گفت‌وگوی تفصیلی قدس با مسعود خدابنده

رد حمایت از مجاهدین خلق

در اغتشاشات اخیر به بهانه مرگ مهسا امینی، برای نخستین بار بسیاری از گروه‌های اپوزیسیون و جدایی‌طلب با یکدیگر متحد شدند تا اوامر اربابان غربی خود را اجرا کنند. یکی از گروه‌های فعال در اغتشاشات اخیر گروه جنایتکار مجاهدین خلق بود، اما تلاش این گروه این‌بار متفاوت از گذشته و به‌صورت مخفیانه بود.

مسعود خدابنده، از اعضای جداشده سازمان مجاهدین خلق و سرتیم حفاظت از مسعود رجوی در گفت‌وگو با قدس اقدامات اخیر مجاهدین خلق در اغتشاشات اخیر را بررسی کرده و معتقد است ماجرای اخیر در حکم مرگ و پایان تشکیلات مجاهدین خلق است، هرچند عناصر مزدور آن کماکان به جنایات خود ادامه دهند.

به گفته این عضو سابق سازمان مجاهدین، اغتشاشات اخیر نشان داد خط براندازی جمهوری اسلامی عملاً به آخرش رسیده و با یک‌قدم عقب‌نشینی به خط “تجزیه و جنگ داخلی” مبدل شده است.

پیش از آنکه به نقش مجاهدین خلق در اتفاقات و اغتشاشات اخیر بپردازیم، وضعیت گروه مجاهدین خلق در سال‌های اخیر چگونه بوده است؟

پس از گذشت چند ماه از شروع تظاهرات مردمی و به‌دنبال آن سوءاستفاده‌ها و اغتشاشات سازمان‌یافته ضد ایرانی، امروز شاید زمانش رسیده باشد که برگردیم و آن را با دید تحلیلی انتقادی بررسی کنیم. یکی از زوایایی که می‌شود به این قضایا پرداخت تغییر موقعیت مجاهدین خلق (به‌عنوان نیرویی که از پس از انقلاب تابه‌حال در خدمت دشمنان سیاسی نظامی ایرانیان بوده) در صحنه است.

آلبانی به‌عنوان کشور میزبان مجاهدین خلق بیشتر یک پایگاه نظامی ناتو است تا یک کشور مستقل و کاربردش هم سرپل قاچاق تسلیحات و موادمخدر است. پس از سقوط صدام و انتقال این گروه به کشور آلبانی، سازمان نظامی تروریستی که رأس آن صدام و مدیر اجرایی‌اش مسعود رجوی بود به سازمان اطلاعاتی تبلیغی تبدیل شد که رأس آن “ملک ترکی الفیصل” (مسئول سابق استخبارات عربستان سعودی) و مدیر اجرایی‌اش “مریم رجوی” است.

شغل و نقطه مثبت ترکی الفیصل، افسر امنیتی عالی‌رتبه عربستان، برخلاف صدام، ساختن پروژه و تفکر و برنامه‌ریزی اطلاعاتی است. برای همین از نمونه تحرکات و کاربردهای این سازماندهی جدید می‌شود به “به تله انداختن دیپلمات سفارت ایران” تحت عنوان دخالت در بمب‌گذاری در جلسه مجاهدین در پاریس یا کشاندن یک کارمند سابق قوه قضائیه به سوئد و محاکمه وی با عنوان دخالت در اعدام‌های دهه۶۰ اشاره کرد. توجه می‌کنید که این دادگاه پیش از شروع، احکام اعدام صادر شده در ایران را بدون بررسی، غیرقانونی مفروض گرفته است. البته قبلاً و حتی در زمان صدام هم ترکی الفیصل در سناریوهای بمب‌گذاری در آرژانتین یا دستگیری فردی که مثلاً می‌خواسته سفیر عربستان را در واشنگتن ترور کند، از نفرات و گستردگی شبکه فاسد بین‌المللی مجاهدین بهره برده و می‌دانیم رابطه مجاهدین و تغذیه مالی آن‌ها از عربستان به پیش از سقوط صدام برمی‌گردد.

