4 ماه محبوس بودم ببینید رجوی با ما چه کرد و چه جنایتی بر ما روا داشت!
قرارداد باطل، درخواست خروج از تشکیلات خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق- قسمت اول
وعده های رجوی ها هیچ گاه محقق نمی شود پیام طالب فرحان به اعضای ساکن در کمپ اشرف ۳
گفتگو با آقای جابر مجدمیان عضو جدا شده ی مجاهدین – قسمت اول
آقای جابر مجدمیان از اعضای با سابقه ی فرقه ی مجاهدین است که در سال 84 پس از رهایی از حصارهای فیزیکی و ذهنی دارودسته ی رجوی به میهن عزیزمان ایران بازگشت. تنفس در مناسبات مبتنی بر ساختار فرقه گرایانه ی فرقه ی رجوی و مشاهده و تجربه ی روندی که جز تباهی و تلاشی ماهیت آدمی را در دنیای تاریک و سیاه مجاهدین به ارمغان نمی آورد تاثیر مخرب و ویرانگری بر ذهن و روان آقای مجدمیان در اشرف بر جای نهاد تا اینکه ایشان برای رهایی از وضعیت بغرنج و آزاردهنده ی مناسبات فرقه ای تقاضای خروج می کند.
خاطرات قادر رحمانی عضو سابق مجاهدین ـ قسمت هشتم
شکست در عملیات فروغ جاویدان و سپس بحث طلاق های اجباری و جدایی بین زنان و مردان و والدین از کودکان بسیاری از افراد را دچار تناقض کرده بود اما مسئولین سازمان سعی داشتند بدون توجه به این مسائل درد آور انرژی افراد را در راستای اهداف رهبری بکار گیرند. در سال 72 تعمیق بحث ها ادامه داشت از طرفی جائی هم درست شده بود که به مهمانسرا مشهور بود. خیلی عادی در ذهن افراد جا انداخته بودند که اینجا زندان نیست بلکه مهمانسرا است و برای اینکه افراد اطلاعاتشان بسوزد در اینجا نگهداری می شوند. به نام مهمانسرا در واقع یک ابوغریب (زندان بدنام صدام) در اشرف درست کرده بودند.
از میان خاطرات حجت رفیعی، عضو سابق فرقه رجوی
مرا بعد از یکی دو روز به ساختمانی بردند. منتظر ماندم تا نوبتم برسد چون نفرات زیادی برای تماس آمده بودند. قبل از تماس مجددا تاکید داشتند که در تماس اولیه درخواست پول را مطرح نکنید چرا که احتمال دارد که شک کنند و پول نفرستند. به من گفتند که به نفرات خانواده بگویم تا هر کدام مبلغی برابر با ده هزار دلار برایم بفرستند. با این پوش و محمل که اینجا خیلی وضع خراب است و ما اینجا وکیل داریم تا کارهایمان را برای رفتن به خارج درست کنند لذا به پول زیادی نیاز داریم.
جداشده ها؛ افشاگران فرقه تروریستی رجوی (مجاهدین خلق)
ازسال 1367 و پس از شکست خفت بار حمله خائنانه این گروه درپناه و پشتیبانی ارتش صدام درزمان آتش بس به خاک ایران ریزش و فروپاشی این گروه سرعت گرفت وازسال 1367 تاکنون حدود هزار و پانصد نفر از این فرقه جدا شده وازپایگاه این گروه گریختند که حدود نیمی از این رها شدگان به ایران بازگشته _ بخشوده شده و به زندگی عادی خود ادامه می دهند. بخشی از این جداشدگان و گریختگان از اسارت فرقه تروریستی رجوی هم اکنون بگونه ای فعال به آگاهی رسانی درمورد مناسبات سرکوبگرایانه حاکم بر فرقه مشغولند
محمد باقر کشاورز در زمره مداحان اهل بیت
وجه تمایز تاسوعا وعاشورای حسینی امسال با پنج سال پیشترکه خودم پس ازبازگشت به کشور در آن مشارکت داشتم، حضورعنصر بازگشتی محمدباقرکشاورز در زمره مداحان اهل بیت عصمت و طهارت بود. ایشان درمراسم عزداری تاسوعا وعاشورای حسینی درشهر مذهبی آستانه اشرفیه این امکان را پیدا کرد که بتواند با اشتیاق تمام برای عزاداران حسینی بسراید و مرثیه سر بدهد طوری که مورد توجه شدید دوستان و آشنایان و شهروندان قرار بگیرد و تحسین شود.
مجاهدین هنوز معتقد به مبارزه مسلحانه و خشونت طلبی و ترور است
بتول سلطانی: مایل هستم خطاب به اوباما و وزیر محترم خارجه آمریکا هیلاری کلینتون بگویم که دست از دوگانگی بردارند و سیاست مشخصی را در قبال تروریست در پیش بگیرند و بدانند که درست است که هنگام حمله به عراق این سازمان که همیشه داعیه مبارزه با امپریالیسم داشت پرچم سفید بلند کرد تا بتواند با جلوگیری از نابودی حتمی به گونه ای دیگر اهدافش را دنبال کند ولی بدانند که اینها همه از تاکتیک های فرقه مجاهدین سرچشمه می گیرد و این سازمان در عقیده و مرام هنوز معتقد به مبارزه مسلحانه و خشونت طلبی و ترور است
شکنجه افراد در اردوگاه اشرف
یک عضو ناراضی مجاهدین پس از جدا شدن از این گروه با تاکید بر اینکه تصمیم به افشاگری و بازگشت به ایران گرفته است، از تجاوزات و شکنجه های افراد توسط این گروه در اردوگاه اشرف خبر داد. وی تاکید کرد: من در مدت 15 سالی که از سوی سران مجاهدین خلق در بازداشت بسر می بردم تحت شدیدترین انواع شکنجه قرار گرفتم.
شهروندان هلندی از خانواده های متحصن در درب اشرف حمایت کردند
کانون وبلاگنویسان طی دو هفته با ایجاد یک آکسیون روشنگرانه برای مردم هلند ؛ از آنها جهت حمایت از خانواده های متحصن در اطراف مقر گروگانهای مجاهدین خلق در عراق یاری طلبید.و با برگزاری جلسات خیابانی توضیحات نسبتا کاملی به شهروندان علاقمند نسبت به مسائل ایران داده شد و با توضیح مواضع سازمان مجاهدین ؛خانواده ها و جمهوری اسلامی نسبت به گروگانهای اشرف از آنها خواسته شد که در صورت تمایل برای امضا بعد از فکر کافی در این باره و تحقیق و بررسی ؛ روز بعد در این محل حاضر شده و برای حمایت امضا کنند
ششمین پیام صوتی خانم بتول سلطانی خطاب به خانواده های قربانیان و خانم افسانه طاهریان
چه کنیم که تشکیلات رجوی تحمل این را ندارد و اجازه نمی دهد در فضای آزاد با شماها صحبت و ملاقات کنیم. چرا که خوب می داند در چنین شرایطی، نفری برایش باقی نمی ماند و با ترفندها و حقه ها و کلک، شماها را اسیر نگهداشته و مجبورم هر طور شده صدایم را به شما برسانم، هر چند که رجوی با بلند کردن موزیک ها و مناسبت های دروغین فرقه اش می خواهد جلوی صدای ما را بگیرد، اما منتظر باشید که سحر نزدیک است و تمامی حقه ها و گروگانگیری هایش به پایان خواهد رسید.
خاطرات قادر رحمانی عضو سابق ارتش آزادیبخش و مجاهدین ـ قسمت هفتم
خون و نفس ما متعلق شد به مسعود و تناقضات ما به مریم رسید پس باید هر کس که همسر داشت او را طلاق میداد!! و افرادی که زن نداشتند در ذهن خود همسر نگرفته را طلاق میدادند؟!! تا لایق مسعود و مریم باشند؟ جالب است مسعود و مریم به دروغ و فریبکارانه می گفتند: طلاق اصلاً اجباری نیست هر کس دوست دارد طلاق بدهد و هر کس که طلاق نمی دهد کوله بار خود را بسته و از اشرف برود.
فرقه رجوی و زندان خود ساخته
وقتی از زندان رجوی رها شده و خود را در دنیای آزاد یافتم فکر میکردم که همه چیز را پشت سر گذاشته و دیگر آزاد هستم و مشکلی نخواهم داشت ولی این خیالی واهی بود چرا که در مواجه شدن با واقعیت های بیرون کماکان خود را در زندان رجوی و در تشکیلات او می دیدم و این او بود که به من میگفت که چه بکنم و چه نکنم. در واقع من در زندان خود ساخته و ساخته شده توسط تشکیلات اسیر بودم و اگر تنظیمات درست نفراتیکه با آنها در ارتباط بودم نبود نمیتوانستم به واقعیات بیرون پی ببرم و کماکان در زندان خود ساخته و زندانی که رجوی برایم ساخته بود اسیر باقی میماندم.
مصاحبه سایت ایران قلم با خانم بتول سلطانی – قسمت سیزدهم
احمد رازانی گفت که غم دختر و پسرش لحظه ای او را آرام نمی گذارد و گفت که آنها را به بهانه دیدار من در اینجا اسیر کردند و اول پسرم را به بهانه دیدار گول زدند و بعد با سوء استفاده از پسرم دخترم را هم گول زدند و هر دو را به اینجا کشاندند. از من خواهش کرد که نکند حماقت کرده و دختر و پسرم را به اردوگاه بکشانم که به او اطمینان خاطر دادم که نه نمی کنم.

