کارزار بزرگ با رجوی وطن فروش یک تصویر و یک عالمه خاطره
بخش خروجی، فرمهای تحقیر خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و پنجم
آن روزهای سیاه از چاله اردوگاه صدام تا چاه اسارتگاه رجوی
کوردستانی: بنیاد سحر آرامش را از سازمان مجاهدین سلب نموده
روزنامه کردی زبان کوردستانی در عراق مصاحبه ای با خانم بتول سلطانی از بنیاد خانواده سحر در عراق و آقای مسعود خدابنده از ایران اینترلینک در انگلستان که اخیرا هر دو به کردستان عراق (شهرهای اربیل، سلیمانیه و دهوک) سفر کرده بودند انجام داده که در شماره 125 این روزنامه به تاریخ سه شنبه 10 ژوئن 2008 درج گردیده است.
تفاوت ماهوی سخت تر شدن مبارزه با بریدگی از مبارزه
در ساده ترین فرض در مواجهه با این صورت مسئله، آیا نمی توان این سوال را مطرح کرد که ماهیتا چه تفاوتی میان این دو نوع جداشده می توان متصور شد. این فرض که جداشده دیگر هم کم و بیش به دلایلی مشابه جداشده و از سازمان جداشده یا بریده آیا فرض معقول و قابل دفاعی نیست؟ با این حال چگونه است که بعضی بریده در معرض اتهام و برچسب زنی قرار می گیرند، اما بعضی دیگرشان از موضع جداشده در سایت سازمان بر علیه جداشدگان دیگر می نویسند.
عامل مجاهدین،نه جداشده
اما نکته حائز اهمیت این است که پیش از این” انجمن آریا” نسبت به اقدام نفوذی گری مجاهدین در بین جداشدگان هشدار داده و تاکید کرده بود که عوامل سازمان مجاهدین در کشورهای عراق،ترکیه و یونان با 5000 یورو پول و وعده حل و فصل مسائل پناهندگی درصدد خرید و تطمیع افراد جدا شده هستند.
مصاحبه با هادی شبانی – قسمت سوم
آنان فضایی درست می کردند و تلاش داشتند تا فرد را حداقل با تاکتیکها و شیوه های جنگ شهری آشنا کنند. همانطوری که گفته شد آنان ابتدا هر فرد را با عبور از انقلاب رجوی تفتیش عقاید می کردند تا مشخص شود که او مسئله ای از سازمان نداشته و می تواند برای ترور به داخل اعزام شود. مرحله بعد دادن آموزشهای سیاسی بود که با بحث جمع بندی یکساله مبارزه مسلحانه (این جمع بندی توسط رجوی در پاریس انجام گرفت که بعدا کلیه نوارها و کتابهای در این رابطه در تشکیلات جمع آوری شد) سعی داشتند سئوالات و ابهامات فرد را بر طرف کنند.
ملاقات نماینده”انجمن صلح” با مسئول امور ایرانیان مقیم نروژ
آقای قزی ضمن استقبال از پیشنهاد همکاری خانم”غزالہ نسیم” در مواردی از زمینه های اجتماعی و فرهنگی توضیحاتی در مورد فعالیتهای حقوق بشرانه انجمن صلح در نروژ و همچنین معضل 120 عضو جدا شده از سازمان مجاهدین خلق در عراق به عنوان یک مشکل حقوقی در یاری رسانی به این افراد اشاره کرده مدارکی در این ارتباط به ایشان ارائه دادند.
مسئول مرگ جداشدگان از سازمان مجاهدین کیست
شنیدن این خبر ناگوار همه ما جداشدگان سازمان را در غم و اندوه دردناکی فرو برد که در همان زمان سخنگوی سازمان مجاهدین در اخباری تکراری و سانسور شده خود ابتدا اعلام کرد که 4 نفر از پناهجویان ایرانی در آب های ترکیه غرق شدند و بلافاصله در چند روز بعد مجددا به صورت ناشیانه و با شتابزدگی کامل اعلام کردند که یکی از این افراد غرق شده حسن میرزایی نام دارد و از هواداران ما در بین افراد جداشده از سازمان که در تیف زندگی میکرده اند بوده است…
گزارش بنیاد خانواده سحر، اربیل – سلیمانیه – دهوک
خانم بتول سلطانی، عضو جدا شده شورای رهبری سازمان رجوی و از نجات یافتگانی که حدود چهار ماه قبل از کمپ تیپف خارج شده و در حال حاضر نمایندگی بنیاد در کشورهای عراق و ترکیه را بر عهده دارد در روزهای اخیر با حضور در شهرهای دهوک، اربیل و سلیمانیه کردستان عراق و طی بازدیدهایی از اماکن اسقرار نجات یافتگان و همچنین ملاقات ها و گفتگوهایی با مقامات حکومت خودمختار کردستان عراق و نیروهای نظامی امریکایی در منطقه به ارزیابی وضعیت و فعالیت در جهت تسهیل در امور اقامتی و امنیتی افراد تا زمان خروج از عراق به سمت کشورهای اروپایی پرداخت.
مصاحبه با هادی شبانی عضو قدیمی فرقه رجوی – قسمت دوم
در دوره ما که بعد از ازدواج مسعود با مریم بود مسئولین سعی داشتند ابتدا نفرات انقلاب کنند و بعد از آن بطور کامل سر سپرده شوند و مانند موم در دستان آنان باشند به همین خاطر باید انقلاب می کردیم همه نفرات میبایست با شرکت در نشست های انقلاب تمامی مسئله گذشته از گناهان تا مسائل شخصی در نشست را نزد همه افراد و مسئولین مطرح و خود را تخلیه می کردند تا مسئولین او را تحلیل طبقاتی کرده…
فرماندهان من سناریوی بدرقه مرا از قبل چیده بودند
فرماندهان من چندین بار مرا صدا زده و با من صحبت کردند تا مرا متقاعد کنند که در آنجا بمانم برای آخرین بار نیز رقیه عباسی و اسفندیار که از فرماندهان لشگر 49 بودند مرا به دفتر خود بردند و پس از چند سئوال و جواب زمینه ای را آماده کردند که در همان دفتر مرا کتک بزنند.
اسارت در نزد صدام و فرقه رجوی و آوارگی در خارج
در اردوگاه تکریت افسران استخبارات عراق تبلیغ زیادی برای شناسایی فرقه و ارتش او می کردند که تعدادی از اسرا بدلیل طولانی شدن اسارت و خستگی و به منظور خروج از اسارت که در واقع قصد فرار از اسارت و بازگشت به داخل یا خارج را داشتند نامه ای را برای پیوستن به سازمان نوشتند که بعد از آن چند نفر از مسئولین فرقه به ما مراجعه کردند و پس از گرفتن امضا و تعهد و چند سئوال و جواب، بعد از سه هفته ما را به قرارگاه اشرف بردند.
مصاحبه ای با آقای جمیل عبدالله زاده
فضایی که سازمان میداد این بود که مردم فقط منتظرند که ارتش بیاید و برای ما جانشان را میدهند. وقتی من امدم مردم و اهالی محل میپرسیدند که کجا بودی وقتی میگفتم اصلا سازمان را نمی شناختند. آنها یی که حتی سازمان را نمی شناسند چطور منتظر آمدن انها باید باشند در هر جامعه ایی نا رضایتی هست اما این منجر به شورش و انقلاب نخواهد شد الان مثل سالهای اوائل انقلاب نیست به هر حال مشکلاتی کم و بیش هست هیچکس نمی تواند منکر این شود اما نه اینکه هر کس سلاح بردارد و بجنگد من در طی این 7 یا 8 ماه این را نگرفتم.
پرونده سازی تا کی
در اینجا بایستی از رهبری فرقه سئوال کرد، بهتر نبود برای یکبار هم شده به این غائله بریده هاخاتمه می دادید، شما می توانستید از همان ابتدا بجای تهدید کردن و ضرب و شتم و زندانی کردن و کشتن و گرفتن فیلم و کاغذ سفید با امضاء برای پرونده سازی برعلیه افراد خواهان جدائی، با گروهی از این جدا شده گان نشستی گذاشته و حرف آنها را گوش می کردید که چرا تصمیم گرفتند از فرقه جدا شوند.؟ و بعلت اصلی این پدیده در تشکیلات می پرداختید؟

