چهارشنبه, ۱۰ دی , ۱۴۰۴
  • یک تصویر و یک عالمه خاطره 09 دی 1404

    کارزار بزرگ با رجوی وطن فروش
    یک تصویر و یک عالمه خاطره

    داشتم آلبوم عکس از فعالیتهای خیرخواهانه انجمن نجات گیلان را نگاه میکردم. در میان عکسها به عکسی برخوردم که یه عالمه خاطره برایم زنده شد. خاطرات خوب و خوش و شیرین … خاطرات همدلی و همکاری جانانه در حوزه انجمن نجات ایران برای یک هدف مقدس انسانی در راستای کمک خداپسندانه به خانواده های دردمند […]

چرا سکوت کردم؟! 08 دی 1404

خاطره ای تلخ از دوران حضورم در تشکیلات رجوی چرا سکوت کردم؟!

گر مرید راه عشقی فکر بد نامی مکن 23 اردیبهشت 1387

گر مرید راه عشقی فکر بد نامی مکن

خانم هشترودی! 11 دی ماه بی گمان در تاریخ ذهنی خیلی ها ماندگار خواهد ماند. ضربه ای که مجاهدین از این جدایی و دیدار دریافت کردند بسیار بیشتر از آنی بود که گمان می کردند. آنان در ابتدا سعی داشتند با سکوت در قبال جدایی شما آن را کم اهمیت جلوه دهند اما شما ضربه را از جایی به آنها زدید که گمانش را هم نمی کردند. البته شما نیز همانند تمامی جداشدگان می دانید که قطعا وقتی اعضای قدیمی و عادی باند رجوی از آن جدا شوند ترفند”مهره ی اطلاعات” و”جاسوس بودن” بدرقه ی راهشان می شود. اماجدایی یکی از اعضای شورای ملی مقاومت یعنی عمق فاجعه های فراوان برای فرقه ی رجوی، یعنی این که به زعم مجاهدین رژیم تا پشت درب اتاق خواب مسعود نفوذ کرده است و قطعا این مساله با بزرگنمایی و خیالبافی های باند رجوی درمورد بزرگ ترین اپوزیسیون رژیم آخوندی بودن! سال های نوری فاصله دارد.

مصاحبه انجمن نجات با آقای حسین نصوری 23 اردیبهشت 1387

مصاحبه انجمن نجات با آقای حسین نصوری

من به امید رسیدن به جامعه بی طبقه توحیدی به سازمان پیوستم از زاویه کمک به خلق و اینکه زندگی بهتری را برای مردم به ارمغان بیاورم اما سازمان زیر همه گفته ها و قولهایش زد. ما که نیروهایش بودیم را سرکوب میکرد بعد سلاحهایش را تحویل داد و با امریکا همکاری کرد شعاری را که سالها علیه آمریکا میداد و ما را با القاب بورژوازی به آن نسبت داده و ما را سرکوب میکرد تسلیمش شده و کوتاه آمدن سازمان از اصولی که ما را با آن جمع کرده بود 180 درجه در جهت عکس شرروع به حرکت نمود. البته برای ما، در این نقطه مشهود شد. زیرا انحراف از سالها پیش شروع شده بود و ما نمی دانستیم اما در این جریان افشا شد.

در خدمت خانم سلطانی در استانبول 22 اردیبهشت 1387

در خدمت خانم سلطانی در استانبول

خانم سلطانی در پایان ابراز امیدواری نمودند که با کمک بیشتر کشورهای همجوار عراق و افراد و سازمانهای خیری که تا بحال بنیاد خانواده سحر را تا این نقطه مورد حمایت خود قرار داده اند بتوان از این پس انتظار امنیت بیشتری را برای نجات یافتگانی که راهی کشورهای اروپایی شده اند تضمین نمود. ایشان همچنین خروج نام سازمان مجاهدین از لیست کشور بریتانیا را به فال نیک گرفته و خواستار فشار ارگانهای حقوق بشری بر این کشور جهت دادن پناهندگی به کسانی شد که بمدت سی سال در راستای منافع کشورهای متخاصم با ایران دست به مبارزه مسلحانه زده اند.

اسناد مکاتبات مسعود رجوی و من 17 اردیبهشت 1387

اسناد مکاتبات مسعود رجوی و من

کتابی را که ملاحظه می‌نمایید. دفتر اول از خاطرات این جانب است تحت عنوان «گوشه‌هایی از تاریخ معاصر ایران» به روایت سعید شاهسوندی این مجموعه به لحاظ تاریخی بیست و پنج سال از 1342 تا 1367 را مد نظر دارد. آغاز 1342 به اعتبار شورش معروف 15 خرداد است و نقشی که این شورش و سرکوب متعاقب آن در سیر تحولات ایران بازی می‌کند.

دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت چهارم 16 اردیبهشت 1387

دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت چهارم

حدود ساعت 8 شب پس از 16 سال رزمنده گری با یک دست لباس تنم راهی کمپ آمریکایی ها شدم. اتوبوس مملو از نفرات بود گویی داشتیم به نشست خواهر مریم می رفتیم، راستی یادم رفت بگویم که ترکیب مان هم کامل بود از (MO) یا عضو 20 ساله تا (K2) یعنی کادری که یک سال است آمده در اتوبوس بودند. اتوبوس جلوی درب شمالی قرارگاه که همان درب ورودی زاغه مهمات بود ایستاد، چند سرباز آمریکایی وارد شدند و سرشماری کردند و همراه ما به سمت کمپ (TIF) راه افتادیم که بعدا به (TIPF) تعییر اسم داد و سپس به(ARK) تغییر کرد.

بازگرداندن تبعیدیان به ایران 15 اردیبهشت 1387

بازگرداندن تبعیدیان به ایران

شوستر: از نظامیان سازمان مجاهدین خلق در قرارگاه اشرف بیش از 200 نفر خودشان قرارگاه را ترک کرده و در قرارگاه انتقالی که آمریکایی ها در مجاورت آنجا برپا کرده اند زندگی میکنند. این افراد به گفته آرش صامتی پور میخواهند سازمان را ترک کنند ولی الزاما مایل نیستند به ایران بازگردند.

مرگ در غربت… 15 اردیبهشت 1387

مرگ در غربت…

دلیل دیگر آن که مشخصا می تواند به مرگ حسن میرزایی مرتبط باشد، تلاش سازمان یافته مجاهدین برای قفل کردن تیف و مسدود کردن مجراهای خروجی آن است. توافق ضمنی مجاهدین و آمریکایی ها در خصوص معلق نگه داشتن افراد حاضر در تیف به قصد جلوگیری از ریزش های قابل پیش بینی در اشرف یکی از همین اقدامات هماهنگ شده است که تا زمان حاضر و پس از گذشت بیش از 5 سال کماکان ادامه دارد. این رویه در نهایت اعضای تیف را ناگزیر به اتخاذ تصمیمات فردی برای برون رفت از موقعیت بلاتکلیفی نموده است.

کسی بدون اطلاع رهبری نفس نمی کشه 15 اردیبهشت 1387

کسی بدون اطلاع رهبری نفس نمی کشه

مسئول ما هم از لایه های انقلاب کننده بود و الباقی نفرات بخش ما هنوز انقلاب نکرده بودند نصف بیشتر ما مجرد بودیم و بقیه که شامل خواهر و برادرها (زنها و مردها) متاهل بودند. بعضی ها بدلیل بچه دار بودن هر شب به اسکان می رفتند و در حقیقت آنها کسانی بودند که یا با بچه خردسال وارد سازمان شده بودند یا بچه هایشان در سازمان بدنیا آمده بودند.

گفتگوی بنیاد خانواده سحر با برادران احمدی 15 اردیبهشت 1387

گفتگوی بنیاد خانواده سحر با برادران احمدی

اخیرا بنیاد خانواده سحر گفتگویی با برادران احمدی داشته است که خلاصه ای از سرگذشت آنان از بابت ارائه یک نمونه جهت تجربه در خصوص نحوه جذب و عضو گیری افراد در فرقه ها آورده میشود. این نمونه ها از انواع کلاسیک عملکردهای فرقه ای است که موارد مشابه آن را میتوان در سایر فرقه ها در هر کجای دنیا مشاهده نمود. در واقع این مطالب بخشی از تاریخ شفاهی مردم ایران را بیان میکند که تجارب خوبی برای آیندگانی که میخواهند قدم به عرصه مبارزه بگذارند در بر خواهد داشت.

بلاتکلیفی ایرانیان تبعیدی در عراق 15 اردیبهشت 1387

بلاتکلیفی ایرانیان تبعیدی در عراق

ما هم اکنون شما را در جریان وضعیت گروهی قرار میدهیم که یک سازمان تروریستی یا حتی یک فرقه خوانده میشود. این گروه با این موارد خوانده میشود ولی همچنان تحت حمایت نظامیان ایالات متحده است. این یک گروه ایرانی است. آنها میخواهند دولت ایران را سرنگون کنند و در حال حاضر در تبعید در عراق بسر می برند.

تبعید در برزخ عراق 15 اردیبهشت 1387

تبعید در برزخ عراق

به گزارش ان.پی.آر فرماندهان مجاهدین مدارک اعضا را گرفتند و پیش از حمله آمریکا، به آنها هشدار دادند درصورت فرار، نیروهای امنیتی صدام آنها را دستگیر خواهند کرد و پس از حمله آمریکا، هشدار دادند درصورت فرار، به دست نیروهای آمریکایی کشته خواهند شد.

گفتگوی انجمن نجات با محمد یوسف چاری زهی 08 اردیبهشت 1387

گفتگوی انجمن نجات با محمد یوسف چاری زهی

در قرارگاه اشرف تعداد زیادی از نفرات را سازماندهی کردند که از زاغه های مهمات عراقی ها که در نزدیکی قرارگاه اشرف بود مهمات به داخل قرارگاه بیاوریم. این موضوع با توجه به سنگین بودن مهمات کار طاقت فرسایی بود و می بایست با استفاده از شرایط شلوغی که بوجود آمده بود با حداکثر سرعت این کار را انجام میدادیم. وقتی آمریکایی ها آمدند و طبق فرمان مسعود رجوی تماما تسلیم محض شدیم ما را مجبور کردند تا تمامی آن مهمات را مجددا به زاغه هایی که آنها را از آن آورده بودیم برگردانیم و تانک ها و توپ ها و سلاح ها را هم تا آخر تحویل بدهیم.

blank
blank
blank