*شنبه 19 مهر در روز شنبه جمعاً 9 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود: “کنترل ذهن مخرب” چیست؟ … کتب بسیار زیادی در خصوص مغزشویی و کنترل ذهن مخرب Destructive mind control نوشته شده است. از جمله خانم کاتلین تیلور Kathleen Taylor […]
*شنبه 19 مهر
در روز شنبه جمعاً 9 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:
“کنترل ذهن مخرب” چیست؟
… کتب بسیار زیادی در خصوص مغزشویی و کنترل ذهن مخرب Destructive mind control نوشته شده است. از جمله خانم کاتلین تیلور Kathleen Taylor در کتاب خود با عنوان “شستشوی مغزی: علم کنترل فکر “Brainwashing: The science of thought control می نویسد:
“در طول تاریخ، انسانها تلاش کردهاند تا بر افکار دیگران تأثیر بگذارند و آن ها را کنترل کنند. از زمانی که کلمه «شستشوی مغزی» پس از جنگ کره ابداع شد، موضوع بحثهای علمی بسیاری از رشتهها، از جمله تاریخ، جامعهشناسی، روانشناسی و رواندرمانی بوده است.”
در کتاب «شستشوی مغزی»، کاتلین تیلور برای اولین بار دنیای علوم اعصاب و روانشناسی اجتماعی را گرد هم آورد. او با استفاده فراوان از حکایات و مطالعات موردی، پیامدهای ترسناک استفاده از چنین پدیده ای را بررسی میکند. او همچنین تاریخچه کنترل فکر را مرور مینماید و نشان میدهد که چگونه این پدیده در اطراف ما، از بازاریابی و تلویزیون گرفته تا سیاست و آموزش، همچنان پابرجاست.
امروزه خطرناک ترین کارکرد کنترل ذهن مخرب را می توان در فرقه های تروریستی مشاهده کرد. سرکردگان فرقه های تروریستی با سوءاستفاده از احساسات مذهبی افرادی که دارای بینش و آگاهی دینی و اجتماعی و سیاسی کافی نیستند، آنان را سوژه تکنیک های روانی کنترل ذهن مخرب قرار می دهند و از عناصر مغزشویی شده خود برای اقدامات تخریبی و جنایتکارانه استفاده می کنند. بی جهت نیست که دانشمندان به این پدیده عنوان “تهدید اصلی هزاره سوم” داده اند و این از نظر دولت ها یک تهدید جدی امنیتی و اجتماعی محسوب می شود. دستگاه های امنیتی معتقدند که تقابل با یک مزدور که با انگیزه های صرفاً مادی فعالیت می کند به مراتب راحت تر و ساده تر از تقابل با کسی است که با انگیزه های ظاهراً ایدئولوژیک و تحت القائات ذهنی و بدون چشمداشت و با توش و توان فعالیت می کند…
ستونهای بقای سیاسی فرقه تروریستی رجوی
فرقه تروریستی مجاهدین (موسوم به فرقه رجوی) از بدو تأسیس تاکنون بر دو محور اصلی استوار بوده است: دروغگویی سازمانیافته و فریب افکار عمومی. نگاهی گذرا به تاریخچه فعالیتهای این گروه و بازخوانی مواضع رهبران آن نشان میدهد که این دو ویژگی نه یک رفتار مقطعی، بلکه بخشی از ذات ایدئولوژیک و ماهیت وجودی این فرقه است. به نحوی که شعارهای “آزادی و دموکراسی” هم صرفا دانه پاشیدن برای گیر انداختن طعمه در دام این فرقه است.
یکی از مهمترین ابزارهای فرقه رجوی، تغییر برچسبها و مصادره مفاهیم است. از معرفی عناصر جنایتکار و تروریست بهعنوان “مبارز” گرفته تا نمایش وابستگان به بیگانگان و حتی حامیان رژیم صهیونیستی بهعنوان “نیروهای سیاسی آزادیخواه”، همه و همه بخشی از پروژه وارونهسازی حقیقت توسط این گروه است. اصطلاحاتی همچون “کانون شورشی” یا “ارتش آزادیبخش” که بارها در رسانههای این گروه تکرار میشوند، در واقع چیزی جز تبلیغات توخالی نیستند؛ چراکه این ارتش سالهاست در اردوگاه مانز آلبانی با میانگین سنی ۶۰ تا ۷۰ سال زمینگیر شده است و هیچگونه کارکرد واقعی ندارد.
