چرا مریم در مرداد 95 به فکر جنبش دادخواهی 67 افتاد؟

مریم رجوی آتش بیار معرکه در غیاب مسعود رجوی دست تنها پروژه ای به نام جنبش دادخواهی 67 را علم کرده و برای پروژه سازی و سرگرم کردن نیروهای وارفته و واو شده خود در آلبانی به سراغ توابین درون تشکیلات (اصطلاح خود فرقه در مورد زندانیان آزاد شده و به فرقه پیوسته) رفته و یک دوجین از آنها را با نصب کراوات و کت و شلواراجباری به سایت های فرقه ای می آورد تا شاید بتواند مثل سرفصل های گذشته مجددأ چند صباحی به نیروهای ریزشی وتقابل کننده دهن بند بزند.

رجوی شخصأ معمارتبدیل شکست به پیروزی در تبلیغات بود ومریم هم معروف به پروژه سازی پوشالی وکارخانه پروژه سازی برای سرگرم کردن یک تشکیلات درتمامیتش. واینکه میگوییم معمار پروژه یعنی چه؟

مریم در سال 64 در شکست رجوی  و ترد از سوی بنی صدر وطلاق دختر او یعنی فیروزه بنی صدر و سرخوردگی رجوی پروژه ای تحت عنوان طلاق های مجاهدین در رده بالا ها ومجددأ ثبت ازدواج تحت قوانین تشکیلاتی را سرهم کرد وبا آن خود را در اختیار رجوی قرار داد وشیره سرهمه نیروها مالید او با این محمل چند سال برای رجوی زمان خرید.

در قدم بعد مریم رجوی بعد از شکست رجوی در عملیات فروغ و کشته شدن عمده نیروها ونابودی عمده ی سازوکارنظامی برای حفظ انسجام تشکیلاتی پروژه ای پوشالی بنام جنگ های نامنظم ومرزی به راه انداخت و سپس مراحل متعدد راهگشایی ها و قتل عام تعداد زیادی انسان بی گناه در مرزها وشهرهای مرزی و همچنین بمب و خمپاره زدن های کور درعمق استان های ایران مریم در این وادی هم چهار سال زمان برای رجوی خرید.

در ادامه کار وقتی رجوی به نقطه شکست محتوم درعراق رسید مریم را برای اجرای پروژه پوشالی راه حل سوم و… در اروپا و پوشاندن شکست در عراق وتوجیه آن به فرانسه اعزام نمود.

مریم در اروپا به دوره گردی و خواننده و رقاص جمع کنی مشغول شد و چند سال هم مشغول برگزاری کنسرت و کوچه بازاری خواندن و نمایش سیرک و تئاترهای خیابانی در اروپا شد اما اینها هم به جایی نرسید.

در ته قضیه مریم نتوانست عراق را حفظ نماید وپروژه همبستگی های پوشالی میلیونی عراقی و عربی افریقایی هم به آخر رسید ونهایتأ در یک تسلیم خفت بار عراق را ترک وبه کشور آلبانی رفت.

اکنون در آنجا برای ادامه در اسارت گرفتن سالمندان و تهی شدگان در کمپ تیرانا پروژه جدیدی به نام جنبش دادخواهی اعدام شدگان سال 67 راه اندازی کرده است.

راستی چرا در مرداد 95؟ و چرا از سال 67 تا مرداد 95 یعنی بیش از 29 سال این پروژه قابل پیگیری نبود؟

واقعیت این است که مریم نه قبل و نه اکنون پشیزی برای کشته شدگان وچه اعدامی و چه فنا شدگان در سرفصل های مختلف چه در ایران وچه در عراق قائل نیست. او صرفأ زمانی از این فازها استفاده ابزاری می کند که کفگیرش به ته دیگ خورده باشد ویا موضوع و مقوله ای قابل پروژه سازی در راستای منافع و ضدیت غربی ها با ایران باشد.

به عنوان یک جداشده که اشراف کامل به ترفند ها وپروژه سازی های مریم قجر دارد نگاهی به اسامی وچهره های آورده شده ویا مطلب منتصب کردن به آنها تعدادی نظرم را جلب کرد که یک نکته مختصر راجع به آنها در اینجا بیاورم.

مریم قجر افرادی به اسامی نعمت اولیایی/فاطمه علیزاده/قاسم رضایی/محمد تهرانچی/داریوش نصر/ حسین فارسی/وتعدادی دیگر از افراد بازجویی شده در این جنبش دادخواهی هستند را به صحنه اجباری کشانده.

همه ی این افراد یک بار در سال 73 بعنوان نفوذی رژیم وخائن وجاسوس در زندان های رجوی محاکمه شدند وبا فشار به آنها اجبارشد که حکم نفوذی وخیانت خود را امضا کنند وتحت این عنوان که اگر خائن به مجاهدین نبودند رژیم قطعأ آنها را اعدام می کرد. به همین دلیل آنها به دستور رجوی پذیرفتند که نفوذی و خائن بوده اند. اکنون از این ضعف آنها بهره برده وهمان تعهد کذایی و اجباری را مقابل آنها گذاشته و از آنها خواسته شده هرچه می توانند دروغ سرهم کنند واسطوره سازی نمایند تا گناهان آنان کمی کمتر شود وسر وته این جنبش دادخواهی همین است ونه چیز بیشتری.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا