تقدیم به تمام کسانی که عزیزی را در اسارت اشرفیان دارند
رفتی و الان 23 ساله که برنگشتی و هیچ خبری از تو نداریم، چند سالیه که فهمیدیم بردنت اشرف و اسیر اونهایی. میدونی من الان چند سالمه و چقدر بزرگ شدم، میدونی که چقدر چشم به راهت بودیم و چقدر اومدنت رو به انتظار نشستیم؟ چقدر دلت برای ما تنگ شده؟ هر چند میدونم همونقدری که دل ما برای شما تنگ شده دل تو هم به اندازه یک دنیا برای ما تنگ شده و میدونم که نمیتونی میله های اسارتت در اشرف رو به تنهایی بشکنی و نیاز به کمک همه دنیا وجود داره
شعار حقوق بشر، فریبکاری سران مجاهدین
چنین واکنش های بیمارگونه که از سوی سران مجاهدین به خصوص در بعد از سرنگونی رژیم منفور و مستبد صدام که مهمترین حامی فرقه ی مجاهدین بود در رابطه با خواسته های مشروع خانواده ها اتخاذ شده است حاکی از تناقض هایی ست که در مواضع و رفتار سران مجاهدین بوضوح دیده می شود.نامه ی آقای قره دولی یک درخوا ست مشروع و قانونی ست و تاکید بر رعایت کرامت و شان انسانها از سوی رهبران مجاهدین و بایستی رهبری عقیدتی مجاهدین بدور از هر گونه اتهام و انگ زدن های بیمارگونه در آن تامل کند.
پیام صوتی خواهر ناصر سعیدی از اسیران اشرف
برادر جان ناصر حدود 1 ماه پیش پدر و مادر برای ملاقات شما به عراق آمدند اما سران رهبر فرقه رجوی مانع ملاقات شما با پدر و مادر شده اند از آن روز برای دیدارت لحظه شماری می کنیم چون فهمیدیم که در یک زندان گرفتار شده اید به همین خاطر تلاش می کنیم تا شما را از آن زندان رها کنیم. برادر جان ناصر من ازدواج کردم و الان فرزندم 3 ساله است و دوست داشتم الان شما هم ازدواج کرده بودید و یک سرپناهی و زندگی داشتی و از کانون گرم خانواده بهره مند می شدی
درد دل یک خواهردل شکسته با برادراسیرش عظیم راد محمد علیزاده
تورا ندیدم اما بعضی ازدوستان شما را دیدم. دلم میگرفت وقتی که ازجانب آنها بی احترامی به افرادی مسن ودل شکسته، دوستانت برای خانواده ها تف می انداختند وحرفهای بی معنی میزدند که آن حرفها هیچ ربطی به ما خانواده ها نداشت.وقتی که برای آخرین روزبه پشت دراشرف (درب اسد) آمدیم همه درسکوت به سرمیبردیم هیچ کدام ازما طاقت حرف زدن با یکدیگررا نداشتیم. وقتی که میخواستیم برگردیم همه ما بی اختیاراشک میریختیم وبا دلی شکسته برگشتیم. هرکداممان تکه از وجودمان را درآن پادگان لعنتی جا گذاشتیم وبرگشتیم.
اعضای پادگان اشرف را چونان رباط های بی اراده و بی اختیار یافتم
زمانی که به خاک عراق رسیدیم با خود فکرمی کردیم که چگونه باید این دیداررا توصیف کنیم. ساعتها دربیابان های عراق در پی گمشده های خویش می گشتیم بدون آنکه ازفرجام کار با خبر باشیم. درمقابل خود در پادگان اشرف افراد بی اراده را دیدیم که مانند رباطهای آهنی هیچ اختیاری ازخود نداشته وفقط گوش به حرف پرسنل ارشد سازمان بودند!
رهبران مجاهدین و ضرورت تاملی بر نامه ی خانم مقدسی
بدون هیچ شرح و تفسیری می بایست رهبران مجاهدین پس از خواندن نامه خانم مقدسی خواهر آقای عبدالله مقدسی به خواسته ی انسانی او و اعضای خانواده اش در ایران مبنی بر کمک به برادرشان که نیاز مبرم به پیوند مغز استخوان دارد ترتیب اثر بدهند.می خواهم به رهبران مجاهدین متذکر شوم که پذیرفتن خواسته ی قانونی و مشروع اعضای خانواده مقدسی یک اقدام انسانی و اخلاقی بدون در نظر گرفتن ملاحظات سیاسی و یا تشکیلاتی ست.
مجاهدین تا کی می توانند ماسک بر چهره بزنند؟
پدرجان سلام. نامه ای که نوشته می شود از طرف پسرت صالح است که بی صبرانه در انتظار شنیدن صدای گرمت می باشم با اینکه از سال 1376 که حدوداً نزدیک به 14 سال است در قرارگاه اشرف مستقر شدی و ندیدمت ولی مثل قبل دوستتان دارم و هر لحظه به فکرتان هستم و آرزوی شنیدن صدایتان می باشم
خانواده فاطمه طهوری: تناقض در گفتار و عملکرد رجوی موج می زند
خانواده فاطمه طهوری پس از حضورشان به جلوی درب اشرف اظهار داشتند: مطالب زیادی را از سازمان خوانده و یا از شما بازگشتی ها شنیده بودیم ولی تا موقعی که ندیده بودیم برایمان مسجل نشده بود وقتی وضعیت افراد را در اشرف دیدیم که آنها حتی به دستور سازمان جرات بالا کردن سرشان را هم ندارند و مثلا خانم ها می خواستند سرشان را بالا کنند می ترسیدند , خوب فهمیدم جه بر سر آنها آوردند.
نامه ای به ملک جمشید ده مرده از اعضای دربند فرقه رجوی
جمشید جان. ما شما را از شبکه ماهواره دیدیم و فیلم و عکس گرفتیم شما جلو نشسته بودید و پشت سرت همان زنهای بدبختی که صحبتهای تکراری را برایتان می گفتند که خود نیز از قربانیان فرقه رجوی هستند. از دیدنت خیلی خوشحال شدیم. آبجی طاهره تصویر شما را روی صفحه تلویزیون مدام می بوسید و می گفت داداشی چرا نمی آیی و سپس گریه میکرد.
فرقه ی مجاهدین ناقض آزادی های مدنی و حقوق دموکراتیک انسانها
ماده 30 اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح دارد:” هیچیک از مقررات اعلامیه حاضر را نمی توان به نحوی تفسیر کرد که برای دولتی یا گروهی یا فردی متضمن حقی شود که بنا بر آن، بتواند به فعالیتی دست زند یا کاری انجام دهد که هدف از آن از بین بردن حقی از حقوق و آزادی های مذکور در این اعلامیه باشد”. حال در تاملی ژرف بر نامه ی آقای عبدالله صفا بخش (گورکی) می توان بوضوح رفتار بازدارنده ی سران مجاهدین و اعمال محدودیت های تشکیلاتی از سوی آنان در راستای پایمال کردن حقوق انسانها را به سادگی دریافت.
مادری در تب در آغوش کشیدن فرزندش جان داد
خانم سلطان صمدنِژاد مادری که در تب در آغوش کشیدن فرزندش می سوخت جان داد. احساسات زیبای مادرانه و اشتیاق او برای در آغـوش کشیدن فـرزندش کـه بـیش از دو دهـه بود در انتظار بسر میبرد، لحظه هایی ست که انگار آدمی پایانی را برای آن متصور نیست. مادر آقای محمدزاده از آن آدمهای ارزشمند و سحر آمیزی بود که وقتی حتی غایب اند بیشتر” هستند” و دیده میشوند
نامه ای به محمد رضا قدس؛اسیر فرقه رجوی
این غم بزرگیه که برادر عزیز و مهربانی داشته باشی که بعد از سال ها، روزی تو را در خیابان ببیند و نشناسدت و از کنار تو رد شود. می دانی که چقدر سخت است… ولی این مهم نیست، مهم این عشق و محبتی است که در خون تک تک افراد خانواده در جریان است. هیچ کس نمی تواند این عشق را سرکوب کند، چون خداوند این عشق را به انسان ها ودیعه داده و من خداوند را به همین عشق الهی که خودش هدیه داده قسم می دهم که همه جگر گوشه ها وعزیز کرده ها را در نهایت صحت و سلامت به آغوش خانواده ها ی شان برگرداند. رضا جان!! کمی فکر کن ببین درسته بعد از اینهمه فراغ و چشم انتظاری هنوز منتظر و چشم براهت باشیم. غم دوری تو روح مان را افسرده و چهره های مان را شکسته