نگاهی موشکافانه‌تر به فعالیت گروه‌های مختلف در اغتشاشات اخیر در ایران حاکی از آن بود که مجاهدین خلق در ظاهر در نوک پیکان عملیات اغتشاشات حضور نداشتند، اما حضور پررنگی در پشت پرده داشتند؛ این تحلیل تا چه حد به واقعیت میدان نزدیک است؟ آیا مجاهدین خلق در داخل یا خارج ایران پذیرشی دارند؟

دقیقاً؛ آنچه جدید است حذف مجاهدین از سناریو جدید “زن، زندگی، آزادی” است که مجاهدین خلق کمرنگ‌ترین حضور علنی و پررنگ‌ترین حضور مخفی را در آن داشتند. اگر از منظر تحلیلی نگاه کنید بردن شخصی مثل “معصومه علی‌نژاد” (مسیح علی‌نژاد) به دیدار “امانوئل مکرون” رئیس‌جمهور فرانسه، اگر یک وجه آن حمایت از اغتشاشات در ایران باشد حتماً وجه دیگرش کنار گذاشتن ابزار “تروریسم مستقیم و با مارک” و در نتیجه “حذف مجاهدین خلق به‌عنوان شاخص تروریسم” از معادله است.

اگر توجه داشته باشیم فرانسه‌ای که مریم رجوی را سه سال پیش از اروپا به آلبانی اخراج کرد در این سه سال چهره‌های جدید ضدایرانی بسیاری را در پاریس روی سن آورده است؛ بنابراین می‌توان به این نتیجه رسید که پیام فرانسه از طرف اروپا و البته آمریکا، انگلیس و رژیم اسرائیل پیش از اینکه حمایت از امثال معصومه علی‌نژاد باشد رد حمایت از مجاهدین خلق بود.

یعنی سازمان نظامی تروریستی صدام/مسعود که به سازمان اطلاعاتی/تبلیغاتی ترکی/مریم تبدیل‌شده بود از این نقطه به بعد از جمع “اپوزیسیون به‌اصطلاح خارج کشوری” کنار گذاشته شده است؛ یعنی واضح‌تر بگویم فاکتور براندازی از مارک اپوزیسیون خارج کشوری حذف شد. اکنون حتی می‌بینید اتاق‌های فکری وابسته به پنتاگون و سیا در روزهای اخیر خواستار قطع کمک‌های مالی به مجاهدین و انتقال آن به نیروهایی هستند که مستقیم در ایران یا مرزهای ایران علیه کشور فعالیت می‌کنند.

آیا شاهد یک تغییر موضع در سیاست‌های غرب در قبال ایران هستیم؟ یعنی براندازی و تغییر حکومت، جای خود را به پروژه تجزیه‌طلبانه داده است؟

بله؛ یعنی خط براندازی و انقلاب به آخرش رسید و با یک قدم عقب‌نشینی به خط تجزیه و جنگ داخلی مبدل شده است. امید جایگزینی یک نیرو به‌جای حکومت فعلی ایران اگرچه سال‌ها نخ‌نما شده بود ولی امروز به‌وضوح اعلام می‌شود. حتی وقتی آقای بایدن می‌گوید “ما ایران را آزاد می‌کنیم” به‌سرعت توسط پنتاگون تصحیح می‌شود که منظورش این است مردم ایران را آزاد می‌کنند. از این واضح‌تر می‌شود گفت به دنبال جنگ داخلی هستیم نه سرنگونی؟

قدس آنلاین و مسعود خدابنده
مصاحبه قدس آنلاین با مسعود خدابنده

به نقش پشت پرده سازمان در اغتشاشات برگردیم؛ اشاره کردید سازمان مجاهدین در اغتشاشات اخیر نقش پشت پرده دارد و به‌صورت علنی و آشکار در سناریو “زن، زندگی، آزادی” ایفای نقش نمی‌کند.

تحرکات این مدت این مسئله را مشخص کرد. سازمان مجاهدین خلق از این به بعد بدون پرچم مورداستفاده قرار می‌گیرد. دیدیم سازماندهان نفرات باقیمانده مجاهدین در جریان‌های اخیر کاملاً چراغ خاموش و بدون آرم و پرچم حرکت کردند. چون آن سابقه مشعشع رجوی و صدام در کنار فرسودگی و تحلیل کیفی و کمّی سازمان امکان استفاده از آن را گرفته است. البته فراموش نمی‌کنیم یکی از نقاط قوت مجاهدین که هنوز کاربرد دارد «پولشویی» و «پشت جبهه نیروهای ترور» است. این هم به‌واسطه سابقه طولانی شبکه پولشویی، آموزش‌هایی که دیده‌اند و به‌خصوص فرقه‌ای بودن آن‌هاست. مجاهدین خلق حدود ۲هزار نفر هستند با مثلاً ۸هزار پاسپورت جعلی. خب، این خودش ابزار خوبی است که راحت بدست نمی‌آید. مثلاً اگر یادتان باشد برخی خبرنگاران تحقیقی اروپا دو سه سال قبل متوجه شدند پول کلانی از طریق جناح‌های ضد اتحادیه اروپا در آمریکا از طریق عربستان سعودی به حزب وکس اسپانیا رسیده تا این حزب راست‌گرا بتواند در انتخابات پیروز شود و پس از آن برای فروپاشاندن تشکیلات اتحادیه اروپا تلاش کند؛ اتحادیه‌ای که رقیب تجاری آمریکاست. می‌گویند یکی از دلایل اخراج مریم رجوی از فرانسه افشا شدن این حرکت ضداروپایی او بوده که طبعاً برای اروپا قابل‌تحمل نیست. این پول به انبوه حساب‌های ساختگی سازمان مجاهدین در کشورهای غربی منتقل‌شده و صاحبان ساختگی این حساب‌ها هرکدام میزانی به حزب وکس کمک مالی کرده‌اند. در اغتشاشات اخیر شک نکنید مجاهدین خلق حتماً در انتقال پول و سلاح از غرب به مرزهای ایران و حتی به داخل ایران (چه قاچاق سلاح و چه استفاده از سیستم‌های صرافی در ایران و کشورهای همسایه) دخیل بوده‌اند. قبلاً هم گفتم یکی از شاخصه‌های آلبانی نقش آن به‌عنوان سرپل قاچاق سلاح است.

یکی دیگر از کار ویژه‌های باقیمانده مجاهدین هم کار در شبکه‌های اجتماعی است که آن هم همان‌طور که در این مدت دیدیم عملاً و کاملاً بدون آرم و پرچم و به‌صورت مخفی و تظاهر به “مجاهد نبودن” بوده و هست.

می‌شود گفت این تحرکات ضدایرانی اخیر، مهر خاتمه مجاهدین خلق بود. البته منظور مجاهدین خلق به صفت سازمانی است که از حنیف‌نژاد شروع شد و امروز به مریم رجوی تبعیدی در آلبانی خلاصه شده است. به نظر می‌رسد دوره جدید استحاله سازمان به نقطه پایانش نزدیک شده است. استحاله‌ای که این بار شاخصه‌اش تبدیل‌شدن این گروه به یک تشکیلات صرفاً “فرقه‌ای/کلاشی” است.

استحاله‌ای که رجوی و سران سازمان پذیرفته‌اند و از هم‌اکنون هم مقدماتش تدارک دیده‌شده است. در این مقدمه‌چینی دختر مریم رجوی و دختر برادر وی (محمود عضدانلو) که هر دو فرانسوی هستند به‌عنوان جانشینان بعدی رهبری فرقه جلو آورده شده‌اند. البته هیچ‌کدام درک و فهمی از ایران و ایرانی ندارند و نه اصلاً می‌خواهند داشته باشند بلکه می‌خواهند در آینده در پاریس با به دست گرفتن ثروت غارت‌شده از ملت عراق (و خانواده‌های اعضای خودشان) فرقه‌ای کوچک را اداره کنند که اعضای آن می‌توانند از هر ملیتی باشند و الزاماً ربطی هم به خاورمیانه نخواهد داشت. اعضای باقیمانده در آلبانی هم هر روز تعدادشان کمتر و کمتر شده و از دور خارج خواهند شد.

چرا غرب و نیروهای وابسته به آن همچون مجاهدین خلق از براندازی ناامید شده‌اند؟

قطعاً خط “سرنگونی” و “جایگزینی” غرب به هزار و یک دلیل قابل‌اجرا نیست. از توان نظامی موشکی ایران بگیرید تا این واقعیت که جمهوری اسلامی مردمانی دارد که از بلوچستان و خراسان برای حفاظت ایران به سوریه می‌روند، یعنی مثل حکومت پهلوی نیستند که روز دوم شلوغی هواپیما بگیرند و به آمریکا فرار کنند!

یعنی اگر بشود جنگ داخلی ایجاد کرد به دنبالش می‌شود طرف یکی را گرفت و با حمایت تسلیحاتی، سیاسی و اقتصادی غائله را به‌جایی کشاند که بخشی از کشور از کنترل مرکز خارج‌ و بشود آنجا را مثلاً عربستان، کردستان، بلوچستان و یا آذربایجان نامید. شخصاً فکر می‌کنم همین اغتشاشات اخیر نشان داد چنین فرضی عملی نبوده و نیست. فراموش نکنیم خرمشهر را همین اقوام عرب خوزستان با کمترین امکانات و به قیمت خونشان از صدامیان عرب‌زبان پس گرفتند ولی این را هم می‌پذیرم که در شرایط موجود برای سرویس‌هایی که تعریف شغلشان کشیدن ترمز پیشرفت ایران به هر وسیله است راه‌حل بهتری برای مقابله با ایران وجود ندارد. البته راه‌حل قبول استقلال ایران وجود دارد که اگرچه پس از چهار دهه به آن نزدیک شده‌اند ولی هنوز تا مرحله نهایی و عادت کردن به آن فاصله‌دارند.

چشم‌اندازی که از اغتشاشات می‌بینید چگونه است؟ به‌هرحال ایران درگیر یک جنگ تمام‌عیار اقتصادی و رسانه‌ای شده است؛ چگونه باید با چنین پدیده‌ای مواجه شد؟

در این مرحله الحمدلله ایران از توطئه‌ای دیگر که می‌توانست خسارات جبران‌ناپذیری به‌جا بگذارد سربلند بیرون آمده اما مسئله رؤیت، تحقیق و شروع رسیدگی به معضلات موجود واجب‌تر از گذشته شده‌است.

اجازه دهید تأکید کنم سوار شدن دشمنان ایران بر موضوعات اقتصادی و اجتماعی خودش به‌نوعی تأیید وجود مشکلات است.اگر مسئله میزان حجاب که زمان شاه و پیش از آن هم به صورتی دیگر وجود داشت، دغدغه اجتماعی ما نبود، موساد هم نمی‌توانست روی آن سوار شود. اگر مشکلات و فساد اقتصادی معضل طبقه محروم و طبقه متوسط نبود به همین ترتیب. قصد موعظه از لندن را ندارم ولی تشویق و دادن اختیارات به جوامع مدنی، کمتر کردن تمرکز قدرت و پخش مسئولیت‌ها در استان‌ها و بخش‌ها یکی از نکاتی است که شاید به خاطر جنگ و مشکلات تحریم و فشارها موردتوجه ویژه قرار نگرفته باشند.

حکومت اکثریت لازم است ولی الزاماً به معنی نفی حقوق اقلیت هم نیست. مسائل اجتماعی به‌خصوص در ایران با وسعت و قوم‌های مختلفش الزاماً با قوانین تک‌جمله‌ای و خشک حل‌شدنی نیستند. مرز کنش‌ها و واکنش‌ها و حتی دعواهای گروهی و سیاسی مصالح عالی ملی است. حقوق بازندگان سیاسی همان‌قدر محترم است که حقوق برندگان سیاسی و قس علی ذلک.

خبرنگار: سید احمد موسوی
قدس آنلاین

منبع

یک دیدگاه

  1. کاش میشدمسعودخدابنده به ایران می آمدودرتلوزیون به صورت مستقیم خاطرات وجنایات منافقان مخصوصا مسعودرجوی ملعون ومریم رابازگو میکرد.چون نسل جدیدخیلی ازکارهای منافقان راخبرندارند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا