مصاحبه با خانم بتول سلطانی – قسمت اول
بتول سلطانی، زنی که اکنون پس از گذشت بیش از دو دهه اسارت در فرقه آزاد شده، زمانی که پدرش فراق او را تاب نیاورده به دیار باقی شتافته، مادرش اندوه رفتن شوی را با فراق دلبندش تا اکنون آمده، تاب آورده، اما اکنون… این آمده در یک دور تسلسل پای در جای پای مادر و چشم به راه انتظار فرزندان گمشده اش در غربت اروپا، بایستی همه آن سال های انتظار و اندوه و فراق مادرانه را تا وصال دیگری تجربه و تاب بیاورد.
فرقه رجوی و فروپاشی هزاران خانواده
فرقه رجوی بعد ازشکست ازپیش مشخص ومحتوم عملیات فروغ جاودان که علیرغم پشتیبانی کامل رژیم بعث عراق کم ترین حاصلی غیرازکشته شدن ده ها هزارایرانی را درپی نداشت وجودعلاقه وارتباطات خانوادگی بین افراد خود را دلیل این شکست تلقی نمود! ولذا دراین راستا طرحی را تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک برای فروپاشی خانواده ها در دومرحله دردستورکارخود قرارداد.
بررسی ابعاد جنایات مجاهدین
رئیس نهاد مبارزه با خشونت علیه زنان و کودکان با ابراز تاسف و تعجب از فرقهای که در درون و برون از خود اقدام به خشونت علیه زنان و کودکان مینماید، خواستار آن شد که با انجمن عدالت مراوده بیشتری داشته باشد و اعلام نمود که حتما برای بررسی تاثیرات تروریسم بر خانوادههای ایرانی، عازم ایران خواهد شد.
چه کسی نگران کودکان فرقه ی رجوی است
والدین درون فرقه پلی گامیست متهم هستند به این که شستشوی مغزی داده شده اند. چنان چه در همه ی فرقه ها معمول است ؛همانند مجاهدین خلق که پس از انقلاب ایدئولوژیک زوج ها پس از نشست های شستشوی مغزی مجبور به طلاق شدند و سپس در سال 1990 طی جنگ اول خلیج، مجبور به سپردن کودکانشان به سازمان شدند.
مینا
از مامان مریم برایم می گفت. اما 1 روز تمام برایش اشک ریختم وقتی فهمیدم که او مامان مریمش را هرگز ندیده است و اکنون 10 سال است که برایش اشک می ریزم چرا که او حتی مفهوم مادر را نمی دانست و گمان می برد و به یقینش رسانده بودند که فقط مریم مادرش است! سال های دوستی با او برایم پر از حیرت بود و پر از چیزهایی هرگز نادیده آن روزها در دنیای کودکی ام گمان می بردم او از سیاره ای دیگر می آید.
تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت سیزدهم
فهیمه با لحن کاملا جدی با من حرف زد و گفت: ببین مرضیه، حواست باشه. مادرت آمده ملاقات تو. ولی از سوی وزارت اطلاعات به اینجا آمده است و سپس به رژیم ایران بد و بیراه گفت. او از من خواست در نزد مادرم از رژیم بدگویی کنم و به دروغ اظهار کنم در اشرف راحت هستم و با میل خودم آنجا مانده ام و مادرم را به خاطر اینکه با هدایت انجمن نجات به قرارگاه اشرف آمده است مورد سرزنش و شماتت قرار دهم.
تمام شدن دوران آموزش نظامی در اشرف و تقسیم شدن میلیشیا
هر کدام از ما یک سند زنده از دروغ و کلک و سو استفاده رجوی هستیم. با هم یک مشت آهنی خواهیم شد و چنان برسر رجوی خواهیم کوبیم که بر سر دروازه اردوگاه اشرف عبرت دیگران شود و زندانیان کمپ فرقه جوانانی مانند سمیه و موسی را نجات خواهیم داد.
سوء استفاده از نوجوانان، جنایت علیه بشریت
زمانی که خواهر و برادر نمی توانند با یکدیگر دیدار و گفتگوی بدون حضور مقامات امنیتی سازمان داشته باشند چگونه می توان پذیرفت که سمیه محمدی که تنها کانال خبریش مجاهدین هستند از آنچه که د رپیرامون وی می گذرد و فداکاری پد ر و مادر و خانواده اش خبر د اشته باشد. سکوت معنی دار مجاهدین در مورد نوشته های محمد محمدی که از ایران خاطره ای ندارد و در کانادا هم زندگی می کند دلیلی آشکار بر درستی روایت وی از شکنجه های روانی و نگهداشتن نوجوانان و جوانان علیرغم میل خود درسازمان مجاهدین می باشد.
برای نسل جدید چه دارید – تحقیق شماره ۴
زمانی که به استخر می رفتم حدود 10 تا 12 بچه کم سن و سال را برای آموزش شنا می آورند و چند تن از مسئولین سازمان با آنها بودند. گفتم اینها کی هستند. گفته شد پذیرشی های جدید هستند همانها که برای دیدن اقوامشان به اینجا آمده بودند، آنها را نگاه داشته ایم! اما اجازه ندادند که ما با آنها صحبتی داشته باشیم.
دانشجوی ایرانی از همکاری دولت بلژیک با سازمان مجاهدین پرده برداشت
الصفی ضمن انتقاد شدید از عملکرد دولت بلژیک خواستار مقایسه عملکرد این دولت در مواجهه با ماجرای ربودن دو تبعه بلژیکی در ایران و تبلیغات رسانهای سنگین این کشور در مورد این قضیه با حادثه ربودن خانوادهاش توسط پلیس بلژیک در این کشور شد.
نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف – قسمت ۱۵
بله، همان دخترهای میلیشیا را که در جنگ کویت به کشورهای اروپایی و یا کانادا و آمریکا برده بودند، دوباره آنها را بازگرداندند. البته اغلب آنها سن کمی داشتند و با میل و تصمیم خودشان که به اشرف نیامدند بلکه با انواع و اقسام حیله و ترفند های عاطفی و وعده های آن چنانی، خیلی از بچه های میلیشیا را به اشرف بازگرداندند. و آنها هیچگاه با تمایل قلبی خودشان به اشرف نیامدند.
کشتن والدین کودکان عراقی و به اسارت بردن فرزندان آنها
بعد از گذشت چند سال و بزرگتر شدن این بخت برگشته ها، سازمان به قصد بهره برداری مجدد و با حیله و فریب تعدادی از آنان را به نام ملاقات با والدین خود به عراق آورد، که متأسفانه دیگر راه برگشتی برای آنان باقی نماند وتعدادی نیز دست مریم و مسعود را خوانده، از مناسبات آنان خارج شده و در خارج در حال زندگی خود هستند.