پروانه جان سالهاست چشم به راهت هستم
دختر عزیزم پروانه سلام . امیدوارم که حالت خوب باشد. دخترم وقتی جواب نامه مرا نمی دهی بیشتر در فکر فرو می روم چون از وضعیت جسمی ات اطلاعی ندارم. پروانه جان چرا جواب مادرت را نمی دهی؟ چه بدی از مادرت دیدی غیر از این که عمرم را به پای تو گذاشتم؟! زمانی که […]
عمه جان مادر بزرگ منتظر شماست
عمه جان سلام امیدوارم خوب باشی. عمه جان ای کاش با مادر بزرگ تماس می گرفتید. آیا خبر داری که مادرت در بیمارستان است و مریض احوال است؟! یادت می آید که چند سال پیش که من دوازده سالم بود شما با مادر تماس گرفتید و گوشی را به من دادند. به من گفتید که […]
مخالفت مجاهدین خلق با تفریح و زندگی آزاد در کنار خانواده
زندگی چقدر شیرین است، آنهم در کنار خانواده. با دوستمان فاضل فرهادی از رهایافتگان فرقه رجوی، همراه با خانواده تصمیم گرفتیم به گردش و تفریح برویم. با شادی مردم در کنار خانواده هایشان، من و فاضل هم خود را در این شادی شریک می دیدیم و احساس شادمانی داشتیم و در کنار خانواده احساس خوشبختی […]
پدر جان می دانی بدون تو بر سمانه ات چه گذشت؟
پدر جان سلام امیدوارم حالت خوب باشد. پدر جان خیلی دلم برای شما تنگ شده است. نمی دانم این دل تنگی چه زمانی به اتمام می رسد؟! چندین سال است صدایت به گوشم نرسیده است. من از شما انتظار دارم پدر جان. چرا با من تماس نمی گیری؟ من سمانه دخترت هستم . من در […]
عباس جان، اول مهر خاطرات تو را برایمان زنده کرد
برادر عزیزمان عباس سلام امیدواریم حالت خوب باشد و در سلامت بسر ببری. برادر عزیز نبود شما بسیار ما را می آزارد. ما خیلی دلتنگ شما هستیم. دیروز خواهرم خانه ما بود و با هم صحبت می کردیم. به یاد شما و خاطرات گذشته افتادیم. یادت می آید در مهر ماه چقدر داستان داشتیم. لباسهایت […]
گفتگو با برادر پزشکی که با فریب مجاهدین خلق، در دام فرقه افتاد
عبدالحسین یگانه برادر طیبه یگانه از اعضای گرفتار در سازمان مجاهدین خلق در دفتر انجمن نجات استان مرکزی حضور یافت و با اعضای این انجمن دیدار و گفتگو کرد. عبدالحسین یگانه در این دیدار گفت: خواهر من چندین سال است با خانواده خود تماسی نگرفته است و از وضعیت خواهرم اطلاعی ندارم که به لحاظ […]
دیدار اعضای انجمن نجات اراک با برادر فرزین هاشمی
روز پنج شنبه 29 شهریور 1403 اعضای انجمن نجات استان مرکزی با آقای بهمن هاشمی برادر فرزین هاشمی دیدار و گفتگو کردند. فرزین هاشمی سالهاست در سازمان مجاهدین گرفتار است و در کمپ آلبانی بسر می برد و هیچ گونه ارتباطی با بیرون از کمپ ندارد. آقای بهمن هاشمی تلاش بسیاری کرده تا با برادرش […]
تعهدنامه های اجباری را از ترس سر به نیست شدن امضا می کردم
در زمان جنگ ایران و عراق، به عنوان اسیر جنگی در اردوگاه اسرا به سر می بردم که عوامل مجاهدین خلق با فریب من و عده ای دیگر را به کمپ اشرف منتقل کردند. مدت زیادی از رفتنم به کمپ اشرف نگذشته بود که متوجه شدم تمام حرف ها و وعده و وعیدها و شعارهایشان […]
تعهدنامه هایی که سازمان مجاهدین به زور از ما می گرفت
در تشکیلات رجوی، گاه و بیگاه و با مناسبت و بی مناسبت از ما تعهد می گرفتند. در واقع تصمیمات سازمان را به زور به خورد ما می دادند و برای محکم کاری تعهد می گرفتند. خاطرم هست، بعد از انتخاب مریم قجر به عنوان رئیس جمهور منتخب من گزارشی در این باره ندادم. به […]
با تعهد نامه ات دفنت می کنیم!
من طاها حسینی هستم. قبلا در خاطراتم اشاره کرده بودم که سازمان مجاهدین خلق توسط عواملش مرا در ترکیه فریب دادند و به عراق منتقل کردند. وقتی وارد مناسبات سازمان شدم، دنیای عجیب و غریبی را دیدم که تحملش برایم سخت بود. از زندگی تکراری و خشک درون تشکیلات خسته شده بودم و به همین […]
نامه مجتبی حسینی به عمویش سید محمد حسینی در کمپ آلبانی
عمو جان سلام. امیدوارم هر کجا که هستی سلامت باشید . من نگران سلامتی شما هستم. وقتی به عکست نگاه می کنم بیشتر نگران می شوم. ای کاش پیش ما بودی و شما را مداوا می کردیم. عموی عزیزم از وضعیت شما در کمپ آلبانی بی خبریم و نمی دانیم به شما رسیدگی می کنند […]
نامه اعضای رهایی یافته استان مرکزی به مای ساتو
خانم مای ساتو گزارش گر محترم سازمان ملل در امور حقوق بشر ضمن تبریک به مناسبت مسئولیت جدید شما، امیدواریم در فعالیت جدید موفق باشید. ما تعدادی از افرادی هستیم که از سازمان مجاهدین خلق جدا شده ایم. مجاهدین خلق سالها ما را در اسارت نگاه داشته بود و هر گونه آزادی را از ما […]