نقدی بر کتاب”خانواده مجاهدین یا مزدوران ارتجاع”
پس از استقرار تعدادی از خانواده های مجاهدین در پشت درب های بسته پادگان اشرف واقع در عراق که به عشق دیدار عزیزانشان رنج دوری از وطن و فشارهای عصبی را ماه ها است تحمل کرده اند، مجاهدین نیز بیکار ننشسته و در تلاشی شبانه روزی با عکس العمل های هیستریک مانورهای گوناگونی را در مقابله با خانواده ها سازمان دادند که بخشی کوچکی از آن را میشود در این کتاب ملاحظه نمود.
اطلاعیه برگزاری همایش کمیته حمایت از خانواده ها
به گفته پزشکان پارازیت های ارسالی فرقه برای مختل کردن ارتباطات خانواده ها بر سلسله اعصاب انسان اثر سوء می گذارد و خصوصا امواج قوی آنها برای افراد بیمار بسیار خطرناک است. هر چند اکثر خانواده ها مسن و بیمار هستند اما حاضر شده اند برای نجات فرزندانشان این اقدام ضد بشری را هم از جانب مسعود رجوی تحمل کنند.
نگاهی به تحصن ده ماهه خانواده ها و تهدید های توخالی سرکرده فرقه رجوی
از یاوه گویی ها وچرند بافی ها وادعای پیامبری این مزدور اجاره ای صدام و روضه خوانی های رذیلانه وداستان سرایی های مسخره وتهوع آور وبی نتیجه این موجود پست فطرت که بگذریم _ چنین پیامی تنها یک نکته مهم درخود دارد وآن چیزی نیست چون تهدید خانواده های متحصن و جداشدگان وافشاگران ومنتقدان این فرقه مذهبی تروریستی
خانواده های داغدار یا خانواده های ارتجاع
رجوی رهبر لجن پراکن فرقه به تازگی کتابی تحت عنوان!! خانواده های مجاهدین یا خانواده های ارتجاع!! به چاپ رسانده و در این رابطه کلی گرد و خاک راه انداخته است. واقعا دیدگاه رهبری فرقه چقدر ابلهانه است. در رابطه با خانواده ها مرز پاره کرده است. تجمع خانواده ها کنار درب پادگان اشرف باعث شده که یک حالت روانی و جنون به رهبری فرقه دست دهد. بایستی از رهبری فرقه سئوال کرد به چه دلیل اجازه ملاقات را به اعضای اسیر در پادگان مخوفت نمی دهی.
ششمین پیام صوتی خانم بتول سلطانی خطاب به خانواده های قربانیان و خانم افسانه طاهریان
چه کنیم که تشکیلات رجوی تحمل این را ندارد و اجازه نمی دهد در فضای آزاد با شماها صحبت و ملاقات کنیم. چرا که خوب می داند در چنین شرایطی، نفری برایش باقی نمی ماند و با ترفندها و حقه ها و کلک، شماها را اسیر نگهداشته و مجبورم هر طور شده صدایم را به شما برسانم، هر چند که رجوی با بلند کردن موزیک ها و مناسبت های دروغین فرقه اش می خواهد جلوی صدای ما را بگیرد، اما منتظر باشید که سحر نزدیک است و تمامی حقه ها و گروگانگیری هایش به پایان خواهد رسید.
قصه تلخ خانواده ها و فرقه ویرانگر رجوی – قسمت دوم
مادران مقابل اشرف؛ اینها مثل اینکه گرما و سرما سرشان نمیشود، تابستان گرم و طولانی را پشت سر گذاشتند و حالا به استقبال زمستان سرد و خشک بیابانی عراق میروند، آیا واقعا رجوی می فهمد که آنها چه میخواهند و انگیزه شان چیست؟ نه! او تنها میفهمد که خودش چه میخواهد و حاضر است همه را قربانی خواسته های کودکانه خود کند. گو اینکه مادری میگفت:”شک دارم خودش هم بداند که چه میخواهد”.
نامه حسین رضایی به برادر اسیرش در اشرف
دلم برایت تنگ شده و مشتاق دیدارت هستم دوست داشتم پشت درب پادگان اشرف می آمدی و بقول خودت گردنم را می شکستی لااقل از نزدیک شما را می دیدم چندین سال است که همدیگر را ندیده ایم باید سوخت و ساخت روزگار ما هم به اینصورت سپری شده اما فراموش نکن که هر دوی ما از یک پدر و مادر هستیم. در پایان مادرم سلام شما را می رساند و می گوید بیشتر از این از تو انتظار داشتم.
نامه خانواده های استان لرستان به دبیر کل ملل متحد
احتراما ما جمعی از خانواده های استان لرستان (در غرب ایران) هستیم که مدت ده روز است با رنج و مشقت بسیار و با پذیرفتن خطرات احتمالی خود را به درب اردوگاه اشرف در عراق متعلق به سازمان مجاهدین خلق رسانده ایم تا با فرزندان خود که نزدیک به 30 سال در اسارت رجوی هستند ملاقات نماییم.ما انتظار داریم ترتیبی اتخاذ شود و اقدامی صورت گیرد تا پدران ومادران بتوانند با فرزندان اسیرشان در زندان اشرف آزادانه ملاقات نمایند و بعد از سالیان دراز از سلامت روحی و جسمی آنان مطمئن گردند.
خانواده های لرستانی بر آنند تا رهایی فرزندان خود لحظه ای از پای ننشینند
رجوی گوش کن! طنین صدای خانواده ها را، که با سیم خاردار فرزندانشان را از آنان جدا کرده ای، دیری نمیپاید که این فرزندان به آغوش خانواده هایشان باز خواهند گشت، روزها و هفته هاست که خانواده های لرستانی هر روز راسختر از روز قبل به مصاف با زندانبانان و فرمانروایان این قلعه مخوف میروند و بر آنند تا رهایی فرزندان خود لحظه ای از پای ننشینند.
گزارشی از سفر خانواده های گلستانی به درب اشرف
خانواده های استان گلستان که برای دومین بار پیاپی راهی جلوی درب قرارگاه اشرف می شدند مشتاق تر از قبل در پشت میکروفون حاضر می شدند و نسبت به فرزندان خود سخنانی را ایراد می کردند که دل تمامی کسانی را که در آن محوطه بودند به درد می آورد ولی سران از خدا بی خبر فرقه که فقط از طریق شستشوی مغزی که در هیچ جای دنیا سابقه ندارد فرزندان خانواده ها را از آنها دور نگه می داشتند و در برابر سخنانی که از ته دل پدران و مادران بر می آمد این ظالمان فرقه بودند که بلندگوهای خود را که حاوی فحاشی و سخنانی رکیک که شایسته خودشان می باشد را از بلندگوهای خود پخش می کردند.
سیم های خاردار و درب های آهنین اسارتگاه اشرف
براستی پاشنه ی آشیل دارودسته ی رجوی در تاکید خانواده ها بر خواسته های قانونی و مشروع و از طرق مسالمت آمیز است. نامه ی آقای محمد نژاد که حکایت تلخ و گزنده ای ست از رویارویی بیمارگونه سران مجاهدین با خانواده های چشم انتظار و خواهان ملاقات با عزیزانشان در اشرف، در واقع حاکی از ذهن بیمار سران مجاهدین و حماقت رهبر عقیدتی مجاهدین است.
نامه سرگشاده آقای ادوارد ترمادو به خانم هیلاری کلینتون
اینجانب به عنوان یک فرد مسیحی از شما به عنوان یک فرد آزادی خواه که در پست مهمی قرار دارید تقاضا می کنم که قبل از وقوع یک فاجعه انسانی مانند آن چه بر سر فرقه دیوید کورش در کشور شما آمد جلو گیری نمایید و رهبران سرکش این سازمان را وادار نمایید به خاطر انسانیت هم که شده دست از حماقت برداشته ودرب های اردوگاه اشرف را به روی خانواده ها باز کنند تا هر کسی که تمایل دارد همراه خانواده خود زندگی آینده خود را انتخاب نماید.