نامه ولی الله گل ریزان به عباس گل ریزان در کمپ آلبانی مجاهدین خلق
نامه ولی الله گل ریزان به عباس گل ریزان در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

عباس جان سلام حال و احوالت چطور است؟ دلم بسیار هوایت را کرده. تا کی من بایستی چشم انتظارت بمانم؟ من به لحاظ جسمی سرحال نیستم، دلم می خواهد تو را ببینم . این چه بلایی بود که بر سر خودت و ما آوردی؟ من و همه اعضای خانواده دوستت دارم و چشم به راهت […]

عباس جان سلام
حال و احوالت چطور است؟ دلم بسیار هوایت را کرده. تا کی من بایستی چشم انتظارت بمانم؟ من به لحاظ جسمی سرحال نیستم، دلم می خواهد تو را ببینم . این چه بلایی بود که بر سر خودت و ما آوردی؟

من و همه اعضای خانواده دوستت دارم و چشم به راهت هستیم. خواهرانت همه دل نگرانت هستند و چشم انتظاری تو را می کشند. چندین سال است خودت را در آن کمپ زندانی کرده ای. آیا واقعاً ما را فراموش کرده ای؟ این رسم روزگار است ؟ تا به حال دیده ای کسی خانواده خودش را فراموش کند؟ می دانم که فراموش نکرده ای. لطفاً تکانی بخور و زنجیری که چندین سال به دست و پاهایت بسته ای باز کن وخودت را از دنیای سیاه و تاریکی که در آن هستی نجات بده.

دنیا خیلی بزرگ است. قدم در دنیای آزاد بگذار تا ببینی که آزادی چقدر زیباست. آنقدر زیباست که نمی توانی فکرش را بکُنی . من برای تو دعا می کنم که هر چه زودتر خودت را نجات دهی و دل من و خانواده ات را شاد کنی . با دیدن تو من حالم خوب می شود.

دوست دار شما

ولی ا… گل ریزان