ببر کاغذی…

روز سه شنبه، 11 سپتامبر 2001 ساعت هشت و چهل و شش دقیقه صبح، یک فروند هواپیمای بوئینگ ۷۶۷ شرکت هوایی آمریکن ایرلاین به یکی از برج های تجارت جهانی اصابت کرد. 81 مسافر هواپیما در دم جان باختند. 91 هزار لیتر سوخت آن نیز شعله های آتش را در برج افروخته کرد. شانزده دقیقه بعد هواپیمای دیگری با ۵۶ مسافر به برج دوم سازمان تجارت جهانی برخورد کرد. ستون های فولادی برج ها در اثر آتش ناشی از برخورد و سوخت فراوان هواپیماهای انتحاری آب شد و کمتر از یک ساعت به شکل حیرت انگیزی فرو ریختند. کمی بعد هواپیمای دیگری به ساختمان پنتاگون اصابت کرد. حدود یک ساعت بعد یک هواپیمای مسافربری دیگر در ایالت پنسیلوانیا در اثر درگیری میان ربایندگان و مسافرین سقوط کرد. آمارکشته شدگان این حمله‌ها ۲٬۹۷۴ تن بودند، که با در نظر گرفتن ۱۹ هواپیما ربا در کل شمار کشته‌های این حمله‌ها به ۲٬۹۹۳ تن می‌رسد. بیش‌تر کشته شدگان این حمله‌ها مردم عادی و شهروندان بودند، که ملیت آن‌ها از ۹۰ کشور گوناگون جهان بود. به‌علاوه، مرگ دست‌کم یک تن ناشی از قرار گرفتن در برابر گرد و خاک به وجود آمده از ویرانی دو برج نیز گزارش شد!
حوادث هولناک 11 سپتامبر افکار عمومی جهان را در بهت و تاثر عمیق فرو برد. اما در این میان تنها فاتحان حوادث نبودند که به دیدن صحنه برخورد هواپیماها به برج های تجارت جهانی به وجد می آمدند. مسعود و مریم رجوی از رهبران فرقه تروریستی مجاهدین خلق نیز چنین حالی داشتند، سراسر شعف، هیجان و خوشحالی!
آنها دستور دادند شیرینی در بین ساکنان پادگان اشرف در سالن اجتماعات توزیع شود. آهنگ های شاد در حال پخش از بلندگوهای سالن خبر از جشن و خوشحالی و شادمانی بزرگ می داد.
هرگز فراموش نمی کنم، عربده های خوشحالی رجوی در سالن اجتماعات اشرف بعد از 11 سپتامبر و ببر کاغذی نامیدن امپریالیسم را! اما چه شد که بعد از دوسال جلو همان امپریالیسم دامن پوشیدند و به آغوش او غلطیدند.
و اما جریان آنروز:
در قرارگاه بودیم و طبق معمول مشغول انجام کارهای تکراری روزانه…
کم کم بدو بدو ها شروع شد. فرماندهان دسته ها، دستور تجمع فوری دادند. دستور این بود که برای نشست رهبری به سالن اجتماعات اشرف می رویم، لباس های فرم سبزتان را پوشیده و تا نیم ساعت آماده حرکت شوید. طبق معمول هیچ خبری از محتوای جلسه گفته نشد و کسی هم حق نداشت سئوال کند.
در چشم بهم زدنی سوار بر آیفاها به پارکینگ سالن اجتماعات رسیدیم، پس از بازدید بدنی طبق معمول یک ساعتی داخل سالن منتظر ماندیم تا مسعود و مریم (رجوی) آمدند و یکسری کف زدن های تکراری و شعارهای توخالی داده شد. چهره مسعود و مریم گل انداخته بود!
بدون درنگ، مسعود رجوی دستور داد تا فیلمی که از سی ان ان ضبط شده، توسط دو عدد وایت اسکرین بزرگ که نصب بود پخش شود. یک هواپیمای مسافربری به ساختمان تجارت جهانی در نیویورک برخورد کرد. مریم و مسئولین ردیف های جلو شروع به دست زدن کردند و ما نیز به تبع آنها شروع به کف زدن و سوت زدن کردیم. یک چیز جلب توجه می کرد مریم نیز همراه نفرات کف می زد ولی مسعود دست به کمر و ژست گرفته بود گویی فرمانده عملیات انتحاری القاعده در ۱۱ سپتامبر خودش بوده است، دومین هواپیما نیز اصابت کرد باز حاضرین کف زدند وقتی برجها را نشان می داد که فرومی ریزند ابتدا مسئولین از جلو و پشت سرآنها نفرات بلند شدند.
سپس مسعود گفت: بنازم به اسلام، هیچ سلاحی و هیچ قدرتی در مقابلش توان مقابله ندارد! تازه این اسلام ارتجاعی بود، که اینگونه خودش را نشان داد صبر کنید تا روزی که مجاهدین خواهر مریم و اسلام انقلابی وارد عمل بشود. در همین حال مریم رجوی نیز عنوان کرد: بچه ها! صحنه ها را که می دیدم فقط به این فکر می کردم که ما چقدر غنی هستیم اینهایی که اینکارها را کردند (القاعده) مثل شما انقلاب ایدئولوژیک که ندارند مثل شما تشکیلات مستحکم که ندارند! تازه این اول کاره، کجاش رو دیدین؟ (کف زدن حاضرین)…
مسعود رجوی که ناظر جریان بود بالاخره سکوت را شکسته و گفت؛ فعلا نمیتوانیم راجع به این حادثه موضع گیری کنیم تا همه چیز روشن شود. درست است که این عمل توسط سازمان القاعده و بن لادن انجام گرفته ولی در نوع خود بی نظیر است و پس از آن شروع کرد به تشریح طراحی عملیات القاعده و سپس ادامه داد که گرچه این یک عملیات بسیار بزرگ و شگرف است ولی این کار را القاعده انجام داده است و با اینکه نمیتوانیم موضع صریح و آشکار بگیریم ولی یک اعلام جنگ بر علیه آمریکا و امپریالیسم است. عملیاتی متهورانه، جسورانه، انتحاری و در نوع خود بی نظیر است! درست است که ملاعمر و بن لادن متحجر و عقب مانده اند ولی مریم ببین که اینها چکار کردند و چگونه ببر کاغذی را به زانو در آوردند! ما که گفته بودیم، امپریالیزیم یک” ببر کاغذی” بیش نیست! حالا ببینید این ببر کاغذی به چه روزی افتاده است. مسلم است که وقتی یک نیروی عقب مانده چنین عملیاتی را میتواند در قلب سیستم های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و بر علیه منافع آمریکا انجام بدهد، طبیعی است که نیروهای انقلاب کرده خواهر مریم (در تجمعات و نشست ها، مسعود رجوی برای جا انداختن کلمه به اصطلاح انقلاب ایدئولوژیک به همسرش مریم عضدانلو، خواهر مریم اطلاق میکرد) میتوانند صد برابر بیشتر از این عملیات انجام بدهند و سپس صدای کف و سوت افراد، سالن را در خود فرو برد. این حرف درزمانی زده شد که القاعده ازجمیع جهات تشکیلات مقتدرتری داشت وجهانی عمل میکرد وباند رجوی درمقابل آن رقمی بحساب نمیآمد.
راستش را بخواهید، برای خود من مهم تر از همه چیز، این مطلب بود که بالاخره همه چیز به کنار، ما آزاد می شویم!
مراسم شیرینی خوران در سالن و پخش ترانه ها همراه با نمایش شکست امپریالیزم (یعنی نمایش مجدد فروریزی برج های دوقلو و افرادی که زنده زنده خود را از آن برج به پایین پرتاب میکردند تا بمیرند) به صحنه های به اصطلاح با شکوهی تبدیل شده بود و حاضرین در تبعیت از مسعود و مریم، به شادی و پایکوبی مشغول بودند. چرا که نیروهای امپریالیزم! در یک تهاجم وحشیانه داشتند از بین میرفتند.
اما امروز پس از گذشت سالیان، رهبران و مسئولین باند رجوی را می بینیم، که با اینکه آنروز در یک همسوئی مشمئزکننده، برای بن لادن و ملاعمر کف می زدند! اما امروز رو به سوی امپریالیسم در کرنش هستند و چشم شان به حرف ها و دست های شیطان بزرگ دوخته شده است.
رهبران این فرقه اکنون و در فقدان حمایت های بی دریغ صدام حسین دیکتاتور سابق عراق، به طرق مختلف سعی می کنند حمایت دولتمردان آمریکایی را به دست آورده و بسیار تمایل دارند از اختلافات فی مابین ایران و آمریکا نهایت استفاده را برده و به عنوان عامل فشار مورد استفاده قرار دهند! این همه بیانگر فرصت طلبی، مشی تروریستی و گرایش زیاد به اتحاد با مخالفان ایران به هر قیمت است، اما ظاهرا برای رهبران این فرقه، در، بر همان پاشنه می چرخد و تنها صدام حسین جای خود را به آمریکا داده است.
نکته ای که امروز حائز اهمیت است، این است که نان به نرخ روز خوری رجوی ها، نشان می دهد که تابع هیچ پرنسیبی نیستند و در مسیر خیانتشان به خلق حاضرند همه را به قربانگاه ببرند! اما این تاریخ بود، نشان داد که فرقه رجوی فقط در طی 5 سال، از آن اجتماع اشرف ظاهرا شکوهمند، به اخراج از عراق و اشرف و ذلالت رسیدند و جامعه ای از جداشدگان و البته خانواده ها، امروز با صلابت تمام در مقابل رجوی ها صف بستند و ذره ای هم از خواسته های بحق خود کوتاه نخواهند آمد.
البته صورتی درزیر دارد، آنچه در بالاستی!
بعد از این عمل جنایتکارانه، ذهن های هوشیار بطرف سرویس های امنیتی خود آمریکا جلب شد وچرا؟
بجهت اینکه دربررسی حوادث، پرسش اصلی این است که چه کسی ازاین حادثه سود میبرد!
جنگ طلبان آمریکائی بیشترین سود را ازآن برده وبه افغانستان، عراق و… حمله کردند تا بدینوسیله کار کارخانه های اسلحه سازیرونق بگیرد و… وبرای صدوربحرانی که امریکا داشت فرصت مغتنمی فراهم شد!
کارشناسان نظامی اظهار نظر کردند که هواپیما ها با عمل سیستم الکترونیک پدافندهوایی، ابدا قادر به پرواز باین منطقه ی حساس نبودند وچرا این سیستم عمل نکرد وگذاشت که هواپیما ها به برج ها اصابت کند؟
پرونده ی 28 صفحه ای که برای برخی از مقامات عربستان در رابطه با کمک به این عمل تروریستی تشکیل شد، دیگر برکسی پوشیده نیست ومعنی آن این است که اقلا بخش هایی از سیستم امنیتی آمریکا درجریان کار بودند و اقدامی در راستای جلوگیری ازاین عمل نکردند وما میدانیم که عربستان همواره با جنگ افروزترین جناح هیئت حاکمه ی آمریکا، رابطه ی بهتری دارد.
بعضا گفته میشود که این انفجار تنها کار هواپیماها نبود، بلکه توام با رسیدن آنها به برج ها، این ساختمان ها ازداخل هم منفجر شد تا کار ازمحکم کاری عیب نکند!
خوشبین ترن افراد برآنند که ممکن است این جنایت بدست سرویس های امنیتی امریکا انجام نگرفته باشد، ولی این سرویس ها و یا اقلا تعدادی ازآنها از قصد القاعده باخبربودند وعامدا کاری نکردند که مانع این عملیات بغایت مشکوک آن گردند!
رجوی سفیه تر ازآن بود که دندان روی جگر گذاشته وبه تحلیل قضیه بنشیند و احضار سریع اشرفی ها به سالن اجتماعات و برگزاری مراسم جشن وشادی غیر محتاطانه، حکایت از بیخردی او و علاقه مندی اش به تروریزم میکند!
سران آمریکا هم در تعقیب منافع همواره نامشروع خود، اینگونه حرکات حمایت از تروریزم رجوی را عمدا به فراموشی سپرده وقبول کرده که باندرجوی تروریست وحامی تروریزم نیست!
فرید

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا