شنبه, ۱۵ آذر , ۱۴۰۴
تمام شدن دوران آموزش نظامی در اشرف و تقسیم شدن میلیشیا 26 خرداد 1387

تمام شدن دوران آموزش نظامی در اشرف و تقسیم شدن میلیشیا

هر کدام از ما یک سند زنده از دروغ و کلک و سو استفاده رجوی هستیم. با هم یک مشت آهنی خواهیم شد و چنان برسر رجوی خواهیم کوبیم که بر سر دروازه اردوگاه اشرف عبرت دیگران شود و زندانیان کمپ فرقه جوانانی مانند سمیه و موسی را نجات خواهیم داد.

گفتگو با آقای غلامرضا شیردم عضو سابق فرقه مجاهدین – قسمت هفتم 25 خرداد 1387

گفتگو با آقای غلامرضا شیردم عضو سابق فرقه مجاهدین – قسمت هفتم

من در طی چند سالی که در قرارگاه اشرف بودم و از نزدیک مناسبات و برخوردهای مسئولین سازمان را دیدم به این نتیجه رسیدم رهبران سازمان نه تنها حقوق انسانها را نادیده می گرفتند بلکه سعی داشتند با تهدید، فشار، شکنجه و روش های ضد انسانی افراد خود را وادار به کارها و رفتارهائی کنند که با میل باطنی آنها در تناقض بود.

ارتش ورشکسته – قسمت سیزدهم 23 خرداد 1387

ارتش ورشکسته – قسمت سیزدهم

اما همه این آه و ناله ها دیگر فایده ای نداشت بلکه واقعیت محتوم تاریخ در حال جامه عمل به تن کردن بود و آن واقعیت این است که مستبدین هر چه قدر که ظلم کنند و هر چه قدر آدم بکشند و انسانهای بیگناه را به زندان و شکنجه گاهها و قتلگاهها بفرستند اما این روزگار و دوران تاخت و تازشان دوامی نداشته و دیری نخواهد پایید که زمان نابودیشان فرا رسیده و به ورطه نابودی و هلاکت خواهند افتاد.

مصاحبه با هادی شبانی عضو قدیمی فرقه رجوی – قسمت دوم 22 خرداد 1387

مصاحبه با هادی شبانی عضو قدیمی فرقه رجوی – قسمت دوم

در دوره ما که بعد از ازدواج مسعود با مریم بود مسئولین سعی داشتند ابتدا نفرات انقلاب کنند و بعد از آن بطور کامل سر سپرده شوند و مانند موم در دستان آنان باشند به همین خاطر باید انقلاب می کردیم همه نفرات میبایست با شرکت در نشست های انقلاب تمامی مسئله گذشته از گناهان تا مسائل شخصی در نشست را نزد همه افراد و مسئولین مطرح و خود را تخلیه می کردند تا مسئولین او را تحلیل طبقاتی کرده…

فرماندهان من سناریوی بدرقه مرا از قبل چیده بودند 21 خرداد 1387

فرماندهان من سناریوی بدرقه مرا از قبل چیده بودند

فرماندهان من چندین بار مرا صدا زده و با من صحبت کردند تا مرا متقاعد کنند که در آنجا بمانم برای آخرین بار نیز رقیه عباسی و اسفندیار که از فرماندهان لشگر 49 بودند مرا به دفتر خود بردند و پس از چند سئوال و جواب زمینه ای را آماده کردند که در همان دفتر مرا کتک بزنند.

نقض حقوق بشر در مناسبات فرقه تروریستی رجوی – قسمت ۱۳ 21 خرداد 1387

نقض حقوق بشر در مناسبات فرقه تروریستی رجوی – قسمت ۱۳

مجبور بودم زیر فشار مسئولین سازمان برای عملیات جاری فاکت بیارم، در حضور جمع بخوانم و اینکه فاکت من باید مربوط به عدم ارائه فاکت در جلسه بعدی هم می شد یعنی دیشب چون فاکت نیاوردم ابتدا باید به عملکرد دیشب خودم اعتراض کنم و این یعنی بدترین شکل تحقیر هر انسانی که حق زندگی توام با احترام و عزت نفس را دارد.

تفسیر عشق 20 خرداد 1387

تفسیر عشق

تلویزیون مجاهد از نشان دادن چهر ه های زنان ومردان شرکت کنند ه بصورت نزدیک (کلوز آپ) خوداری میکرد زیرا چهره هر کدام از ین افراد نشان از درد و غمی است که در دل دارند و راه بن بستی که خروجی هم در ان متصور نیست. و ا زهمه مهمتر با دیدن عکس آنها خانواده ای برای دیدار فرزندش به اشرف خواهد رفت و بر مشکلات حل نشده فرقه می افزایند

اسارت در نزد صدام و فرقه رجوی و آوارگی در خارج 19 خرداد 1387

اسارت در نزد صدام و فرقه رجوی و آوارگی در خارج

در اردوگاه تکریت افسران استخبارات عراق تبلیغ زیادی برای شناسایی فرقه و ارتش او می کردند که تعدادی از اسرا بدلیل طولانی شدن اسارت و خستگی و به منظور خروج از اسارت که در واقع قصد فرار از اسارت و بازگشت به داخل یا خارج را داشتند نامه ای را برای پیوستن به سازمان نوشتند که بعد از آن چند نفر از مسئولین فرقه به ما مراجعه کردند و پس از گرفتن امضا و تعهد و چند سئوال و جواب، بعد از سه هفته ما را به قرارگاه اشرف بردند.

ارتش ورشکسته – قسمت دوازدهم 13 خرداد 1387

ارتش ورشکسته – قسمت دوازدهم

تمامی افرادی که در جریان پالایشات درون تشکیلاتی فرقه در زمان زمامداری صدام حسین بر عراق، توسط مسئولین ناپاک فرقه ناجوانمردانه مورد شکنجه روحی و فیزیکی و انواع رفتارهای وحشی گرایانه قرار گرفته بودند، حال این شرایط را فرصت مناسبی برای شروع طغیان دوباره بر عیله استبداد رجوی و همچنین علیه تشکیلات سکت و متحجرانه فرقه مجاهدین میدیدند.

آموزش دوباره کلاسهای نظامی و رفتن به قرار گاه زنان 01 خرداد 1387

آموزش دوباره کلاسهای نظامی و رفتن به قرار گاه زنان

برای اولین بار بود که بعد از چند ماه ما این همه دختر جوان می دیدیم. بعضی وقتها که زیر چشمی نگاه می کردم چشمم به چشم یکی از آنها می افتاد که داشت یواشکی مار ا دید می زد. هیچ کس جرئت نمی کرد علنی نگاه کند. تر س از گزارش نوشتن ودر نشست ها فحش خوردن اجازه رفتار عادی را نمی داد. خبرنگارها آمدند همه برایشان دست زدند. الان که در کانادا هستم خنده ام می گیره. کجا برا ی خبر نگارها دست می زنن. ما ها ی آدم ندیده در زندان اشرف بایستی برای خبرنگارانی که احتمالان مجاهدین و یا عراق پول سفرشان را داده بود دست می زدیم. دوباره شروع به بازکردن پیچها کردیم.

ما کجائیم و تو کجا 30 اردیبهشت 1387

ما کجائیم و تو کجا

روابط و مناسبات پوشالی و ضد انسانی در سازمان مجاهدین در قالب حرفها و شعارهای بی معنی و پوچ که برای سرپا نگاه داشتن این تشکیلات می باشد دارای واژه هایی خاص می باشد که برای بیرون از این روابط برده داری نوین کاملا غیر قابل درک و فهم است از جمله آنها” انقلاب مریم” است که تحت این عنوان بطور کاذب و فرمالیستی فقط جهت سوء استفاده از زنان و در مقابله با مردان این سازمان بکار گرفته می شود.

ارتش ورشکسته – قسمت دهم 30 اردیبهشت 1387

ارتش ورشکسته – قسمت دهم

انواع مختلف خودروهای سبک و سنگین وانواع خودروهای زرهی و انواع گوناگون سلاحها و مهمات مختلف به تصرف و مالکیت فرقه در می آمد. حجم مهمات و سلاحها آنقدر زیاد بود که نمیشد همه آنانرا به اردوگاه کار اجباری اشرف منتقل کرد. بنابراین در بیابانهای عراق بدور ازچشم افراد غیر خودی چاله های بزرگی حفر میگردید و این سلاحها و مهمات در آنجا پنهان میشدند. حتی فرقه اقدام به پنهان کردن مهماتی میکرد که در درگیری های مختلف از رژیم ایران به غنیمت گرفته شده و اکثراٌ دارای آرم و علامت ایرانی بودند. نکته: این سلاحها و مهمات هم اکنون در اختیار شورشیان عراقی جهت ایجاد ناآرامی و شورش در عراق به کار گرفته میشود.

blank
blank
blank