از چند سال بعد از مخفی شدن رجوی از رأس فرقه و حذف و عملا کنار گذاشتن وی و ممنوع التصویر شدن او بدلیل ترس از پس دهی تاوان جنایات بیش از چند دهه. این فرقه به فکر چاره جویی برای حفظ ماهیت او درچارچوب تشکیلات افتاد آنها تا مدت ها ازطریق پیام های شفاهی وترکیب آن با عکس در صددخود گول زنی و بدنه مناسبات گول زنی بر آمدند.
درواقع فرقه ترور و وحشت مجاهدین بخوبی می دانند که مریم رجوی مترسک و آلت دستی بیشتر نیست و اگر بطور رسمی در تشکیلات فرقه اعلام شود رجوی دیگر نیست یک ساعت بعد نه در لیبرتی و نه در پایگاه های خارج کشوری احدی باقی نخواهد ماند.لذا این سیاست فرقه ای است و در رأس آن خود مریم که تابوی رجوی را کماکان در ذهن افراد حفظ کرده و با آن حفظ هژمونی و دیکتاتوری مطلق می نماید.
و اما در خصوص تاکتیک ها و راه کارهای فرقه ای در این راستا آدم به یاد آن خاطره ای می افتد که خود رجوی در نشست های عمومی مطرح می نمود.
او می گفت مردی بوده که در خانواده خودش آنقدر دیکتاتور مطلق بوده که در روزهای آخرعمرش هم برای چند سال کنترل خانواده امرونهی های لازم را در کاستی ذخیره و با صدای خودش در صدد کنترل خانواده اش پس از مرگش بوده است.
اینک رجوی بعد از 13 سال از گم و گورشدنش کماکان از تاکتیک نوار و عکس برای فریب مریدانش بهره می برد.
رجوی مضاف بر این کارها روزی در نشست عمومی فرقه ای گفت مائو رهبر حزب کمونیست چین 8 سال نمی توانست در جمع حاضر شود و از هوادارانش قطع بود و ضرورت داشت که قطع باشد.از همان زمان رجوی زمینه سازی برای پنهان کردن خود بدلیل جنایاتی که کرده بود در چشم انداز داشت.
از لحاظ روانشناسی درون تشکیلاتی این کارهای فرقه و بازی با عکس و نام و پیام و روی آوردن به سخنرانی های دوران فاز سیاسی و جلسات و میتینگ های آن زمان یک دلیل بیشتر ندارد.
آدم های عادی بطور قانونمند وقتی پیر می شوند همیشه سعی دارند عکسی از دوران جوانی و قدر بودن خود را در جیب داشته باشند و بگویند من این بوده ام و نمی خواهند قبول کنند که دیگر در اوج نیستند و پذیرش آن را برای خود انتهای زندگی می دانند.
رجوی هم اکنون دچار همین عارضه شده است و می خواهد بگوید من همانم که در قبل از مزدور شدن برای صدام و ایرانی کشی و هزاران جنایت در منطقه و خیانت در جاسوسی های هسته ای علیه ملت ایران گذشته ای هم دارم و حرف هایی هم زده ام و چند نفر هم برایم سوت و کف زده اند. این یک چیز بدیهی است و هر دیکتاتوری وقتی سرش به سنگ می خورد به آن چنگ می زند.
تنها سرمایه رجوی که اینک به آن بازگشت دارد دوران قبل از فرار از ایران است دقیقأ این نوعی اظهار ندامت و پشیمانی سازمانی و فرقه ای در تمامیت خود است که آنروی سکه رجوی و غلط کردن اوست.