دغدغه رجوی برای خروج از لیبرتی و توبه استیونسون

از وقتی کوبلر به عنوان نماینده ویژه سازمان ملل مسئول رسیدگی به وضعیت نفرات مستقر در قرارگاه اشرف شد و سپس مسایلی که اتفاق افتاد و نهایتاً انتقال نفرات از کمپ اشرف به کمپ لیبرتی و در اوج آن حمله موشکی به کمپ و کشته شدن 7نفر، رابطه رجوی با کوبلر همواره سیر قهقرایی داشته و به‌صورتی کاملا کینه‌توزانه درآمده است. به خاطر ابعادی که این حادثه داشته است. بسیاری از مقامات سازمان ملل از جمله دبیرکل آن ناچار به موضعگیری در این رابطه شده‌اند. برخی کوبلر را هم‌صدا با فرقه به توطئه و زد و بند با دولت عراق و ایران محکوم می‌کنند و برخی بالعکس کارهای او را تایید می‌نمایند ولی بیشتر این مقامات صرفا سعی می‌کنند با محکوم کردن این حمله موشکی و دلسوزی از قربانیان، با مسئله ساده برخورد کرده و از روی آن بگذرند.
در این میان شیوه مرسوم رجوی که در بوق و کرنا کردن افراد به منظور افشا و بدنام کردن آنها انجام می‌پذیرد، به شدت اوج گرفته است، آن را با فشارهای سیاسی که از جانب مسئولان و مقامات سابق و فعلی دولت‌های غربی انجام می‌گیرد ادغام می‌کند تا این فشار روانی-تبلیغی به حداکثر خود برسد. رجوی این کار را با صرف میلیون‌ها دلار برای راضی کردن و چرخاندن مواضع نفرات و همچنین سخنرانی‌های حمایت‌آمیز آنها انجام می‌دهد. به‌خصوص که این تجربه را در مجموع فعالیت‌هایی که برای خارج شدن از لیست انجام داد به‌دست آورده بود. موضوعی که در رسانه‌ها به‌خصوص رسانه‌های آمریکایی بعد از خارج شدن نام سازمان از لیست تروریستی به کرات مطرح شد. و اعداد و ارقام پرداخت شده هم برای هر سیاستمدار و مقام آمریکایی در بیشتر رسانه‌ها منعکس گردید.
با توجه به در تنگنا قرار گرفتن رجوی برای از بن‌بست خارج کردن کمپ لیبرتی، اکنون موضوع حساس‌تر شده است. در این مرحله رجوی جهتگیری فعالیت‌های سیاسی را صرفا در این مسیر قرار داده است و آن جا انداختن یکی از دو راه در مقابل تمام طرف‌های بیرونی است. انتقال به اشرف یا به آمریکا. لذا تمام مقامات، سیاستمداران و شخصیت‌های سیاسی و فرهنگی و رسانه‌ای نتیجه‌گیری صحبت‌هایشان به این دو راه حل بایستی ختم شود. شاید مقوله رفتن به آمریکا را قبلا هم می‌خواسته‌اند مطرح کنند ولی خوب این آمریکایی است که همواره در سابقه موضعگیری‌های رجوی دشمن اصلی مردم جهان محسوب می‌شد و هر راه سازش و گفتگویی با او محکوم بود. شعار یا اسارت و یا نبرد را برای تمام نیروهای فرقه جا انداخته بودند. ولی خوب الان شرایط چون حساس‌تر شده مجبور شده است آن را علناً مطرح کند. به هر حال این موضوعی است که در تمام سمینارها، جلسات و اطلاعیه‌های اخیر فرقه مشاهده می‌شود.
این که وضعیت حفاظتی لیبرتی همانند یک قتلگاه،‌ بسیار ضربه‌پذیر و غیرقابل تحمل شده، امکانات بسیار محدود گردیده و دولت عراق هر روز محدودیت‌های جدیدی را بر آنها اعمال می‌کند تا در رفتنشان یک ساعت هم شده تعجیل شود واقعیتی است که نمی‌توان نادیده گرفت. منتها افراد خودشان هم نمی‌دانند دقیقا چه اتفاقی دارد می‌افتد. آنها فقط این را می‌دانند که باید به هر قیمت مشروط به رجوی بمانند و او هر چه خواست و تصمیم گرفت را با دل و جان انجام دهند. برای همین هم باید در نشست و جلسات مرتب شرکت کنند، فحش بخورند، تحقیر بشوند، بر سر دیگری فریاد بکشند، ذهنشان را پاکسازی کنند و نهایتا بفهمند چقدر ضعف دارند، چقدر نیازمند مسئولشان هستند و اصلاً چرا هنوز خودشان رجوی نشده‌اند. این همان سیستم فرقه‌ای تک رهبری است که درباره‌اش بسیار صحبت شده است. از طرف دیگر آنقدر کار و گرفتاری سر نفرات ریخته می‌شود و آنقدر دغدغه‌های دیگر پیدا می‌کند که اصلاً کسی فکرش جای دیگر نمی‌رود.
رجوی خودش قبول کرد که نفرات از اشرف به لیبرتی بیایند. در ازایش از لیست خارج شد. آمریکا با رهبری جدیدش شدیداً به دنبال اعمال همان سیاست چماق و حلوایش در رابطه با ایران است و سعی می‌کند از تمام عوامل سیاسی و اقتصادی و نظامی ولو در ابعاد بسیار کوچک در این رابطه استفاده نماید. نمی‌خواهد در مقابل حریفش کم آورد. به‌خصوص که با مذاکرات اخیر هسته‌ای وارد مدار جدید و حساس‌تر خود شده است. بنابراین احتمال هرگونه تصمیم‌گیری و بده‌بستانی  با نیروها بیشتر شده است و نباید زیاد تعجب کرد. از جمله این تصمیم‌گیری‌ها چه بسا موافقت آمریکا در آینده‌ای نه چندان دور با انتقال تمام نفرات به آمریکا ولو به‌طور موقت باشد. درصورت عملی شدن آن فرقه از این وضعیت فاجعه بار داخلی نجات پیدا می‌کند و هرگونه فشار تبلیغی و سیاسی و انواع و اقسام مارک‌ها و تهمت‌ها را به جان می‌خرد و آمریکا هم یک برگ در مذاکره با ایران به دستش می‌آید.
سوای قدرت‌های جهانی در این بین باید به سازمان ملل هم در این رابطه اشاره کرد، چیزی که در این مدت از این ارگان بین‌المللی دیده شده جز ضعف و کم‌اثری آن نبوده است. اعمال قدرت از جانب سازمان ملل کاملا ضعیف و بی‌تاثیر بوده و نشان داده است که در برخورد با بسیاری از مسائل منطقه‌ای و جهانی هیچگاه نمی‌تواند مستقلا به‌طور جدی وارد حل و گشایش آنها شود. ضعف کلی این سازمان وقتی با اعضایی که ضعف‌های خاص خودشان را دارند، توام شود مزید برعلت می‌گردد.
از جمله این افراد باید از آقای استرون استیونسون نام برد، او از جمله مقامات سازمان ملل درگیر مسئله جابه‌جایی از اشرف به لیبرتی است. باید از او پرسید چه شد شما یکباره حرف و موضعتان را در باره‌ی این جابه‌جایی عوض کرده‌اید، آیا شما که اینقدر سنگ نفرات مستقر در لیبرتی را به سینه می‌زنید، نخواسته‌اید از نزدیک وضعیت آنها را بررسی کنید، و ببینید واقعاً به لحاظ فیزیکی و روحی در چه وضعیتی قرار دارند. آیا شده از چند نفر از جداشدگان این فرقه راجع به برخوردها و فضایی که رجوی داخل اشرف و بعد در لیبرتی اعمال کرده تحقیق و پرس و جو کنید، از مسئولین فرقه بپرسید چرا به خانواده‌های افراد اجازه ملاقات حضوری با عزیزانشان را نمی‌دهند، بپرسید چرا به نفرات داخل کمپ اجازه نمی‌دهند خودشان آزادانه تصمیم بگیرند که قصد دارند برای ادامه زندگیشان چکار کنند، بپرسید این حرف‌هایی که راجع به رجوی و این که تمام زنان شورای رهبری را همسر و محرم خود خوانده و با آنها رابطه زناشویی برقرار کرده به چه صورت بوده است، بپرسید با کسانی که می‌خواسته‌اند از فرقه جدا شوند چه برخوردی می‌شده و چطور زندانی و تحت فشار روحی قرار می‌گرفته‌اند تا شاید از تصمیم خود مبنی بر جدا شدن از فرقه منصرف شوند، از آنها بپرسید چرا رجوی در زمان جنگ ایران و عراق به عنوان یک متحد در کنار صدام قرار گرفت و به جاسوسی و عملیات نظامی علیه نیروهای ایرانی پرداخت، بپرسید چرا در جریان آشوب‌های داخلی عراق در مقابل کردان عراقی قرار گرفت و صدها تن از آنها را کشت تا پایه‌های حکومت صدام را که در حال سقوط و سرنگونی بود محکم کند، بپرسید چطور رجوی حاضر شد از صدام میلیون‌ها دلار پول بگیرد بدون اینکه کسی داخل فرقه آن را بفهمد و بسیاری پرسش‌های دیگری که در این چند ساله هیچکس هیچگونه جوابی در مقابل طرح آنها دریافت نکرده است.
اگر آقای استیونسون بتواند فقط درصدی از پاسخ این سوالات را دریافت کند، مسلما موضعگیریش قابل دفاع و مستحکم می‌شد. چرا که آن موضعگیری براساس شناخت دقیق از محتوا و کم و کیف فرقه به‌دست آمده بود و به اصطلاح می‌توانست حق و ناحق را تشخیص دهد.
به هر حال در این برهه موضعگیری اینگونه افراد چه مثبت و چه منفی تاثیری در کل ماجرای جابه‌جایی ندارد. رجوی باید خودش را یکبار دیگر برای سقوط از آبشار به قعر آن آماده کند.
جمیل بصام

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا