شنبه, ۲۲ آذر , ۱۴۰۴
  • سورتمه سواری در تالش زیبا و در کنار همسرم 22 آذر 1404

    به بهانه پاسداشت روز زن
    سورتمه سواری در تالش زیبا و در کنار همسرم

    فرا رسیدن سالروز ولادت با سعادت خانم حضرت فاطمه زهرا (س) الگوی کمال، فضیلت و کرامت انسانی را صمیمانه پاس میدارم. این روز مبارک که بنام روز مادر و روز زن مزین گردیده است، پاسداشت مقام رفیع بانوان و مادرانی است که خود سرچشمه مهر و ایمان و برکت در زندگی انسان‌ها هستند. این روز […]

دیدار مسئول انجمن نجات زنجان با کمند علی عزیزی 22 آذر 1404

در کنار خانواده ها خواهیم بود دیدار مسئول انجمن نجات زنجان با کمند علی عزیزی

خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق – قسمت دوم 19 آذر 1404

در دل تاریکی، در مقابل ارتش آزادی بخش ایستاده بودیم! خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق – قسمت دوم

تبریک به مناسبت جدایی مرتضی بدن آرا مرز دشتی از اسارتگاه اشرف 14 شهریور 1389

تبریک به مناسبت جدایی مرتضی بدن آرا مرز دشتی از اسارتگاه اشرف

انجمن نجات گیلان جدایی و فرار جسورانه مرتضی بدن آرا مرز دشتی از اسارتگاه بدنام اشرف را به ایشان و خانواده چشم انتظارش تبریک و تهنیت عرض می نماید. آقای مرتضی بدن آرا مرز دشتی از شهرستان خمام استان گیلان که در سال 1382 به منظور کاریابی در اروپا عازم ترکیه شده بود با وعده های دروغین طعمه فرقه رجوی شده و با بکارگیری ترفندهای کاذب از طرف عناصرآموزش دیده رجوی در باب ربودن طعمه های خویش به اسارتگاه اشرف کشانده شده بود.

فرار موفقیت آمیز یکی دیگر از قربانیان فرقه رجوی از پادگان اشرف 13 شهریور 1389

فرار موفقیت آمیز یکی دیگر از قربانیان فرقه رجوی از پادگان اشرف

روز شنبه 6 شهریور 1389 آقای مرتضی بدن آرا مرز دشتی فرزند محمد از اهالی رشت، که در سال 1382 جهت یافتن کار در اروپا عازم ترکیه شده و سپس توسط عناصر فرقه رجوی در آنکارا فریب داده شده و به عراق برده شده بود، موفق به فرار از پادگان فرقه ای اشرف گردید. آقای دشتی توانسته بود در یک موقعیت استثنائی خود را به نیروهای عراقی رسانده و درخواست خروج از اشرف را بنماید.

نامه ای از یک عضو جداشده از فرقه رجوی به خانم بتول سلطانی 08 شهریور 1389

نامه ای از یک عضو جداشده از فرقه رجوی به خانم بتول سلطانی

خانم بتول سلطانی، به ما در پادگان مخوف اشرف! لقب نرینه های وحشی را داده بودند! و جرات این را نداشتیم به زن ها سلام کنیم. از طرفی خودشان در آن محیط حصار بسته دست به هر کثافت کاری می زدند. رجوی در رابطه با کادرهای با سابقه خودش دست آنها را باز گذاشته بود که در رابطه با (جیم) تناقضی را حمل نکنند آنقدر پشت پرده کثافت کاری کرده اند.

سومین پیام خانم سلطانی به قربانیان اسیر در اشرف در مورد تجاوز های جنسی، ایدئولوژیک مسعود رجوی 07 شهریور 1389

سومین پیام خانم سلطانی به قربانیان اسیر در اشرف در مورد تجاوز های جنسی، ایدئولوژیک مسعود رجوی

… مریم رجوی صدا کرد و گفت که از کوران این مرحله عبور کرده ایم. مشخصا یادم است گفتند که حمام رفته و کاملا تمیز باشید و تمامی لباسها و روسری بایستی نو و تمیز باشد. به ما گفته شد حتی به کسانی که با یکدیگر ابلاغ رده شده بودیم، چیزی نگوئیم چون که شاید همگی از مرحله قبلی رد نشده باشند و در این مراسم نباشند. گفته شد که این حوض شورای رهبری است حوض خاص شورای رهبری و رقص رهائی. برای من این تأکید معنی خاصی داشت و استرس عجیبی وجودم را فراگرفته بود

گفتگو با آقای نصیر حیدری عضو سابق مجاهدین ـ قسمت هشتم 03 شهریور 1389

گفتگو با آقای نصیر حیدری عضو سابق مجاهدین ـ قسمت هشتم

مسعود برگه های اعتراف را نشان ما داد و گفت: شما این اعتراف ها را نوشته اید و در حالی که آنها را جمع و جور می کرد در کشوی میزش گذاشت. سپس شروع کرد به سخنرانی. او در کمال ناباوری به ما گفت: چرا اعتراف کرده اید!! این اعتراف ها همه دروغ است!! شما مجاهد هستید و کلی تعریف و تمجید از ما کرد بعد بحثی را شروع کرد و شکلی در تابلو کشید. همه ما گیج و منگ بودیم که این چه سناریویی است که برای ما نوشته شده است؟

رقص رهایی، بی ناموسی رجوی 28 مرداد 1389

رقص رهایی، بی ناموسی رجوی

روشنگری ایشان درمصاحبه با سایت ایران قلم درخصوص معرفی بی ناموسی شخص رجوی به اتفاق همسر جادوگرش و در آمیختنش با اعضای شورای رهبری تحت عنوان رقص رهایی!! مطلقا برایم قابل فهم وهضم نبوده و نیست و خیلی شفاف بگویم برایم باورکردنی نیست!! و هر روز و با دقت بیشتر مصاحبه مورد بحث را مرور می کنم تا اینکه بتوانم از آن عبور کنم ولی حقیقت اینست که درصورت قبول آن باید اقرار بکنم که من وامثال من با بیش ازبیست سال سابقه حضور در سازمان آن چنان مسخ مغزشویی دستگاه فرقه ای رجوی شده بودیم که از خیلی مسائل اندرونی بی خبر مانده بودیم!!

نگاهی به اعترافات تلخ خانم بتول سلطانی 26 مرداد 1389

نگاهی به اعترافات تلخ خانم بتول سلطانی

خانم بتول سلطانی از زمان فرار از اسارتگاه اشرف (سال 2007) بر پایه تعهدات انسانی خود نسبت به هم بندان هم چنان اسیر در اشرف تلاش بسیار کرده وهم چنان مصمم به این کوشش های سازنده خود ادامه می دهد _ سران فرقه رجوی که از این فرار به شدت عصبی و نگران شده اند بعد از تلاش های ناموفق در تله گذاری برای ایشان تا قبل از این گفتگو و اعترافات تازه خانم سلطانی سکوت مرگ آور را پیشه کرده بودند پس از این اعترافات تازه به اوج درماندگی وعصبیت رسیده و به دستور سرکرده فرقه تلاش برای به سکوت وادار کردن خانم سلطانی را در دستور کاری خود قرارداده اند

تهدید فرقه تروریستی رجوی علیه خانم سلطانی 26 مرداد 1389

تهدید فرقه تروریستی رجوی علیه خانم سلطانی

می بیند که یکی از اعضای همین صف با انتقاد و اعتراض، به کمپ سابق آمریکایی ها در قلعه اشرف فرار کرده و بعد از چند سال خود را به اروپا رسانده و پرده از حقایق و تجاوزات جنسی که تحت عنوان آزادی و رهایی زن انجام می شد، پرده بر می دارد و چون جواب منطقی هم ندارند که در مقابل این افشاگری های مستند بدهند لذا در مقابل این افشاگری ها عصبانی شده و بر طبق روال معمول در این فرقه متوسل به زور و چماقداری و تهدید و تطمیع شده است.

خاطرات قادر رحمانی ـ قسمت چهارم 26 مرداد 1389

خاطرات قادر رحمانی ـ قسمت چهارم

مجدداً نشست رهبری شروع شد اما موضوع بحث در رابطه با جدید الورودها نیست. اینبار درباره ی مریم است. مسعود به خوبی با کلمات و واژه ها بازی می کرد و اما در نهایت چیزی که تلخ بود خالی کردن محتوای این اصطلاحات و کلمات از معانی حقیقی خود و جایگزین کردن تعاریف و ایده های فرقه ای و خشونت طلبانه.

فرقه رجوی بداند؛ من به حقیقت زنده ام 24 مرداد 1389

فرقه رجوی بداند؛ من به حقیقت زنده ام

همچنان رهبران بیرحم مجاهدین دست از سر من و سایر جدا شده ها بر نمی دارند. بناگاه لقب بریده، خائن و مزدور از سوی رجوی نثار ما اعضای جدا شده می شود. ابتدا فکر می کردم مخاطب تنها من هستم به خودم می گفتم شاید اشتباهی صورت گرفته زیرا گناه و جرم که نیست آدمها مسیر زندگی شان را مشخص کنند ولی چه زود متوجه شدم مخاطبین رهبر عقیدتی مجاهدین بسیار هستند.

هشدار نسبت به تهدیدات تروریستی مجاهدین علیه خانم بتول سلطانی 23 مرداد 1389

هشدار نسبت به تهدیدات تروریستی مجاهدین علیه خانم بتول سلطانی

رهبری فرقه تروریستی مجاهدین که زبانی جز خشونت و سلاح و وحشیگری نمی شناسد و در برابر این افشاگری ها هیچ حرف و پاسخی نداشته است و در برابر حجم عظیمی از حقایق بازگو شده تنها به سکوت خفیفانه بسنده کرده بود اکنون تلاش کرده با اعزام چماقدار به محل اقامت سرکار خانم بتول سلطانی ایشان را وادار به سکوت و در صورت ادامه تلاش ها و انتقاد ایشان را تهدید به از میان برداشتن کرده است.

گفتگوی بنیاد خانواده سحر با شهاب حسینی (احمد توکلی مقدم) 13 مرداد 1389

گفتگوی بنیاد خانواده سحر با شهاب حسینی (احمد توکلی مقدم)

با حضورخانواده ها در مقابل درب قرارگاه اشرف بیاد خانواده خودم افتادم و با شنیدن موزیک هایی که پخش می کردند به دوران جوانی درخیابان های تهران بازگشتم ولی نسبت به خروج از اشرف به شدت نگران بودم زیرا تبلیغات سازمان آنقدر طی این سالها زیاد بود که احساس می کردم خارج ازاشرف چیزی به غیر از فلاکت و نهایتا مرگ درانتظارم نیست. حضورخانواده ها برایم تسکین بخش بود و به من قوت قلب میداد.

blank
blank
blank