گفتگوی با آقای غلامرضا شیردم عضو سابق فرقه مجاهدین – قسمت ششم
من شخصاً علائم شکنجه را روی بدن رضا دیدم رضا می گفت به مدت 2 سال در سلول انفرادی بود صرفا به خاطر اینکه نمی خواست در سازمان بماند و تقاضای خروج از اشرف را کرده بود. او به من گفت: یک مادر پیر 70 ساله دارم که به غیر از من کس دیگری را ندارد و به مسئولین سازمان گفته بودم برای کمک به مادر پیرم مایلم از اشرف خارج شوم و به ایران بازگردم. ولی آنها قبول نمی کردند و تاکید داشتند به هر ترتیبی شده اجازه نخواهند داد از قرارگاه اشرف خارج شوم تا اینکه در یکی از روزها مشاجره شدید با فرماندهان به درگیری فیزیکی منجر شد و مرا بشدت تحت شکنجه قرار دادند و این بلا را به سر من آوردند.
دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت پنجم
امروز چند نفر از بچه های قدیمی آمده اند و بچه های پاکستانی به آنها گیر داده اند که شما باید انقلاب کنید، این نفرات پاکستانی کسانی هستند که به بهانه کار فریب خورده اند ولی جالب این است که در زمانی که در قرارگاه بودند انقلابی دوآتشه بودند و دائم خواهر مریم! خواهر مریم میکردند. حتی در دوران مصاحبه با وزارت خارجه اینها شده بودند سمبل انقلاب خواهر مریم چون در مصاحبه با نفرات امریکایی گفته بودند ایدئولوژی خواهر مریم جهانی است و افتخار میکنند که اولین پاکستانی هستند که مجاهد شده اند، اما وقتی سر قبیله اشان برید و به کمپ آمد هم آنها پشت سر او راه افتادند و حالا همان سمبلهای انقلاب اینجا هم می خواهند بقول خواهر مریم نفرات را” به انقلابونند!” ولی این بار با عکسهای مجله سکسی که کله مریم و مسعود، فهیمه، شریف، احمد واقف، و نسرین و….. را روی عکس مجله ها چسبانده اند. بهرحال اینه همه اش از نتایج به زور آوردن نفرات برای مبارزه است.
ارتش ورشکسته – قسمت نهم
البته در مورد مرگ سهیل ختار حرفهای زیادی شنیده میشد. مسئولین فرقه مدعی بودند که وی در حین تنظیف اسلحه بر اثر بی احتیاطی کشته شده، بعضی از نفراتی نیز که سهیل را از نزدیک میشناختند میگفتند سهیل با سازمان خیلی مشکل پیدا کرده بود. آنها میگفتند ما ایمان داریم که سهیل را خود مسئولین فرقه، عمداٌ کشته اند. آری چگونگی مرگ سهیل در هاله ای از ابهام فرورفته بود و تا امروز نیز هنوز کسی نمیداند که سهیل دقیقاٌ چگونه کشته شد. اما همه ما که سهیل را میشناختیم بر این نکته ایمان داریم که سهیل از جنس فرقه نبود و خیلی با مسئولین فرقه اختلاف داشت.
خروج احتمالی سازمان از لیست تروریستی
مصاحبه سایت ایران قلم با محمد حسین سبحانی با تشکر از شما، پیرو فعالیت های لابی سازمان مجاهدین خلق در لندن که به گرایشات و راه حل های جنگ طلبانه در منطقه خاورمیانه نزدیک هستند، در سی نوامبر سال 2007 دادگاه ویژه ای در لندن به درخواست تعدادی از اعضای مجلس های عوام و اعیان بریتانیا، حکمی را صادر کرد که بر مبنای آن تصمیم دولت انگلستان برای گذاشتن نام سازمان مجاهدین خلق در لیست گروه های تروریستی را نادرست دانسته بود. در مورد این حکم دادگاه در همان مقطع یعنی آذر ماه سال 1386 برابر با نوامبر 2007 وزیر کشور بریتانیا اعتراض خود را به دادگاه در مورد صدور این حکم اعلام کرده بود که روز گذشته (هفتم مای 2008) این دادگاه مجدداً حکم قبلی خودش را تاکید کرده و دلیل آن را عدم فعالیت تروریستی سازمان مجاهدین خلق از سال 2001 عنوان کرده است.
مصاحبه انجمن نجات با آقای حسین نصوری
من به امید رسیدن به جامعه بی طبقه توحیدی به سازمان پیوستم از زاویه کمک به خلق و اینکه زندگی بهتری را برای مردم به ارمغان بیاورم اما سازمان زیر همه گفته ها و قولهایش زد. ما که نیروهایش بودیم را سرکوب میکرد بعد سلاحهایش را تحویل داد و با امریکا همکاری کرد شعاری را که سالها علیه آمریکا میداد و ما را با القاب بورژوازی به آن نسبت داده و ما را سرکوب میکرد تسلیمش شده و کوتاه آمدن سازمان از اصولی که ما را با آن جمع کرده بود 180 درجه در جهت عکس شرروع به حرکت نمود. البته برای ما، در این نقطه مشهود شد. زیرا انحراف از سالها پیش شروع شده بود و ما نمی دانستیم اما در این جریان افشا شد.
سخنی کوتاه با
نتیجه ای که از صحبت های جدا شدگان اخیر می توان گرفت این است که این فرقه در درون بطور جدی با مشکل مواجه شده وبرای جلوگیری از فروپاشی دست به هر شیادی وحقه بازی می زند،چشم اندای که در انتظار این گروه است و در واقغ انتظاری غیر از این هم نمی توان داشت تنها چشم انداز فروپاشی است.
دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت چهارم
حدود ساعت 8 شب پس از 16 سال رزمنده گری با یک دست لباس تنم راهی کمپ آمریکایی ها شدم. اتوبوس مملو از نفرات بود گویی داشتیم به نشست خواهر مریم می رفتیم، راستی یادم رفت بگویم که ترکیب مان هم کامل بود از (MO) یا عضو 20 ساله تا (K2) یعنی کادری که یک سال است آمده در اتوبوس بودند. اتوبوس جلوی درب شمالی قرارگاه که همان درب ورودی زاغه مهمات بود ایستاد، چند سرباز آمریکایی وارد شدند و سرشماری کردند و همراه ما به سمت کمپ (TIF) راه افتادیم که بعدا به (TIPF) تعییر اسم داد و سپس به(ARK) تغییر کرد.
بلاتکلیفی ایرانیان تبعیدی در عراق
ما هم اکنون شما را در جریان وضعیت گروهی قرار میدهیم که یک سازمان تروریستی یا حتی یک فرقه خوانده میشود. این گروه با این موارد خوانده میشود ولی همچنان تحت حمایت نظامیان ایالات متحده است. این یک گروه ایرانی است. آنها میخواهند دولت ایران را سرنگون کنند و در حال حاضر در تبعید در عراق بسر می برند.
الگوهایی از جنس تروریسم
او از طرفی در زمان جنگ از صدام می خواست بیش از گذشته به ایران حمله کند و در برابر مردم ایران از سلاح های بیشتری استفاده کند، کشتار بیشتری به راه بیندازد و از طرفی گوشه چشمی هم به باند او برای نشان دادن خوش خدمتی و طبیعتا باز کردن جایی برای آنها در اندیشه های ایران آینده داشته باشند. رجوی هیچگاه در برخوردهایش با صدام از خود به عنوان تنها عامل و نجات بخش ایران نام نبرد و همیشه از موضع ضعف درمقابل صدا م ظاهر شد، گویی هیبت و جلال ظاهری” سیدالرئیس” بیش از آن بود که رجوی بخواهد از خود در پیشگاه صدام– حداقل – به عنوان یک آلترناتیو قوی نام ببرد.
ارتش ورشکسته – قسمت هشتم
مسئولین فرقه کاملاٌ ذلیل وعاجز شده بودند و نمیدانستند که چه کار باید بکنند. سرانجام طی مذاکرات محرمانه ای که بین سران فرقه و آمریکائی ها صورت گرفته بود آمریکائی ها اعلام کرده بودند که اگر مجاهدین تسلیم شوند و در مراحل بعد از تسلیم نیز با نیروهای آمریکائی همکاری کامل داشته بودند آنان نیز در عوض بمباران و مورد هدف قراردادن پایگاههای فرقه را متوقف خواهند کرد.
رجوی، رفتاری دوگانه
همه بر وبچه ها ناراحت شدند. نزدیک 5/1 سال بود که ما باهمدیگر بودیم تقریبا بچه ها ی از خارج ایران یعنی آمریکا و اروپا آمده بودند وهمسن و سال بودیم به هم عادت کرده بودیم. کلی خاطره با هم داشتیم. همدیگر را می فهمیدیم و حرفهای مشترک با هم برای گفتن داشتیم. حرفهائی که همه هم سن وسالهای ما در ایرا ن و کانادا با هم می زنند راستش بعد از اینکه با رفتن من مخالفت شده بود دیگه پذیرفته بودیم که باید همین جا بمانیم و به همین دلیل هم از آنجا که بچه ها اکثرا ایدئولویک مذهبی نبودند (یعنی اهل نماز و روزه سفت و سخت نبودند – مثل همسن و سالهای داخل کشور و کانادا) از زمان حاضر با توجه به محدودیت های اشرف حداکثر استفاده را می کردیم. ا زقرارگا ه های دیگر هم حرف های زیاد خوبی نشنیده بودیم.
نقض حقوق بشر در مناسبات فرقه تروریستی رجوی – قسمت ۱۲
خیلی زجر آور بود روان و ذهن ما را تحت فشار وحشتناک گذاشته بودند به طوری که حس می کردیم واقعا به بن بست رسیدیم.احساس عجز وناتوانی به ما دست داده بود. از طرف دیگر به خودم می گفتم: چرا مونده ام اشرف؟ و در جستجوی راه حلی برای فرارازاین فضای جهنمی بودم. ما بعد از آزادی از اسارت سازمان در اینجا داریم از شرایطی صحبت می کنیم که نیروهای سازمان در عراق در آن قرار داشتند.