌دهد؛ ساختاری بسته و منزوی که دیگر چیزی از آن شور و باور اولیه باقی نمانده است.

سازمان سال‌هاست صدها نفر از جوانان، میانسالان و سالخوردگان را به بهانهٔ مبارزه و مقاومت، از جامعه و ارتباط با دنیای بیرون جدا کرده و در اردوگاه‌های خود محبوس نگه داشته است. در حالی که دومینوی مرگ و میر درون قرارگاه‌ها ادامه دارد، سران پیر و فرسودهٔ این جریان با استفاده از شبکه‌های اجتماعی، در پی یافتن طعمه‌های تازه در میان نسل جوان هستند؛ نسلی که شاید از واقعیت تلخ این سازمان بی‌خبر باشد.

امروز تبلیغات پر زرق و برق، ویدیوهای احساسی و شعارهای دروغین ابزار اصلی جذب نیرو شده‌اند. آن‌ها با تکیه بر احساسات پاک و روحیهٔ عدالت‌خواهی جوانان، تصویری خیالی از قهرمانی و مبارزه می‌سازند تا قربانیان جدید را به دام انداخته و چرخهٔ پوسیدهٔ خود را زنده نگه دارند.

اما در واقعیت، درون این تشکیلات چیزی جز انزوا، سرکوب، فشار روانی و از بین رفتن ارادهٔ فردی وجود ندارد. اعضا اجازهٔ تماس آزاد با خانواده‌ها را ندارند، هرگونه پرسش و انتقاد با تهمت و تحقیر پاسخ داده می‌شود، و زندگی روزمره در فضایی کاملاً کنترل‌شده و فاقد آزادی سپری می‌گردد.

تجربهٔ جداشدگان نشان داده است که سازمان با وجود ادعای مبارزه برای آزادی، خود به یکی از مصادیق آشکار سلب آزادی و شست‌وشوی مغزی بدل شده است. سرنوشت بسیاری از افراد درون اردوگاه‌ها نامعلوم مانده و مرگ‌های مشکوک، بیماری‌های پنهان، و فشارهای شدید روحی و جسمی بخش جدایی‌ناپذیر از واقعیت زندگی در آنجاست.

با این حال، خطر اصلی امروز نه در پادگان‌های بستهٔ سازمان بلکه در دنیای مجازی است؛ جایی که با نام‌های جعلی، تصاویر احساسی و پیام‌های فریبنده، جوانان را هدف قرار می‌دهند. هدف آن‌ها بازسازی نیروی انسانی از دست‌رفته و احیای ظاهری تشکیلاتی است که در عمل دیگر توان حیات مستقل ندارد.

برای مقابله با این فریب‌ها، آگاهی‌رسانی عمومی، انتشار تجربه‌های جداشدگان، و افزایش سواد رسانه‌ای در میان جوانان ضروری است. خانواده‌ها باید هوشیار باشند و در صورت مشاهدهٔ ارتباطات مشکوک در فضای مجازی، با نهادهای مسئول و انجمن‌های مرتبط تماس بگیرند. همچنین حمایت روانی و اجتماعی از جداشدگان باید تقویت شود تا بتوانند مسیر بازگشت به جامعه را آسان‌تر طی کنند.

در پایان، من به‌عنوان یکی از جداشدگان این سازمان، بر این باورم که حقیقت باید گفته شود تا نسل‌های بعدی در دام این فریب بزرگ گرفتار نشوند. سازمان مجاهدین خلق امروز چیزی جز سایه‌ای از گذشتهٔ خود نیست؛ فرتوت، بی‌رمق و در جستجوی طعمه‌های تازه برای زنده نگه داشتن بدنی بی‌جان. اما آگاهی، صداقت و همدلی می‌تواند این چرخهٔ تکراری را برای همیشه متوقف کند.

عباس جعفری – از جداشدگان از سازمان تروریستی رجوی