… نگاهی به رسانههای رسمی و غیررسمی این گروه، از سایتها و تلویزیون گرفته تا شبکههای اجتماعی، نشان میدهد که دروغ و تحریف بخشی جداییناپذیر از محتوای آنان است. پروژه اصلی این رسانهها تلاش برای تطهیر چهره فرقه و مخفی نگهداشتن واقعیتهای درونی آن است؛ واقعیتهایی که سالها توسط جداشدگان افشا شده و نشان میدهد هیچیک از ادعاهای رهبران این گروه با واقعیت همخوانی ندارد…
وجدان رجوی، یک شبه بیدار شد!
… در طی این دوسال آزادمردان سراسر دنیا به میدان آمدند و ضمن محکوم کردن جنایات صهیونیست ها خواستار توقف نسل کشی و جنایت علیه بشریت که توسط اسرائیل براه افتاده، شدند و هر جا توانستند صدای مظلومان فلسطین و غزه شدند.
در شاکله سیاسی غرب نیز با وجود تبلیغات شدید رسانهای و تلاش برای سرکوب صداهای مخالف، فریادهای اعتراضی در حمایت از ملت فلسطین به خوبی شنیده میشود.
در این میان، سازمان مجاهدین خلق از معدود گروه هایی بودند که موضع گیری نکردند. البته این رفتار از سوی سازمان مزدور مجاهدین آنچنان هم دور از انتظار نیست.
مگر میشود نوکری پا را از گلیم خود فراتر نهد و معترض جنایات اربابش شود؟
بعد از دو سال این روزها، دوباره سر و کله سران سازمان پیدا شده و در مورد موضوع درگیری های غزه اظهار نظر میکنند!! حالا دلیل این تغییر رویکرد ناگهانی چیست؟ حالا چه شده است که لب به سخن گشوده و اظهار نظر میکند، گرچه اظهار نظر کنونی آنها هم چیزی جز مجیز گویی اربابان نیست و از طرح صلحِ همراه با تهدید ترامپ حرف میزند و جالب اینجاست که با مقصر دانستن جمهوری اسلامی ایران مدعی است دخالتهای ایران مانع از دستیابی به یک صلح پایدار شده است! و به این ترتیب تحلیل های آبکی خودش را بار دیگر به خورد نیروهایش میدهد و در ادامه نشان افتخار به خود میدهد!…
خواب های رجوی که هرگز به واقعیت نمی پیوندد
… پس از وقایع تلخ دو ساله در باریکه غزه، تراژدی انسانی دنیا را بر این واقعیت وا داشت که اسرائیل غاصب را از مدار روابط همه جانبه خود خارج کنند. یکی از اصلی ترین مصادیق این نتیجه گیری، صندلی های خالی در جلسه سران کشور ها در سازمان ملل بود که موجبات آبروریزی آمریکا و اسرائیل را در یک نمایش بین المللی فراهم ساخت.
… با توجه به ماهیت شوم رجوی که درچنین سرفصل های تلاش کرده تا با گل آلود کردن آب ماهی خود را بگیرد. با دادن پیام صلح پایدار که منجر به فرو پاشی نظام حاکم در ایران خواهد شد فقط می خواهد مرهمی بر زخم های عمیق اعضای گرفتار بگذارد تا از فرار های جمعی اعضای خود پیشگیری کند. هر چند چنین ترفند هایی در مناسبات از هم پاشیده مجاهدین خلق در کمپ مانز آلبانی نخ نما شده و خریداری ندارد چون به چشم خود دیدند هیچ جنگی و صلحی منتهی به سرنگونی نشد. همه رفتند به جزحاکمان ایران و این داستان در خاطره غم انگیز اعضای فریب خورده مجاهدین در کمپ مانز آلبانی همچنان ادامه دارد .
