خاطرات علی امانی ( جدا شده از فرقه ی رجوی ) – قسمت پایانی
پلیدیهای انقلاب مریم بعد از انقلاب باصطلاح ایدئولوژیک، نشست ها و جلسات مغزشوئی فراوانی به راه انداختند که خسته کننده و بی پایه و اساس بود. تماما ضد بشری و شارلاتانیزم بود. یک نوع نسل کشی بود. تابحال هیچ گروهی و نیرویی چنین کاری نکرده بود. ریشه این انقلاب برمی گشت به اوج خودخواهی و […]
خاطرات سیاه محمدرضا مبین – قسمت بیست و سوم
امسال می رویم به تهران… عید نوروز 1377 ، بعد از پروسه طولانی زندان انفرادی ، در سالن اجتماعات قرارگاه باقرزاده ، در نشست رهبری ، حاضر بودم. مسعود و مریم هم همه را به شور و شوق وادار می کردند. صحبت های مسعود ، همه از سرنگونی بود. نشست دو سه روز طول کشید […]
خاطرات علی امانی (جدا شده از فرقه ی رجوی) – قسمت دهم
عمر بر باد رفته در اردوگاه های مجاهدین من در سال 1365 در منطقه حاج عمران، شب در هنگام عملیات توسط عراقیان و گروه مجاهدین اسیر شدم. حدودا یک سال بعد خدمت سربازی ام تمام می شد. در این عملیات بنده از ناحیه دو پا مجروح شدم و مورد اصابت دو گلوله قرار گرفته بودم. […]
خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت هفتم
بعد از اسارت توسط ارتش متجاوز صدام حسین، حدود یک ساعتی در مسیر بودیم با چشمها و دست و پای بسته که ناگهان خودرو در محلی متوقف شد. از زیر چشم بند متوجه شدم که پمپ بنزین است. درهمین موقع تعدادی از شهروندان هجوم آوردند تعدادی با مشت به سر وصورتمان می زدند و تعدادی […]
خاطرات سیاه محمدرضا مبین – قسمت بیست و دوم
من بیگانه ترین عضو در سازمان بودم… نوروز 1377 بود، من تازه پس از گذراندن 6 ماه زندان انفرادی در اشرف به جرم نداشته، در سالن اجتماعات باقرزاده حاضر بودم. مسعود رجوی و همسر سومش مریم، از درب کناری سن، وارد شدند.اما من ابدا خودم را جزو آنان نمی دانستم! احساس می کردم همه کسانی […]
خاطرات شهرام بهادری – قسمت پنج
نقشه های فرار من در سازمان اشرف/لیبرتی در اشرف بارها و بارها نقشه فرار را در ذهن می پروراندم. خیلی از ذهنم می گذشت که از فرصتها استفاده کنم و فرار کنم اما چون برادرم هم در آنجا بود می ترسیدم که اگر فرار کنم برادرم را سر به نیست کنند و این موضوع مرا […]
چگونگی حل یک معما در فرقه رجوی
درمناسبات فرقه مجاهدین حضور زنان ومردان دریک فضا ومحیط اعم از اتاق کار یا خودرو معضل ودردسر ویژه ای بود ودرموارد خاص وماموریت وکارهایی که ایجاب می کرد بایستی معما حل می شد تااین درکنارهم بودن را درکار حل کرد. این مناسبات ارتجاعی فی الواقع شاید برای خیلی ها قابل هضم نباشد اما فرقه ای […]
خاطرات علی امانی (جدا شده از فرقه ی رجوی) – قسمت نهم
طلاق های اجباری و جدا کردن خانواده از هم خیلی وقت ها این فرقه خبر آمدن خانواده ها را از نفرات پنهان نگه می داشت و یا اجازه ملاقات نمی داد. راستی اینها چه جرمی دارند و چه گناهی کرده و چه نوع زندانی هستند که رجوی اجازه ملاقات با خانواده اش را به انها […]
خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت بیست و یکم
من، پس از 6 ماه انفرادی، باید به دروغ می گفتم: از ماموریت! برگشتم… چهارشنبه سوری پایان سال 1376 را در زندان انفرادی سازمان بودم. عصرچهارشنبه سوری هر یک ثانیه اش، یک سال می گذشت. خیلی سخت بود که بدون حکم در یک زندان باشی! ندانی که قراراست کی آزاد شوی؟ آن چهارشنبه سوری هم […]
ژست مدرن گرایی در قالب واپسگرایی – قسمت دوم و پایانی
تناقض شکل و محتوای فرقه رجوی درتشکیلات فرقه رجوی درپادگان اشرف اطلاع رسانی وتغذیه اخبار وتحلیل های سیاسی از طریق کاست هایی که گزارشات خبری از قبل روی آن ضبط شده بود دراختیار اعضا قرار می گرفت. ویدئو و سیستم پخش کننده در یک اتاق که به ان اتاق فرهنگی گفته می شد قرار داشت […]
خاطرات شهرام بهادری – قسمت چهارم
ورزش در سازمان برای تندرستی یا فرار از مناسبات؟ ورزش در سازمان برای من بخاطر این بود که از دست این مسئولین برای چند ساعت که شده فرار کنم و خود را رها سازم و آنها را نبینم. زمان ورزش من خیلی خوشحال می شدم. به این خاطر تکی برای ورزش دلخواه خودم می رفتم […]
خاطرات علی امانی(جدا شده از فرقه ی رجوی)- قسمت هشتم
بند”ش”: هزار دستان (رهبری پوشالی زنان) بند ش و هزاردستان بمعنی تشکیل شورای رهبری از زنان بدون حضور حتی یک مرد بود! گویا که مسعود رجوی یک حرام سرا درست کرده بود. هر زنی که مسئول می شود باید اول پیش مسعود رجوی برود و در حریم خصوصی رهبری باشد و جزئی از وجود مسعود […]