بررسی استراتژی سازمان تروریستی مجاهدین خلق برای تغییر چهره‌اش در غرب

سازمان مجاهدین خلق که سابقه اقدامات تروریستی‌اش در ایران کاملا مشهود و مستند است و حتی زمانی در لیست سازمان‌های تروریستی اروپا و آمریکا قرار داشت، حالا به‌راحتی و آزادانه در آمریکا و اروپا فعالیت می‌کند.

سازمان مجاهدین خلق در دوره‌ای که در عراق مستقر بود، توان بین‌المللی چندانی نداشت. وقتی که سیدمحمد خاتمی به ریاست‌جمهوری ایران انتخاب شد، سیاست‌مداران آمریکایی در دولت وقت آمریکا، یعنی دولت کلینتون از انتخاب محمد خاتمی استقبال کرده و برای نزدیک شدن به وی و بنا به درخواست وی به منظور نشان دادن حسن‌نیت خود، نام سازمان مجاهدین را در لیست سازمان‌های تروریستی قرار دادند. در همان اوان، مارتین ایندیک، معاون وزارت خارجه آمریکا در امور خاور نزدیک، به این واقعیت اذعان نمود. این واقعیت توسط مقامات دیگری از ایالات متحده نیز اذعان شده‌است. بار دیگر در زمستان 1388 وزارت امور خارجه آمریکا، مجاهدین خلق را یک گروه تروریستی شناخت.

اما در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۸۹، یک دادگاه استیناف در واشنگتن‌دی‌سی آمریکا حکم کرد که نگه داشتن سازمان مجاهدین در لیست تروریستی آمریکا اشتباه بوده‌است و اینکه وزارت خارجه آمریکا ‌باید در این نامگذاری تجدیدنظر کند. این موضوع برای این سازمان که ۱۳ سال برای خارج شدن از لیست تروریستی آمریکا تلاش می‌کرد یک پیروزی بزرگ محسوب می‌شود. قبل از آن نیز در تاریخ ۷ بهمن ۱۳۸۷، شورای وزیران اتحادیه اروپا با خارج شدن نام سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست تروریستی اتحادیه اروپا موافقت کرده بود. قبل از آن نیز پائیز سال 1386، دادگاه ویژه‌ای در بریتانیا رأی داد که دولت این کشور، بایستی نام سازمان مجاهدین خلق ایران را از فهرست گروه‌های تروریستی حذف و فعالیت‌شان را در بریتانیا قانونی اعلام کند.

ایران در همان زمان به این اقدامات اروپا اعتراض کرد. قشقایی سخنگوی وقت وزارت خارجه ایران گفت: «این مسئله برخورد کاملاً دوگانه و گزینشی با موضوع تروریسم را نشان می‌دهد. اتحادیه اروپا که در راستای سیاست تروریسم خوب و تروریسم بد، حرکت می‌کند، علاوه بر جنایاتی که منافقین در ایران و عراق انجام داده‌اند کاملاً واضح و روشن است که این گروهک فرقه‌گرا، جزئی از تروریسم هستند و دست‌شان به خون 17 هزار ایرانی آغشته‌است.» سازمان مجاهدین خلق ایران، برای خارج کردن نام خود از فهرست سازمان‌های تروریستی خارجی استراتژی‌ای را در پی گرفت و در دو کارزار فعالیت کرد. نخست تلاش در حوزه روابط عمومی و جلب توجه سرشناس‌ترین چهره‌های آمریکا به خود و دوم، طرح پرونده شکایتی علیه وزارت امور خارجه ایالات متحده در دادگاه. آنچه در پی می‌آید، شرحی از استراتژی سازمان مجاهدین خلق برای ری‌برندینگ و تغییر چهره خود در عرصه رسانه‌ای رسانه‌های غربی است.

مریم رجوی و پمپئو
مریم رجوی و پمپئو

خروج از لیست ترور با پرداخت پول

حامیان سازمان تروریستی مجاهدین خلق با هزینه‌کردن میلیون‌ها دلار در کمپین کمک‌های مالی، استخدام گروه‌های لابی‌گر در واشنگتن و پرداخت‌ پول به مقامات دولت‌وقت آمریکا توانستند رای یک دادگاه استیناف را به نفع خود رقم بزنند. تحقیقات برخی رسانه‌های غربی نظیر گاردین که از داده‌های مرکز سیاست پاسخگو، استفاده کرده است، تأثیر پول در سیاست ایالات متحده را ردیابی کرده است. این ردیابی‌ها نشان داده که جریان ثابتی از پول از سوی سازمان‌های کلیدی ایرانی-آمریکایی و رهبران آن‌ها برای حذف سازمان مجاهدین خلق از لیست سازمان‌های تروریستی نقش ایفا کرده‌است.

کمپین دفن کردن تاریخ خون‌ریزی‌های سازمان مجاهدین خلق از طریق بمب‌گذاری‌ها و ترورهایی که منجر به کشته شدن بازرگانان آمریکایی، سیاستمداران ایرانی و هزاران غیرنظامی شده و تصویر کردن این سازمان به عنوان متحد وفادار ایالات‌متحده علیه ایران، از طریق پول‌پاشی سه هدفگیری اصلی را دنبال کرده‌است: اعضای کنگره، گروه‌های لابی واشنگتن و مقامات بانفوذ سابق.
یکی از برجسته‌ترین اعضای کنگره که از این پول‌ها بهره‌مند شده‌ است، ایلینا راس لهتینن، رئیس اسبق کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا است. او حداقل 20هزار دلار از گروه‌های ایرانی-آمریکایی دریافت کرده‌است و این پول به صندوق کمپین سیاسی واریز شده‌است.

سایر دریافت‌کنندگان پول شامل باب فیلنر، نماینده کنگره می‌شود که دو بار برای سخنرانی در برنامه‌های حامیان طرفدار مجاهدین خلق در فرانسه به این کشور سفر کرد. او همچنین لوایحی را در مجلس نمایندگان ارائه کرده و خواستار لغو ممنوعیت فعالیت این گروه شده است. هزینه سفر فیلنر به پاریس به مبلغ 14هزار دلار توسط رئیس یک گروه ایرانی-آمریکایی پرداخت شد. همچنین نزدیک به یک میلیون دلار به یک شرکت لابیگر واشنگتن که برای لغو ممنوعیت سازمان مجاهدین خلق تلاش می‌کرد، پرداخت شده است.
تد پو، نماینده تگزاس سابق در کنگره، هزاران دلار به عنوان کمک مالی از رئیس یک گروه طرفدار مجاهدین خلق در ایالت خود دریافت کرد. او زمانی این پول را دریافت کرد که برای لغو ممنوعیت فعالیت‌های این سازمان مدام به سراسر آمریکا سفر کرده و سخنرانی می‌کرد. او همچنین از حامیان سرسخت تغییر رژیم در ایران بود.

مایک راجرز، رئیس سابق کمیته اطلاعاتی مجلس نمایندگان هم از حمایت افراد و گروه‌هایی برخوردار شده است که از لغو ممنوعیت سازمان مجاهدین خلق حمایت می‌کردند. راجرز یکی از قوی‌ترین حامیان سازمان مجاهدین در کنگره بوده است و همواره از قطعنامه‌های پشتیبانی از سازمان مجاهدین حمایت کرده و سایر اعضای کنگره را برای مجاب کردن آنها در خارج کردن نام این گروه از لیست گروه‌های تروریستی آمریکا تحت فشار قرار داده است.

یکی از مدافعان برجسته لغو ممنوعیت فعالیت سازمان مجاهدین خلق، رئیس کمیته فرعی نظارت کمیته روابط خارجی، نماینده کنگره، دانا روراباکر است که در اوایل دهه 2010 هزاران دلار کمک مالی از طرفداران سازمان مجاهدین خلق دریافت کرده است.
روراباکر در این باره به گاردین گفته، درباره پذیرفتن کمک‌‌های مالی از طرف حامیان مجاهدین خلق هیچ مشکلی ندارد، اما این پول تاثیری بر موضع او مبنی بر لغو ممنوعیت فعالیت این گروه ندارد. او گفت: «من شک ندارم که مردم به کمپین من کمک مالی می‌کنند. ممکن است این کمپین را به نفع خود بدانند یا به آن اعتقاد داشته باشند. خواه این کمک‌کننده‌ها از حامیان سازمان مجاهدین خلق باشند یا هر کس دیگری. سوال این است که آیا خارج کردن این گروه از فهرست سازمان تروریستی موضع درستی است یا نه و آیا این به نفع مردم ایالات متحده است یا خیر؟ در این مورد، من شک ندارم که حمایت از مجاهدین خلق که تحت حمله رژیم ایران قرار دارد، هم به نفع آن چیزی است که من به آن اعتقاد دارم و هم به نفع مردم ایالات متحده آمریکا». روراباکر گفت که حملات گذشته سازمان مجاهدین خلق به آمریکایی‌ها، کمپین بمب‌گذاری آن در ایران که منجر به کشته شدن سیاستمداران و غیرنظامیان شد و حمایت آنها از صدام حسین به تاریخ پیوسته است و این گروه حالا دیگر به خشونت پشت کرده است.»

لشکر لابی‌های مجاهدین خلق

سه شرکت بزرگ لابی‌گر در واشنگتن نظیر DLA Piper; Akin Gump Strauss Hauer & Feld; و DiGenova & Toensing در اوایل دهه اواخر دهه 2000، در مجموع نزدیک به یک‌ونیم میلیون دلار برای تحت فشار قرار دادن دولت و قانونگذاران ایالات‌متحده برای حمایت از حذف سازمان مجاهدین خلق از لیست گروه‌های تروریستی و حفاظت از اعضای آن در اردوگاه‌های عراق پرداخت کرده‌اند. دو گروه لابی دیگر با مبالغ بسیار کمتری به کار گرفته شدند. این شرکت‌ها از اعضای سابق کنگره برای تحت فشار قرار دادن همکاران سابق خود در کنگره استفاده کردند.

تعداد زیادی از مقامات ارشد سابق تا سقف 40هزار دلار برای هر سخنرانی در حمایت از خروج مجاهدین خلق از فهرست گروه‌های تروریستی دریافت کرده‌اند. از جمله کسانی که پول دریافت کرده‌اند می‌توان به ژنرال هیو شلتون، رئیس سابق ستاد مشترک ارتش ایالات متحده و همچنین مدیر سابق اف‌بی‌آی لوئیس فری؛ و مایکل موکاسی که به‌عنوان دادستان کل روی پیگیری پرونده‌های تروریسم نظارت می‌کردند، اشاره کرد. افراد دیگری نظیر جان بولتون، مشاور امنیت ملی در دولت ترامپ، رودی جولیانی، وکیل ترامپ و مایک پمپئو، وزیر خارجه ترامپ، بارها در نشست‌های سازمان مجاهدین خلق شرکت کرده و پول دریافت کرده‌اند.

فرماندار سابق پنسیلوانیا، اد رندل، بیش از 150هزار دلار هزینه سخنرانی در رویدادهایی در حمایت از لغو ممنوعیت سازمان مجاهدین خلق دریافت کرده‌ است. کلارنس پیج، ستون‌نویس شیکاگو تریبون، 20هزار دلار برای سخنرانی در این تجمع دریافت کرد. دیگر چهره‌ها فقط هزینه‌های سفرهای حمایتی‌شان از سازمان را دریافت می‌کردند. در برخی موارد این هزینه‌ها شامل سفرهای پرهزینه به اروپا می‌شد. در سال 2012، نیوت‌گینگریچ، رئیس سابق مجلس نمایندگان ایالات متحده و نامزد جمهوری‌خواه ریاست‌جمهوری، به پاریس رفت تا در یک گردهمایی طرفدار مجاهدین خلق سخنرانی کند و با مریم رجوی، رهبر این گروه تروریستی دیدار کند. او به خاطر تعظیم به رجوی مورد انتقاد قرار گرفت. روهراباکر، عضو کنگره، کمپین لابی‌گری سازمان مجاهدین را یکی از موثرترین کمپین‌ها در کنگره می‌داند.

راس لهتینن از طرفداران سرسخت به‌رسمیت شناخته شدن مجاهدین خلق بوده است و به سراسر آمریکا سفر کرده تا در حمایت از لغو ممنوعیت فعالیت این گروه صحبت کند و این موضوع را در میان اعضای کنگره مطرح کند. او جایزه‌ای را از سوی یک گروه که بودجه کمپین حذف سازمان مجاهدین خلق از فهرست سازمان‌های تروریستی را تامین می‌کند، پذیرفته است. سایر دریافت‌کنندگان کمک‌های مالی سیاسی، از جمله راجرز، فیلنر و روهراباکر، با دیگر اعضای کنگره برای حمایت از لغو ممنوعیت فعالیت این سازمان لابی کردند. در نتیجه، نزدیک به 100 عضو کنگره از قطعنامه‌ای حمایت کردند که در آن از دولت اوباما خواسته شده بود که سازمان مجاهدین خلق را از فهرست سازمان تروریستی حذف کند.

در ماه اوت سال 2012، هفده مقام ارشد سابق و برخی ژنرال‌های آمریکایی از وزارت امور خارجه این کشور خواستند تا نام این گروه را از فهرست سازمان‌های تروریستی حذف کند. نام ژنرال جیمز جونز، مشاور امنیت ملی سابق باراک اوباما و تام ریج، مدیرسابق امنیت داخلی در بین این افراد مشاهده می‌شوند. برخی از همین سیاستمداران و مقامات سابق، در روزنامه‌ها و نشریات آنلاین، کمپین انتشار مقالات و یادداشت‌هایی را با هدف تغییر چهره مجاهدین خلق به راه انداختند. این کمپین تا حدی از طریق کمک‌های مالی قابل توجه از سوی ایرانیان آمریکایی و شبکه‌ای از سازمان‌هایی که از فلوریدا تا تگزاس و کالیفرنیا گسترده شده‌ بودند، تامین مالی شد. روزنامه گاردین نام برخی از افرادی که بیشتر کمک مالی را اهدا کردند، افشا کرده است:

سعید قائمی، رئیس جامعه ایرانیان آمریکایی کلرادو، که نزدیک به 900 هزار دلار از پول خود را به یک شرکت لابی‌گر در واشنگتن داد تا برای لغو ممنوعیت فعالیت سازمان مجاهدین خلق هزینه کند.

علی سودجانی، رئیس انجمن ایرانیان آمریکایی تگزاس. او بین سال‌های 2007 تا 2012 نزدیک به 100 هزار دلار به بودجه مبارزات انتخاباتی کنگره کمک کرد. سازمان او در سال 2011 بیش از 110 هزار دلار هزینه به لابی‌گران پرداخت کرد.

احمد معینی‌منش، رهبر جامعه ایرانی آمریکایی در شمال کالیفرنیا. این گروه 400 هزار دلار به یک شرکت لابی‌گر پرداخت کرد. معینی‌منش با وجود اینکه حوزه انتخابیه‌اش چندین هزار مایل از محل زندگی او فاصله دارد، به کمپین انتخاباتی راس لهتینن کمک‌های شخصی کرد.

برخی از این پرداخت‌ها باعث شد که وزارت خزانه‌داری ایالات متحده تحقیقاتی را در این زمینه آغاز کند. این وزارتخانه هزینه‌های پرداختی به شلتون، فری، موکاسی و رندل و احتمالاً دیگران را بررسی کرد تا ببیند آیا آنها قوانین علیه «حمایت مادی از گروه‌های تروریستی» را نقض کرده‌اند یا خیر. در مواردی که مربوط به ارتباط با سایر سازمان‌های ممنوعه مانند حماس و حزب‌الله است، افراد به دلیل حمایت مالی غیرمستقیم به حبس‌های طولانی‌مدت محکوم شده‌اند. البته منبع اصلی مبالغ قابل توجه همیشه مشخص نیست، زیرا گروه‌هایی که کمک‌های مالی سیاسی ارائه می‌کنند یا شرکت‌های لابی‌گر را تامین مالی می‌کنند، ملزم به اعلام منشأ پول خود نیستند.