عملیات چلچراغ، بالاخره چند هزار کشته؟!
… رسانههای مجاهدین خلق که اخیرا مجدانه پیگیر جلسات دادگاه هستند در واکنش به چهلمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات سران تشکیلاتش، مدعی است که وکیل “8 هزار کشته و مجروح” را تماماً کشته اعلام کرده و برای اعتبار ادعای خود تصویری از نشریه مجاهد مورخ 10 تیر 1367 را ارائه میدهد که در آن به “آزاد سازی شهر مهران، مقدمه ای بر فتح تهران” پرداخته شده است.
در این صفحه از نشریه مجاهد ادعا شده است که مجاهدین خلق در عملیات چلچراغ تلفاتی بالغ بر 8 هزار کشته و مجروح و بیش از 1500 اسیر، بر نیروهای ایرانی وارد کردهاند. امروز وبسایت مجاهدین این ادعا را تکرار میکند و به وکیل شاکیان دادگاه تهران انتقاد میکند که رقمی غلط در دادگاه اعلام کرده است. اینکه از این 8 هزار نفر چند نفر مجروح و چند نفر کشته باشند برای مجاهدین خلق محل اعراب است در حالی که برای هر عقل سلیمی کشته شدن انسانها چه یک نفر، چه هزار نفر و چه 8 هزار نفر، به خودی خود جایز نیست، به ویژه آن که این انسانها هموطن باشند و در میان آنها سربازان وظیفهای چون اسد سلطانی یا سالم علیپور حضور داشته باشند. بستگان این قربانیان در دادگاه حاضر شدند، شهادت دادند و از دادگاه برای سران مجاهدین تقاضای قصاص کردند…
*یکشنبه 20 مهر
7 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:
در درون حصارهای فرقه شعار آزادی دادن، یک نمایش است
هیچ عضو سازمانی در تشکیلات مجاهدین خلق حق ندارد، حتی برای یک دقیقه هم از مناسبات خارج شده و از تشکیلات بیرون برود، رهبران سازمان هرگز این حق مسلم انسانی را برای انتخاب، به رسمیت نمی شناسند، همه اعضای سازمان را مقلدین اجباری خود می پندارند که انتخابی جز مسعود و مریم ندارند.
… امروز کمتر کسی در جهان است که به وضعیت اسفناک نقض حقوق بشر در سازمان رجوی اشراف نداشته باشد. همگان می دانند که با تکنیک درب های بسته و مغزشوئی های روزانه موسوم به عملیات جاری و غسل هفتگی و … اعضای سازمان را در درون حصارها نگه داشتند…
معنای زندگی به دور از تشکیلات رجوی
آقای هادی شبانی: روز 19 مهر روز مهمی برای من و خانواده ام است. روزی است که فرزندم به دنیا آمد و مرا با دنیای شیرین پدر شدن آشنا کرد. حسی وصف ناپذیر که لذتش تا عمق وجودت نفوذ می کند.
هر ساله سعی می کنیم برای فرزندم جشن تولدی بگیریم تا این خاطرات در ذهن پاک و معصومش جا باز کرده و بداند تولدش چقدر برای ما ارزشمند بوده است و بداند با ورودش به زندگی مان و با حضورش زندگی را برای من و همسرم دلپذیرتر کرده و معنایی عمیق تر به آن بخشیده است.
… وقتی در کنار بچه های دانش آموز قرار گرفتم خود بخود به یاد بچه های اشرف افتادم که آن زمان در پانسیون اشرف تحت رسیدگی قرار داشتند ولی از محبت و عاطفه پدر و مادر محروم بودند و فقط از عصر روز پنج شنبه تا ظهر جمعه در کنار خانواده شان بودند تا اینکه در سال 69 رجوی به بهانه جنگ عراق و کویت آنان را از پدر و مادرشان جدا کردند و طبق گزارشاتی که وجود دارد نشان از اوج بدرفتاری در اروپا بود ولی برای رجوی اصلا مهم نبود. وی مخالف رابطه عاطفی و محبت بین اعضای خانواده بود و آنرا سمی برای تشکیلات می دانست به همین دلیل در نهایت عنوان داشت که خانواده کانون فساد می باشد و زیر آب همه را زد…
زندانی ها هم حق ملاقات دارند اما پسر من از این حق محروم است
… خانم زهرایی (مادر مصطفی قائدی) گفت: از وضعیت فرزندم اطلاعی ندارم. نمی دانم به لحاظ جسمی سالم است یا خیر. تماسی با من نمی گیرد. لااقل از وضعیتش با خبر شوم. پسرم در زندان بسر می برد. یک زندانی حق تماس با خانواده اش را دارد این حق را هم از پسرم گرفتند. من نگرانش هستم. مادر هیچ وقت فرزندش را فراموش نمی کند. اگر مصطفی این مطلب را می خواند به مصطفی می گویم مادرجان تا کی می خواهی خودت را اسیر کنی. بهترین جا برای شما آغوش خانواده است. تلاش کن خودت را نجات دهی و به آغوش خانواده ات برگردی…
یک گام تا قیام و سرنگونی
امروز مهران، فردا تهران
… در هر عملیاتی که با پشتیبانی صدام حسین از خاک عراق علیه مردم ایران انجام می داد، در یک فضای ابلهانه و کودکانه مدعی می شد که بعد از این عملیات، وارد ساعت “س” ( سین ) ، یعنی سرنگونی خواهیم شد.
معمولا کودکان در اتاق بازی خود این چنین مهره چینی و بازی می کنند، اما وقتی بزرگی وارد اتاق می شود، همان کودک سریع اسباب بازی هایش را جمع و جور می کند و به کار دیگری مشغول می شود، اما مسعود رجوی فرقش با آن کودک این است که هرگز از غلط های خود اظهار پشیمانی نمی کند. بازی آن کودک هیچ تلفات انسانی ندارد، اما مسعود انسان ها را سلاخی می کند، دست در خون دارد، دستور جنایات متعدد صادر می کند.
البته خود مسعود رجوی هم در درون خود، کاملا اشراف دارد که هرگز توان سرنگونی ندارد، توان یک کار جدی ندارد، اما اگر این واقعیت ها را علنی کند، یک نفر هم در کنار او باقی نمی ماند…
*دوشنبه 21 مهر
در این روز کلاً 8 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:
رجوی بر روی صندلی متهم نشست و از خودش دفاع کرد
بیش از یک سال پیش دادگاهی در تهران برای رسیدگی به جرایم و اتهامات تروریستی سران مجاهدین خلق درحال برگزاری است.
… در شروع دادگاه تا جلسات زیادی فرقه رجوی با تمسخر و شیادی عنوان می کرد مجاهدین از سال 1360 حکم بغی گرفته و محکوم به اعدام شده اند و دادگاه را جدی نگرفتند و شانتاژ فرقه ای در رسانه های خود بروز می دادند.
اما بعد از جلسات اخیر سازمان مجاهدین قضیه را جدی گرفته و با به میدان آوردن سخنگوی خود که زبان رهبری فرقه می باشد بطور مجازی در روی صندلی متهم حاضر می شود و از خود دفاع می کند.
… رجوی شخصأ روی صندلی متهم حاضر شده و از زبان سخنگویش گفت آمار 8000 نفر کشته درست نیست ما یک سوم آنرا کشته ایم و بقیه زخمی شدند و هر جا مجاهدین به زخمی ها برخورد می کردند قطعأ به وضعیت آن مجروحان رسیدگی می کردند!! (بخوانید تیرخلاص می زدند)…
شارلاتان بازی رجوی ها
نظر واقعی رجوی ها درباره اعدام
چند روزی است که مریم رجوی و دار و دسته اش در مجاهدین خلق به بهانه روز جهانی علیه اعدام طوری وانمود می کنند که گویی آنها مخالف اعدام هستند! اما این دروغی بیش نیست و آنها بر شرایط روز رنگ عوض کرده اند.
رجوی ها در حالی امروز مدعی مخالفت با اعدام هستند که در گذشته به مقامات جمهوری اسلامی گیر می دادند که مبادا متهمین را ببخشید و آنها را اعدام نکنید.
برای مثال در تاریخ 2 تیر 1358 در اطلاعیه ای به احتمال عدم اعدام چند متهم اعتراض کردند. عنوان این اطلاعیه چنین بود “اخطار مجاهدین خلق ایران درباره ی احتمال صرف نظر کردن دادگاه انقلاب از اعدام دو تن از جلادان ساواک”…
جمود فکری اعضای حاضر در تشکیلات مجاهدین خلق
… جوانان آگاه و تمام اقشار مردم، وقتی نامی از این سازمان می شنوند، رهبران این سازمان را لعن و نفرین می کنند، در سازمان مجاهدین می گویند “سانترالیسم دمکراتیک” وجود دارد، که البته یک فرم است که هرگز بصورت واقعی هم اجرا نشده است، جالب است بدانید که این مدل رهبری از لنین و تروتسکی به مسعود رجوی به ارث رسیده است، سانترالیسم دموکراتیک، یک روشِ رهبری و مبانی سازماندهی درون حزبی است که توسط آن تصمیمگیریهای سیاسی حزب (حزبی که اعضای آن به صورت دموکراتیک انتخاب شدهاند، که البته در سازمان مجاهدین خلق هرگز هیچ انتخابات آزادی وجود نداشته است) انجام میشود. این روش برای تمامی اعضای حزب الزامآور است و توسط لنین و تروتسکی و طرفداران آنها مورد بررسی قرار گرفتهاست. اساس سانترالیسم دمکراتیک بر آزادی بیان و اتحاد عمل استوار است، اما در سازمان مجاهدین خلق، حتی قطره ای آزادی بیان وجود ندارد، اولین اعتراض شما به سیستم عقب افتاده ی سازمان، شروع راهی است که انتهای آن به زندان و شکنجه ختم خواهد شد…
چرا استاتوی ساکنان اشرف ۳ تمدید نشد؟
چگونه سران مجاهدین خلق از بدو خروج از عراق کمیساریا را دور زدند
… محمدرضا ترابی … در خصوص وضعیت پناهندگی اعضا در بدو ورود به آلبانی مینویسد:
مجاهدین با پول زیاد خیلی از سیاستمداران آلبانیایی را خریدند. همچنین توافق اولیهای که بر اساس آن اعضای مجاهدین همگی به کشور آلبانی منتقل شدند ایجاد کنترل و حبس و فشار بر اعضا را برای مسئولین خیلی ساده کرده است.
… آن توافق کنترل تشکیلات مجاهدین بر اعضا را خیلی آسان کرده است چون به فرقه مسئولیت کامل بر اعضا را داده است. نکته مهم دیگر «استاتوی قانونی» اعضای مجاهدین در آلبانی است. اعضا استاتوی قانونی دائمی ندارند. چند سال پیش دولت برای تک تک اعضا یک کارت شناسایی با استاتوی موقت صادر کرده بود، اما تاریخ انقضای آن به سر رسیده و مسئولین مجاهدین اجازه تمدید آن را ندادند. بنابراین، خروج اعضا از کمپ غیر مجاز است چون مدارک معتبری ندارند.
… حمید آتابای: در سال 2013 در هنگامه انتقال به آلبانی، مسئولان مجاهدین خلق سندی پیش روی اعضا گذاشتند و در حالتی اضطراری، تحت فشار و به لطایف الحیلی از اعضا خواستند که آن را امضا کنند. بنابر مفاد این سند، هر عضو از تشکیلات مجاهدین خلق اعلام میکند که رضایت کامل به عضویت و ماندن در تشکیلات دارد و از سازمانهای بین المللی همچون صلیب سرخ جهانی و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل هیچ تقاضایی برای همکاری در جهت گرفتن پناهندگی ندارد.
این سند در واقع از سوی تشکیلات مجاهدین خلق به کمیساریای عالی پناهندگان ارائه شد. بدین ترتیب، بسیاری از اعضای مجاهدین خلق که پس از انتقال این تشکیلات به خاک اروپا عزم خروج از تشکیلات کردند با مانع بزرگی مواجه میشدند که ناشی از امضای همین سند بود که به موجب آن کمیساریا در جهت گرفتن استاتوی قانونی هیچ کمکی به آنها…
*سه شنبه 22 مهر
در این روز 5 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:
مراقب دام های فریب تشکیلات رجوی باشید
… برخی ممکن است از حاکمیت ایران دلخوریهایی داشته باشند، از وضعیت و معیشت گلایه هایی از حاکمان داشته باشند، از نحوۀ اداره امور و مدیریت گلایه داشته باشند، ولی اینها دلیل نمی شود که بخواهیم با بدترین دشمنان کشورمان همکاری نمائیم، با تحریک و ترغیب و تشویق آنها دست به اقداماتی بزنیم که باعث مرگ انسان های بی گناه بشویم، کاری بکنیم که هم خودمان و هم خانواده هایمان آسیب های جسمی و روحی ببینند!
در فضای مجازی اینگونه افراد که قصد سوء استفاده از جوانان را دارند کم نمی باشند، ولی مهم است که فریب نخورده و وارد دامی که آنها پهن کرده اند نشویم.
… آنان ابتدا تلاش میکنند با یک اسم جعلی و با یک عکس جعلی وارد گفتگو با شما شوند. معمولا ممکن است شما اخیرا پستی گذاشته باشید که بیانگر ناراحتی شما از وضعیت اقتصادی در ایران باشد. اینها در جستجوی فضای مجازی به کسانی که به نوعی ناراحتی خودشان را از وضعیت موجود بیان کرده اند مراجعه کرده و باب گفتگو را با چت کردن می گشایند.
… بعد از چند گفتگو شما را با پول فریفته و بیشتر جذب خودشان میکنند، در قدم های بعدی خواستار کارهای عملی از شما خواهند شد، مانند گرفتن عکس و فیلم از مکانهای امنیتی و یا حائز اهمیت تا برایشان ارسال کنید. تمامی اینکارها برای زمان دیگری است، برای انجام عمل های بالاتر و بیشتر و خطرناکتر. شما با هر گامی که به سمت آنان بر میدارید در حال دادن چراغ سبز به آنان می شوید. به آنها میدان میدهید که خواسته های بالاتر و خطرناکتر آنان را طلب کرده و وارد مراحل بسیار حساس و خطرناکی بشوید که دیگر بازی کردن با جان شما خواهد بود.
… بعد از دستگیری شما دیگر کسی نخواهد بود که شما را نجات دهد، دیگر خبری از وعده های دروغین افرادی که با شما در تماس بودند نخواهد بود، شما تک و تنها و دست بسته در گوشۀ زندان به گذشته ای فکر خواهید کرد که پشیمانی آن هیچ سودی نخواهد داشت….
از مهرگان تا جشنهای مریمگان
همه ساله، با فرا رسیدن نیمه دوم مهرماه، فعالیت نمایشی مجاهدین پیرامون جشن مهرگان آغاز میشود. امسال نیز نمایشهایی از آن کلید خورد که هیچ ارتباطی هم به مهرگان نداشت. طبعاً در درون مناسبات نیز اعضای سازمان را برای منحرف شدن از مسائل مهم سیاسی، سرگرم مسابقات ورزشی خواهند کرد. اما همه کسانی که از ابتدای انقلاب با مجاهدین بودهاند، میدانند که مسعود رجوی هیچ اعتقادی به آداب و سنن ایرانی ندارد و در هیچ سخنرانی و برنامهای که وی برگزار کرده، اثری از تمجید فرهنگ و هنر ایرانی و یا بزرگداشت بزرگان عرصهی ادب و عرفان ایرانی وجود ندارد و حتی در کشاکش نشستهای انقلاب ایدئولوژیک، صراحتاً حافظ و سعدی را مورد تحقیر قرار داد و گفت: «حافظ و سعدی به من چه؟ من امام حسین و امام علی را کار دارم» تا خود را فراتر از جایگاه ادیبان و عارفان ایرانی بگذارد و همتراز پیشوایان دینی جلوه دهد. البته بیان این جملات هدفمند بود، چرا که برای داشتن نفوذ معنوی، میبایست خود را در جایگاهی قرار میداد که در آن هیچ شکافی برای قدرت مطلقهاش ایجاد نشود و به واسطهی آن، خود را نماینده خدا بر زمین جلوه دهد. مسعود در دههی هفتاد هم صراحتاً گفته بود که چون (آیتالله) خمینی «ولایت مطلقه فقیه» شد، ما هم در برابر آن «رهبری عقیدتی» را مطرح کردیم.
… با این اوصاف، باید دانست که مسعود و مریم از تمامی مراسمهای مذهبی و فرهنگی، صرفاً برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند و هیچگونه نسبت ایدئولوژیک یا ملی به آن ندارند. و در همین راستا است که مهرماه هرسال، با برگزاری مسابقات ورزشی، مهرگان را با نام مریم پیوند میزنند تا تأثیر بیشتری در بین ایرانیان خارج کشور داشته باشد. در واقع «جشن مهرگان» در تشکیلات رجوی به مرور تبدیل به «جشن مریمگان» شده و ماهیت خود را در این تشکیلات از دست داده است.
مرضیه نه نماد مقاومت، بلکه قربانی فریب و سوءاستفاده رجوی بود
در سالروز درگذشت مرضیه (اشرفالسادات مرتضایی)، سازمان تروریستی مسعود رجوی بار دیگر با پخش پیامها و تصاویر تبلیغاتی در شبکههای اجتماعی بیمخاطب خود، کوشید از نام و خاطره این هنرمند اصیل ایرانی برای تطهیر چهرهٔ تیره و خونآلود خود بهرهبرداری کند. اما حقیقت تلخ آن است که مرضیه، سالهای پایانی عمرش را نه در آزادی و آرامش، بلکه در اسارت ذهنی و عاطفی دستگاه رجوی سپری کرد.
پس از مهاجرت از ایران، مرضیه به امید فعالیت آزاد هنری راهی فرانسه شد، اما به دام تبلیغات فریبندهٔ سازمان رجوی افتاد. رجوی که در آن دوران در اوج انزوا و بیاعتباری سیاسی بود، از چهرهٔ محبوب و مردمی مرضیه به عنوان ابزاری برای جلب افکار عمومی و کسب منابع مالی استفاده کرد. او را بهعنوان «سردار نغمهخوان ارتش آزادی» معرفی کردند، در حالی که وی در واقع در محاصره و کنترل کامل تشکیلات فرقه قرار داشت.
… مرضیه سالها در عراق و سپس در پاریس تحت نظارت مستقیم مسئولان فرقه زندگی کرد. هیچ فعالیت هنری مستقلی نداشت و تمام برنامههای او زیر نظر رجوی و همسرش تنظیم میشد. کنسرتها و مصاحبههایش نه برای هنر، بلکه برای توجیه تروریسم و جمعآوری پول طراحی میشدند….
*چهارشنبه 23 مهر
در این روز مجموعاً 8 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:
جلسه برخط اعضای کمیته بانوان انجمن نجات خوزستان و انجمن نجات آلبانی
روز سه شنبه مورخه 22 مهرماه 1404 اعضای کمیته بانوان انجمن نجات خوزستان در دفتر این انجمن گردهم آمدند تا فعالیت های چند ماه گذشته خود را جمع بندی کرده و در مورد ادامه روند فعالیت کیفی تر این کمیته با هم تبادل نظر نمایند.
… همه آنها بر این نکته تاکید داشتند که باید از تمامی ظرفیت ها برای رساندن صدای اعتراض خانواده های اعضای دربند فرقه رجوی نسبت به اعمال محدویت های غیرانسانی رهبران آن برای جلوگیری از ارتباط اعضا با خانواده هایشان استفاده کنیم و این صدای حق طلبانه را به گوش مجامع بین المللی و نهادهای حقوق بشری برسانیم.
در بخش دیگری از جلسه کمیته بانوان، حاضرین در جلسه ارتباط بر خطی با انجمن نجات آلبانی که عمدتا بانوان عضو انجمن نجات آلبانی در آن حضور داشتند برقرار کردند و با هم به تبادل نظر پرداختند.
… آقای آلدو سولولاری رییس انجمن نجات آلبانی ضمن تشکر از تماس بر خط کمیته بانوان و حمایت های صمیمانه آنها از انجمن نجات آلبانی ابراز امیدواری کرد که این جلسات مشترک ادامه یابد و هر دو انجمن در راستای اهداف مشترک که همانا آزادی اسیران در بند از فرقه رجوی است به موفقیت نهایی دست یابند…
دیدار انجمن نجات آلبانی با هیئت وکلای این کشور
انجمن نجات آلبانی در راستای رسالت انسانی و اجتماعی خود، میزبان هیئتی از وکلای برجسته آلبانیایی بود تا در فضایی صمیمی و صادقانه، واقعیتهای پنهان درون فرقه موسوم به «مجاهدین خلق» (فرقه رجوی) را با آنان در میان بگذارد.
در این دیدار، اعضای جداشده از این فرقه با بیان تجربههای شخصی خود از دوران اسارت در کمپ اشرف ۳، پرده از نقض گسترده حقوق بشر، کنترل ذهن، فشارهای روانی وقطع ارتباط اجباری با خانوادهها برداشتند.
… اعضای هیئت وکلا با دقت و علاقه به سخنان جداشدگان گوش سپردند و از میزان رنج و ظلمی که در پشت دیوارهای بسته کمپ مانز جریان دارد، ابراز شگفتی و تأسف عمیق کردند. آنان تأکید داشتند که چنین رفتارهایی با اصول حقوق بشر و قوانین بینالمللی کاملاً مغایر است. این دیدار بار دیگر نشان داد که حقیقت، هرچند سالها پنهان مانده باشد، سرانجام راه خود را به افکار عمومی باز میکند…
کمپ اشرف؛ زندان اشرف
… در داخل کمپ اشرف افرادی که خواهان جدایی از سازمان بودند را در مقدمه بنگالی می کردند. یعنی در داخل همان مقر کانکس ( بنگال ) های گذاشته بودند. فرد مورد نظر را در بنگال حبس میکردند و اجازه نداشت در اجتماعات حضور داشته باشد یا حتی برای صرف غذا به سالن غذاخوری برود. در واقع در آن محل ایزوله می شد و برایش غذا می آوردند و وادارش می کردند که در مورد خطاهای خودش فکر کند و در نهایت به او می گفتند به خودش انتقاد کند و طی یک گزارشی ابراز ندامت کند، لازم است اشاره کنم بنگالی شدن برای افراد خیلی سخت بود اما سازمان این کار را می کرد تا روحیه افراد را بشکند و وانمود می کردند اشکال به افراد است نه تشکیلات !!!.
نوع دیگر زندان ها در قرارگاه اشرف، زندان های مخفی بود که همه خبر نداشتند و معمولاٌ افرادی که رده تشکیلاتی بالایی داشتند را بی سر و صدا در آن محل حبس میکردند.
این زندان ها بیشتر برای ناراضیان سیاسی و ایدئولوژیک استفاده می کردند.لازم است اشاره کنم بیشتر اعضای سازمان اطلاعی از وجود چنین زندانی نداشتند. در این زندان افراد را به مدت طولانی نگه می داشتند اگر بار اطلاعات آن فرد بالا بود چه بسا به نحوی او را سر به نیست هم می کردند…

