چرا فرقه پیر و مستهلک کماکان زنده است

چرا فرقه پیر و مستهلک کماکان زنده است
مهدوی، سایت پرونده سیاه، پنجم اوت 2007
حرف اصلی خود فرقه تروریست این است که هنوز هستند و متلاشی نشده اند و به این افتخار می کنند. اما واقعیت این است که برای ما جداشدگان همه چیز و راز و رمز ماندگاری مجاهدین به شکل فعلی کاملاً روشن است، اما شاید برای بیرون از این فرقه که به عمق آن عواملی که باعث این ماندگاری پوشالی است اشرف ندارند شبهه برانگیز باشد.
در قانونمنی روزگار خصوصاً در سیاست و ایدئولوژی ها هر گروه یا سازمان و تشکیلات سیاسی که در حال مبارزه و یا فعالیت های مشابه باشند سه راه در پیش دارند:
1- وصل به مردم و پایبندی دموکراسی و برسمیت شناختن حقوق دیگران و فعالیت دچار چوبی که انتخاب برای همه مشروع باشد.
2- قطع از مله اجتماعی و مردم و حساب باز نکردن روی پارامتر مردمی و از طرفی هم برای حفظ اصول و آبرو، حفظ استقلال و عدم وابستگی به دولت ها و سیاست های استشماری و استعماری قدرت ها.
3- دسته و طیف سوم آنانی هستند که به حمایت مردمی و مله اجتماعی پشت می کنند و برای پر کردن این خلاءِ کارتی می شوند در دست قدرت ها و وابسته می شوند تا از قدرت و امکانات کشورها برای پیشبرد اهداف خود بهره ببرند.
در این قانونمندی ها دسته اول برنده و زنده خواهد بود و این طیف روی دریایی از پتانسیل و ذخیره های ماندگار مردمی حساب می کنند، ماندگاری این گروهها واقعی و حقیقی است.
اما در خصوص طیف دوم این ها از آنجایی که حمایت مردمی را کم اهمیت دانسته و آنرا از دستگاه ایدئولوژی استراتژی اش صرف نموده و از طرفی هم برای حفظ اصول وصل به قدرتی نشده محکوم به ایزولاسیون اجتناب پذیر هستند و رشد و نموی نداشته و در نقطه ای متوقف و بااستعداد نیروی در حد انگشتان دست باقی می ماند.
و اما در خصوص طیف سوم بایستی گفت این ها از مسیر مبارزه و مقاومت خارج شده و با استراتژی زالو صفتی استفاده از قدرت دیگران خود را به ابزاری در اختیار دولت ها و قدرتهای سیاسی بیگانه تبدیل نموده و زنده بودن و ماندگاریشان دست خودشان نیست چون آنها به ضرورت ها و کارت های در محدوده کشورهای بیگانه مبدل شده و این آنها هستند که این ها باندها و گروها حفظ و ماندگاری پوشالی می بخشند.
سازمان مجاهدین که اکنون به فرقه و باند تروریستی بین المللی تبدیل شده دقیقاً مصداق واقعی مورد سوم هست. این گروه در سالهای اولیه انقلاب به مردم پشت کرد و خود را آویزان وجهه بنی صدر نمود تا از قدرت اجرایی وی اعمال هژمونی کرده و به قدرت برسند. این تاکتیک به فرار انجامید، به دنبال آن مجاهدین برای خفظ خود کماکان در اروپا رئیس جمهور فراری را رئیس جمهور خود معرفی کرد و چند صباحی هم با این وسیله خود را حفظ کرد.
رهبری فرقه مجاهدین به دنبال حامی و ولی نعمتی می گشت که دشمن آشتی ناپذیر ایران باشد تا با وصل خود به آن ماندگاری خود را برای دورانی طولانی بیمه و تضمین کند این قدرت کسی جزءِ صدام نبود. دیدید و شنیدید که تا کجا پیش رفتند و در زیر چه استراتژی تا ساقط شدن صدام خود را حفظ کردند.
اما اینک آمریکا هم مجاهدین رابه عنوان کارتی آماده و کم خرج برای مزدوری کشف می کند و می بینیم که چه رابطه خفت باری بر معامله آنها حاکم است.
با نگرش به عاقبت وچشم انداز ها بگذارید فرقه مجاهدین بر این ماندگاری افتخار و مباهات ورزند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا