چه کسی نگران کودکان فرقه ی رجوی است
والدین درون فرقه پلی گامیست متهم هستند به این که شستشوی مغزی داده شده اند. چنان چه در همه ی فرقه ها معمول است ؛همانند مجاهدین خلق که پس از انقلاب ایدئولوژیک زوج ها پس از نشست های شستشوی مغزی مجبور به طلاق شدند و سپس در سال 1990 طی جنگ اول خلیج، مجبور به سپردن کودکانشان به سازمان شدند.
مینا
از مامان مریم برایم می گفت. اما 1 روز تمام برایش اشک ریختم وقتی فهمیدم که او مامان مریمش را هرگز ندیده است و اکنون 10 سال است که برایش اشک می ریزم چرا که او حتی مفهوم مادر را نمی دانست و گمان می برد و به یقینش رسانده بودند که فقط مریم مادرش است! سال های دوستی با او برایم پر از حیرت بود و پر از چیزهایی هرگز نادیده آن روزها در دنیای کودکی ام گمان می بردم او از سیاره ای دیگر می آید.
تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت سیزدهم
فهیمه با لحن کاملا جدی با من حرف زد و گفت: ببین مرضیه، حواست باشه. مادرت آمده ملاقات تو. ولی از سوی وزارت اطلاعات به اینجا آمده است و سپس به رژیم ایران بد و بیراه گفت. او از من خواست در نزد مادرم از رژیم بدگویی کنم و به دروغ اظهار کنم در اشرف راحت هستم و با میل خودم آنجا مانده ام و مادرم را به خاطر اینکه با هدایت انجمن نجات به قرارگاه اشرف آمده است مورد سرزنش و شماتت قرار دهم.
تمام شدن دوران آموزش نظامی در اشرف و تقسیم شدن میلیشیا
هر کدام از ما یک سند زنده از دروغ و کلک و سو استفاده رجوی هستیم. با هم یک مشت آهنی خواهیم شد و چنان برسر رجوی خواهیم کوبیم که بر سر دروازه اردوگاه اشرف عبرت دیگران شود و زندانیان کمپ فرقه جوانانی مانند سمیه و موسی را نجات خواهیم داد.
سوء استفاده از نوجوانان، جنایت علیه بشریت
زمانی که خواهر و برادر نمی توانند با یکدیگر دیدار و گفتگوی بدون حضور مقامات امنیتی سازمان داشته باشند چگونه می توان پذیرفت که سمیه محمدی که تنها کانال خبریش مجاهدین هستند از آنچه که د رپیرامون وی می گذرد و فداکاری پد ر و مادر و خانواده اش خبر د اشته باشد. سکوت معنی دار مجاهدین در مورد نوشته های محمد محمدی که از ایران خاطره ای ندارد و در کانادا هم زندگی می کند دلیلی آشکار بر درستی روایت وی از شکنجه های روانی و نگهداشتن نوجوانان و جوانان علیرغم میل خود درسازمان مجاهدین می باشد.
برای نسل جدید چه دارید – تحقیق شماره ۴
زمانی که به استخر می رفتم حدود 10 تا 12 بچه کم سن و سال را برای آموزش شنا می آورند و چند تن از مسئولین سازمان با آنها بودند. گفتم اینها کی هستند. گفته شد پذیرشی های جدید هستند همانها که برای دیدن اقوامشان به اینجا آمده بودند، آنها را نگاه داشته ایم! اما اجازه ندادند که ما با آنها صحبتی داشته باشیم.
دانشجوی ایرانی از همکاری دولت بلژیک با سازمان مجاهدین پرده برداشت
الصفی ضمن انتقاد شدید از عملکرد دولت بلژیک خواستار مقایسه عملکرد این دولت در مواجهه با ماجرای ربودن دو تبعه بلژیکی در ایران و تبلیغات رسانهای سنگین این کشور در مورد این قضیه با حادثه ربودن خانوادهاش توسط پلیس بلژیک در این کشور شد.
نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف – قسمت ۱۵
بله، همان دخترهای میلیشیا را که در جنگ کویت به کشورهای اروپایی و یا کانادا و آمریکا برده بودند، دوباره آنها را بازگرداندند. البته اغلب آنها سن کمی داشتند و با میل و تصمیم خودشان که به اشرف نیامدند بلکه با انواع و اقسام حیله و ترفند های عاطفی و وعده های آن چنانی، خیلی از بچه های میلیشیا را به اشرف بازگرداندند. و آنها هیچگاه با تمایل قلبی خودشان به اشرف نیامدند.
کشتن والدین کودکان عراقی و به اسارت بردن فرزندان آنها
بعد از گذشت چند سال و بزرگتر شدن این بخت برگشته ها، سازمان به قصد بهره برداری مجدد و با حیله و فریب تعدادی از آنان را به نام ملاقات با والدین خود به عراق آورد، که متأسفانه دیگر راه برگشتی برای آنان باقی نماند وتعدادی نیز دست مریم و مسعود را خوانده، از مناسبات آنان خارج شده و در خارج در حال زندگی خود هستند.
وضعیت بحث برانگیز اعضای مجاهدین که در عراق نگهداری میشوند
آخرین باری که معصومه رساهید پسر خود را دید سال 2004 بود. از آن زمان تاکنون، فوق العاده انجام سفر به عراق خطرناک شده است. آمریکا هنوز نتوانسته است تصمیم بگیرد که با سازمان مجاهدین خلق چکار کند. دولت ایران بر اساس گزارشات رسیده پیشنهاد داده است تا برخی اعضای اسامه بن لادن را که میگوید در اختیار دارد با رهبران سازمان مجاهدین خلق معاوضه نماید و به اعضای معمولی اجازه بدهد تا به ایران و نزد خانواده های خود بازگردند.
کودکان عراقی تحت سرپرستی مریم رجوی
تمام فعالیت هایی که این روزها فرقه ی رجوی با عنوان گردهمایی و.. انجام می دهد، چیزی نیست جز تلاش برای خروج از لیست های تروریستی، اما از بدشانسی شان همه ی این دست و پا زدن ها نتیجه ی عکس می دهد و واقعیت وجودی آن ها را بیش از پیش آشکار می کند.
تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت اول
شب هنگام وقتی به مقر سازمان در بغداد رسیدیم مرا از همسرم «آرام» جدا کردند و ما را به اتاق های جداگانه بردند. برای مدتی تحت بازجویی قرار گرفتیم. حشمت از من بازجویی کرد. او گفت: در اینجا زندگانی نیست و ازدواج معنا ندارد و نمی توانی فرزند خود را در اینجا نگه داری. دستور تشکیلاتی است، او افزود شما دو گزینه داری یا باید پسرت سعید را به هواداران سازمان در اروپا و یا آمریکا بسپاری، یا اینکه به ایران بفرستیم