اد رندل، نماینده پیشین حزب دموکرات و رئیس کمیته ملی این حزب یکی از مقامات آمریکایی است که تحقیق در مورد او انجام شد. بنا به گزارش‌های رسیده، مایکل موکاسی، وزیر پیشین دادگستری فدرال و لوئیز فریه، مدیر سابق اف‌بی‌آی، دو حامی سازمان مجاهدین خلق نیز به دلیل انجام این تحقیقات وکیل گرفتند. فریه اعلام کرد برای مواردی که به نمایندگی از سازمان مجاهدین خلق در گردهمایی‌های مختلف حضور پیدا کرده، پولی نگرفته است.

استیون اشنیبوم، یکی از وکلای سازمان مجاهدین خلق استدلال کرد، این مقامات آمریکایی طبق «ماده اول» قانون اساسی از این حق برخوردارند از یک گروه طرفداری کنند، هرچند آنکه این گروه به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته‌شده باشد. پال پیلار، استاد دانشگاه جرج‌تاون و یکی از منتقدان سازمان مجاهدین خلق می‌گوید این گروه با پرداخت پول به این مقامات آمریکایی به طرق مختلف از ممنوعیت‌ها و محدودیت‌های ایالات متحده نافرمانی کرده است. پیلار می‌گوید، «سازمان مجاهدین خلق برای یافتن راه‌هایی برای گردآوری پول و سرمایه‌گذاری در این کارزار از تعدادی از اسامی یا سازمان‌های ساختگی بهره گرفته است. اگر به تبلیغات بزرگی که در روزنامه‌ها چاپ کرده‌اند، نگاه کنید، متوجه نمی‌شوید که این تبلیغ سازمان مجاهدین خلق است. مثلاً می‌نویسند:

محققان و پژوهشگران بریتانیایی از جانب ایران یا چیزی شبیه این.» تاسیس سازمان‌های لابی‌گر نظیر Iran Democratic Assosiation و سازمان جوامع آمریکایی مقیم آمریکا موسوم به اویاک سعی کرده است که با پرچم خودش در عرصه سیاسی آمریکا فعالیت نکرده و در عوض ذیل برند‌هایی جدید به فعالیت بپردازد. سازمان مجاهدین خلق با این کار دو هدف را دنبال می‌کند؛ نخست پاک کردن تاریخ خونین و سیاه خود از سابقه فعالیت‌اش و دوم، استفاده از نام‌ها و عناوین جدید برای جذب سمپات‌ها و حامیان جوان؛ حامیان جوانی که با مشغولیت در نام‌ها و عناوین جدید کمتر راهی به سازمان مجاهدین می‌برند و بنابراین درباره سابقه این سازمان پرس‌و‌جویی هم نمی‌کنند. چهره‌های منتسب به او دو سازمان معمولا در رسانه‌های فارسی‌زبان خارجی حضور می‌یابند و به تبلیغ استراتژی خود در خصوص ایران می‌پردازند و البته این استراتژی چیزی نیست جز تشدید تحریم‌ها، حمله نظامی به تاسیسات هسته‌ای ایران، کنار گذاشتن برجام و در نهایت تغییر رژیم در ایران.

اویاک در برابر نایاک

برای مثال رامش سپهرراد، مدیر هیئت مشورتی اویاک اخیرا با حضور در شبکه تلویزیونی صدای آمریکا از همکاری نزدیک اویاک با سازمان مجاهدین خلق سخن گفته و تاکید کرد که سازمان متبوع او سعی کرده که حمایت نمایندگان کنگره آمریکا از هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه را از برنامه 10‌ماده‌ای مریم رجوی جلب کند. جالب این است که رامش سپهرراد، مدرس امنیت سایبری و حل مناقشه در دانشگاه‌های بالتیمور و جرج میسون آمریکا است. به این معنا، سازمان مجاهدین خلق حتی استراتژی رسانه‌ای خود را نیز تغییر داده است. این سازمان سعی می‌کند اعضا و سمپات‌هایش را با برچسب سازمان به رسانه‌ها اعزام نکند. این هم یکی دیگر از استراتژی‌های سازمان مجاهدین برای ری‌برندینگ است. ببینده‌ ایرانی که این برنامه‌های خبری را می‌بیند، تبلیغات سازمان مجاهدین را نه از زبان خود سازمان، که از زبان افرادی دیگر می‌بیند که یا کرسی‌های استادی دانشگاه را در اختیار دارند، یا وکیل هستند یا عضو سازمان‌هایی که از سوی سازمان‌ مجاهدین حمایت مالی می‌شوند.

نکته جالب توجه دیگر تشابه اسمی میان «اویاک» و «نایاک» است. نایاک اسم مخفف شورای ملی ایرانی آمریکایی است که از مدت‌ها قبل در آمریکا فعال بوده است. این شورا دستور کار خودش را مخالفت با جنگ و برقراری صلح، و بهبود روابط ایران و آمریکا عنوان کرده است. در همین راستا، این سازمان همواره حامی بهبود روابط ایران و آمریکا و به سرانجام رسیدن برجام بوده است. هر چند طی هفته‌های اخیر حملات بسیار زیادی علیه این سازمان در غرب مطرح شده است و برخی از مخالفان ایران، این سازمان را بازوی لابی‌گری ایران در آمریکا معرفی کر‌ده‌اند. گروه‌ها و جریانات برانداز با راه‌اندازی کمپینی در توئیتر علیه نایاک، اعلام کرده‌اند که نایاک با استفاده از امکانات و ارتباطات گسترده‌ای که دارد، تلاش می‌کند تا دولت و کنگره آمریکا را از افزایش فشار بر ایران منصرف کرده و به همکاری با آن سوق دهد. یکی از کسانی که همواره حملات به نایاک را رهبری کرده است، «مارک دوبوویتز» مدیر اجرایی اندیشکده «دفاع از دموکراسی» است؛ کسی که همواره از لزوم «تغییر رژیم» و فشار حداکثری بر ایران حمایت کرده و تلاش‌های زیادی نیز برای اثرگذاری بر سیاست‌های آمریکا در قبال ایران به خرج داده است. با توجه به دستور کار اویاک که کاملا در مقابل نایاک تعریف شده است، طبیعی به نظر می‌رسد که رقابتی میان این دو سازمان شکل بگیرد و اویاک انگیزه کافی و لازم برای حمله به نایاک را داشته باشد.

سازمان تروریستی مجاهدین خلق به خودی خود گروهی بدنام است. هر چقدر هم برخی چهره‌ها و افراد بخواهند تاریخ و گذشته سیاه و خونین این سازمان تروریستی را پاک کنند، اما در فعالیت‌های مخوف این سازمان در ایران و عراق، اسنادی وجود دارد که از حافظه تاریخی جهان، پاک‌شدنی نیست. اتفاقا به همین دلیل است که این سازمان مخوف که خود در ساختار سازمانی درونی خودش روش‌های بسته و دیکتاتوری نظیر، تفتیش عقاید را در پیش می‌گیرد، وقتی که کار به آزادی‌خواهی می‌رسد، سعی می‌کنند این شعارها را نه مستقیما از زبان خود بلکه از زبان برخی دیگر از چهره‌های نزدیک به خودشان مطرح کنند. این چهره‌ها لزوما وابستگی مستقیم خود با سازمان مجاهدین را تائید نمی‌کنند. به نظر می‌رسد که سازمان مجاهدین خلق آموخته است که در عصر انفجار اطلاعات و دنیای امروز، بهترین استراتژی این است که از مهره‌هایی استفاده کنند که به صورت چراغ خاموش در دانشگاه‌ها، رسانه‌ها و اندیشکده‌ها حضور دارند. این چهره‌ها وابستگی نزدیک پشت پرده با سازمان دارند. برخی عضو این سازمان هستند، بلکه از این سازمان پول می‌گیرند و برخی دیگر سمپات سازمان محسوب می‌شوند. این چهره‌ها نه با پرچم سازمان مجاهدین و نه با پوشش رسمی این سازمان، بلکه در چهره و لباس لیبرال و با ادبیات دانشگاهی سخن می‌گویند. از این جهت است که مرده انگاشتن سازمان مجاهدین خلق، تفکری ساده‌انگارانه است. این سازمان از بین نرفته است. بلکه تنها چهره‌اش را به فراخور زمان و ملاحظات سیاسی و قانونی فعالیت در کشورهای غربی تغییر داده است، اما در پس پرده همان است که بود.

روزنامه هم میهن

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا