سران فرقه رجوی غم خودشان را میخورند

گر بتو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو

شرح دهم غم ترا، نکته به نکته مو به مو

راستی الان چه شده که آن امپریالیزم جهانخوار شاخ شکسته از همه بهتر شده و به پا بوس اش افتاده اید و خواهان این هستید که دوباره امریکاییها به اشرف برگردند! ولی واقعیت اینکه سران فرقه بد جوری ترسیده اند بله غم آنها این نیست که چه بلایی بر سر اسیران در قلعه اشرف می آید!در وهله اول این سوال پیش می آید که چرا مادر خوانده این فرقه مافیایی اقدام به نوشتن نامه به رئیس جمهور امریکا کرده است؟

بله این هم یکی از شیوه های فرقه رجوی هست! چون فکر کرده اند اگر پدرخوانده فرقه (مسعود رجوی) نامه را بنویسد امریکاییها خواهند گفت نویسنده نامه رهبر فرقه ای هست که قبلا امریکاییها را ترور کرده اند و… و بهتر هست بانویی بنویسد که هم آن زمان کاره ای نبوده والان هم اروپا نشین هستند آنهم در پاریس مهد دمکراسی و آزدی تا شاید دل آقای اوباما بسوزد! و یک نظر هم اینکه سران فرقه نخواسته اند حضرت شیر خفته را از خواب بیدار کنند!!!

ولی واقعیت چیست؟ در چند ماه گذشته بطور مدام به همه دولتها و سازمانهای حقوق بشری و احزاب و سازمانهای سیاسی و همه هموطنان و خانواده های اسیران در فرقه این هشدار را داده بودیم که سران فرقه مافیایی رجوی در صدد فاجعه آفرینی است تا مانع فروپاشی فرقه شود و الان واقعیتهای گفته ما به اثبات میرسد که سران جنایتکار فرقه مافیایی که خود بوجود آورنده این مشکلات هستند با شگرد همیشگی و برای فرار از چنگال عدالت و پوشاندن جنایات خود هر روز فیلی هوا می کنند.

اما نوشتن نامه از طرف مادر خوانده فرقه مرا به این وا داشت تا به چند نکته اشاره کنم:

تا دیروز که پشت تان به صدام سقط شده گرم بود در همان قلعه اشرف با سرودهای نبرد با امریکا و… مراسم صبحگاه اجرا می کردید و یا از بلند گوها سرود سرکوچه کمینه مجاهد پر کینه، امریکایی بیرون شو خونت روی زمینه… پخش می شد پس چه شده که دست به دامن امپریالیزم شده اید؟

پدر خوانده فرقه هم وقتی می خواست خودش را ابرمرد معرفی کند و ژست انقلابی بگیرد، دم از مبارزه با بورژوازی به سرکردگی امریکا میزد!

یادآوری و نوشتن آن همه هارت و پورتهای شما خود مثنوی یک من کاغذ میشود ولی اشاره تیتروار گویای همه چیز در این مورد است، تا چهره واقعی شما بر همگان مشخص شود.

در سال 73 وزارت خارجه امریکا یک بیانیه 40 صفحه ای داد مبنی بر اینکه سازمان مجاهدین یک گروه معقول و دمکراتیک و… نمی باشد بعد سازمان هم به جواب آن یک کتاب چاپ کرد و پدر خوانده (مسعود رجوی) در هر نشستی که برگزار می شد بالای سن دست به کمر میزد و میگفت ما آنیم که به بیانیه 40 صفحه ای وزارت خارجه امریکا 400 صفحه جواب دادیم هر غلطی میخواهند بکنند و…

وقتی در سال 72 مریم قجر از عراق به پاریس رفته بود رجوی مدعی بود مریم در خط مقدم مبارزه با بورژوازی هست و بورژوازی را فتح کرده! ولی آخر امرهم معلوم نشد چرا دوباره به ته خط برگشت؟! و یا در نشستهای موسوم به حوض در زمستان 74 پدر خوانده فرقه (مسعود رجوی) مدعی بود که به هیچ دولت و ابر قدرتی وابسته نیست و برای اینکه مستقل بماند با تهدید اصلی که بورژوازی میباشد باید مقابله کرد.

یا اینکه در حادثه تروریستی 11 سپتامبر وقتی در پادگان باقرزاده بودیم، درحضورمریم قجر و مسعود رجوی وقتی فیلم حادثه تروریستی را نشان میدادند کف میزدند و کلی ابراز شادی و گرفتن جشن به خاطر کشته شدن انسانهای بی گناه و در همان نشست رجوی با کلی آب وتاب دادن به این عمل جنایتکارانه گفت این 2 برج شاخ امپریالیزم بود که شکست!!!

راستی الان چه شده که آن امپریالیزم جهانخوار شاخ شکسته از همه بهتر شده و به پا بوس اش افتاده اید و خواهان این هستید که دوباره امریکاییها به اشرف برگردند! ولی واقعیت اینکه سران فرقه بد جوری ترسیده اند بله غم آنها این نیست که چه بلایی بر سر اسیران در قلعه اشرف می آید!

غم آنها این نیست که در این سالیان گذشته چه بلاهایی سر خانواده ها آمده و چه خانواده هایی از هم پاشیده شده است. غم سران فرقه و علت نوشتن نامه توسط مادر خوانده فرقه را ما جداشده ها خوب میدانیم. چون در همین چند هفته گذشته بحث ملاقات خانواه ها بطور وارونه توسط فرقه اعلام شد و این بار هم محاصره اشرف در صورتیکه سران فرقه به عمد میخواهند هر اتفاقی رابه سوی تنش و برخورد خشونت بار سوق دهند.

راستی چرا سران فرقه به هیئتی از وزارت حقوق بشر عراق اجازه نداده تا با تک به تک اسیران اشرف ملاقات کنند از چه می ترسند؟

چرا اجازه نمی دهند افراد خود مسیر زندگی خودشان را بطور آزادانه انتخاب کنند؟ و یا اینکه چرا اجازه نمی دهند افراد بطور آزادانه و خارج از کنترل سران فرقه با خانواده و دنیای آزاد ارتباط بگیرند؟

واقعیت اینکه تک به تک سران فرقه مافیایی رجوی بهتر و بیشتر از همه خوب میدانند که چه جنایتهایی کرده اند و الان در آستانه فروپاشی قلعه مخوفشان قرار گرفته اند و تمام ترسشان این است که جنایتهایشان رو شود و هر بار با علم کردن یک موضوعی به شگرد خودشان سعی میکنند این فروپاشی را به عقب بیندازند.

سران فرقه غم خودشان را میخورند و به همین خاطر هم اینطور به لرزه افتاده اند و می ترسند که پرده از روی جنایتهایشان برداشته شود و میترسند در پیشگاه عدالت به محا کمه کشیده شوند، و میترسند چهره کثیف و مزدوری و وطن فروشی شان رو شود و…

ولی به سران فرقه مافیایی میگویم هر آنچه ظلم و ستم و تحقیر و توهین کرده اید هر چقدر شکنجه جسمی و روحی کرده اید و هر چه دروغ و فریب بکار برده اید و هر چه واقعیت را تحریف کرده اید و یا اینکه انسانهای بی گناه را زندانی وشکنجه کرده و زیر شکنجه کشته اید، و افرادی را که خواهان جدایی از فرقه بودند را در میدانهای مین مرز بین ایران و عراق رها کردید و یا از پشت به گلوله بستید و یا به زندان بد نام ابوغریب فرستادید را به یک طرف بگذاریم و اشک پدران و مادران و ناله طفلان بی گناه را به سمت دیگر، شما را از مکافات تاریخ گریزی نیست و این حکم تاریخ است که در مورد فرقه شما به اجرا در خواهد آمد.

حال به اقای اوباما که هیچ، به 72 دولت هم نامه بنویسید و به فریب و نیرنگهای مختلف هم دست بزنید و در مورد دیگران دروغ هم بگوئید به هیچ جا نخواهید رسید جز اینکه بر طبل رسوائی خودتان بیشتر کوبیده باشید. باشد که به زودی زود تاریخ واقعیت را بر همگان روشن سازد. من و دیگر قربانیان فرقه ماقیایی رجوی ایمان داریم که آن روز دور نیست.

باز از دولت امریکا و از همه دولتهای اروپایی و سازمانهای حقوق بشری و آزادیخواهان ایرانی و خانواده ها تقاضا میکنم برای آزادی اسیران از چنگال فرقه مافیایی رجوی تلاش کنند تا از ادامه فاجعه انسانی جلو گیری شود.

به امید اینکه هرچه زودتر قلعه آدم کشی رجوی برچیده شود و همه اسیران در فرقه به دنیای آزاد قدم بگذارند.

محمد رزاقی قربانی فرقه مافیایی رجوی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا