چهارشنبه, ۱۰ دی , ۱۴۰۴
  • خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق – قسمت ششم 10 دی 1404

    فرماندهان دیروز زندانبانان و شکنجه‌گران امروز
    خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق – قسمت ششم

    تشکیلات رجوی بسیاری از ما را به بند کشید. من هم در میان آن بازداشت‌شدگان بودم. فرماندهان دیروز، همان زندانبانان و شکنجه‌گران امروز بودند. همان‌طور که در قسمت‌های قبل نوشتم، با گذشت زمان، بسیاری از بچه‌ها یکی‌یکی و اغلب در دل شب ناپدید می‌شدند. آن‌قدر این روند ادامه پیدا کرد که بخش ورودی و پذیرش […]

یک تصویر و یک عالمه خاطره 09 دی 1404

کارزار بزرگ با رجوی وطن فروش یک تصویر و یک عالمه خاطره

مجاهدین و بی هویت کردن اعضاء 07 مهر 1387

مجاهدین و بی هویت کردن اعضاء

اگر مسعود و مریم رجوی در رسیدن به آرزوهایشان به مصداق شتر در خواب بیند پنبه دانه هستند ولی در خرد کردن، بی هویت کردن و بی امید و بی آینده کردن اون بچه هایی که در تلویزیون مصاحبه می کنند موفق هستند.

بیداد رجوی رو به پایان است 31 شهریور 1387

بیداد رجوی رو به پایان است

با کمال مسرت و خوشبختی لازم است به اطلاع هموطنان عزیز بویژه خانواده های اسرای فرقه بیدادگر رجوی برسانم که در طی روزها و ماههای گذشته دهها تن از اسرای فرقه رجوی که با شهامت و جسارت کامل و تحسین برانگیز خود را از چنگالهای این دیو پلید و بیدادگر(مسعود رجوی و جنایتکاران مزدبگیرش) رها کرده اند پا به دنیای آزاد گذاشته و پس از سالها اسارت،زندان،خفقان و بیدادگری طعم شیرین آزادی را چشیدند.

شاهدان زنده 28 شهریور 1387

شاهدان زنده

امید پارس عضو سابق مجاهدین به تازگی موفق به خروج از عراق شده است وی ضمن انتشار روزشمار دوران اسارت خود در کمپ تیپف همچنین بخشی از مشاهدات و تجربیات دردآور خود، از درون روابط فرقه ای مجاهدین در قرارگاه اشرف را نیز جهت اطلاع ایرانیان آزاده منتشر می نماید.

مصاحبه با هادی شبانی – قسمت هشتم 27 شهریور 1387

مصاحبه با هادی شبانی – قسمت هشتم

در عملیات فروغ در روز اول درگیر ی تعدادی از این زخمی ها توان برگشت به عقب را داشتند و هنوز هم جاده برای برگشت باز بود و نفرات خودشان را به اسلام آباد و از آنجا به سر پل ذهاب می رساندند ولی از روز دوم در گیری زیاد شد و بدلیل محاصره منطقه تعداد زیادی در اثر تشنگی و گرمای زیاد د ر زیر پلها و… رها شده و کشته شدند.

خاطرات اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت دهم 23 شهریور 1387

خاطرات اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت دهم

سلسله خاطرات زیر که توسط کانون آوا تدوین و منتشر میگردد با همکاری یکی از اعضای جدا شده از فرقه رجوی می باشد که بعد از اعلام جدایی از سازمان مجاهدین در سال 2003 به کمپ امریکائی ها در مجاورت قرارگاه اشرف (واقع در شمال بغداد) منتقل شد و به مدت 5 سال در زیر چادر بسر برده است.

خاطرات کامبیز باقر زاده – قسمت اول 20 شهریور 1387

خاطرات کامبیز باقر زاده – قسمت اول

قرار شد همکاری با سازمان را با کارهای مالی – اجتماعی شروع کنم. درس، دوستان و همه چیز را فراموش کرده بودم و ناخواسته به مسیری وارد شدم که انگار فقط راه پیش داشت و هیچ گونه تغییر مسیری امکان پذیر نبود. بعد از مدتی یکی از برادرهایم برای دیدن خانواده – از منطقه به آلمان آمد و من پس از اصرارهای زیاد او را راضی کردم که مرا با خودش ببرد تا خواهر و برادر دیگرم را ببینم،او مخالف بود اما بالاخره راضی شد و مرا به منطقه برد.

معرفی انقلاب 17 شهریور 1387

معرفی انقلاب

جالب ترین داستان برای خانم معلم بحث رهایی زن است، وقتی برایش تعریف می کنم که چه بهایی برای رهایی زن پرداخته ایم دلش را می گیرد و چنان می خندد که بیا و ببین. بنده خدا باور نمی کند که آدمهای مبارزی با 20 سال سابقه زیردست یک دختربچه قرار بگیرند برای اینکه ارزشهای مردسالارانه اشان از بین برود و جالب اینکه خانم معلم می گوید انوقت باید سالها با توهم و خود بزرگ بینی اون زن جنگید و من مجبورم که دوباره از انقلاب دفاع کنم.

مصاحبه با هادی شبانی – قسمت هفتم 16 شهریور 1387

مصاحبه با هادی شبانی – قسمت هفتم

علی رغم ادعاهای مجاهدین بیشتر امورات اداری سازمان در این کشورها با رشوه دادن به مامورین و عوامل اطلاعاتی و امنیتی آنان انجام می گرفت آنان با دادن پولهای کلان به قاچاقچی ها حتی بعضا پاسپورت و مدارک شناسایی و…. جعل می کردند.آنان در غالب فرودگاهها مامورین امنیتی را خریده و مشکلات خود را حل میکردند غالب پیک های آنان از قاچاقچی های ترک و کرد و بلوچ پاکستان بودند…

خاطرات دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت نهم 31 مرداد 1387

خاطرات دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت نهم

آمار ایرانی ها مثل بازار بورس بالا و پائین میشه، هر شایعه ای که می سازند روی تصمیم گیری ها تاثیر داره. عکسهایی که آمریکای ها روی تابلو گذاشته اند تاثیر مثبت داره. چهره بچه ها خندان و نرمال وقتی که دارند سوار اتوبوسهای ایرانی می شوند.امشب حقوق دادند. وقتی من اعتراض کردم که پولم کم شده، افسر مربوطه ساعت کار را حساب کرد وقراره که ماه بعد پول را اضافه کنند. در ضمن ما خریدن تلویزیون را منتفی کردیم چون شایعه جدید اینه که بعداز رفتن ایرانی ها ما را تعیین تکلیف می کنند.

خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت چهاردهم 31 مرداد 1387

خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت چهاردهم

فرزندم سعید همه وجودم را تسخیر کرده بود، از خودم شرم می کردم و در آن لحظات رهبران سازمان چون لاشخورها و کرکس هایی بودند که خانواده ام را به راحتی متلاشی کردند و به فرزندم سعید ستم فراوان نمودند زیرا در بغداد با فشار همه جانبه، فرزند شیرخواره ام را از دست من گرفتند و سالها او را از محبت مادرانه محروم کردند و این موضوع مرا خیلی آزار میداد.

رژیم طالبان و سازمان مجاهدین 26 مرداد 1387

رژیم طالبان و سازمان مجاهدین

چند سال پیش یعنی قبل از سرنگونی صدام و غیبت کبری برادر یک روز به ما گفته شد که برای شنا به رودخانه می رویم ولی قبل از آن توجیه توسط برادر مسئول انجام میشه و ما هم می دانستیم که طبق معمول صدتا ضابطه ایمنی از قبیل شیرجه ممنوع، شنا در عمق ممنوع، شوخی یدی ممنوع، کشتی در آب ممنوع، هل دادن در آب ممنوع، کشیدن ممنوع، توقف……خواهند خواند.

تبریک به مناسبت ازدواج آقای ابراهیم خدابنده 21 مرداد 1387

تبریک به مناسبت ازدواج آقای ابراهیم خدابنده

مسلما ازدواج آقای ابراهیم خدابنده که روزی مسئول روابط خارجی این فرقه بود برای سران آن خیلی دردناک و ناخوشایند جلوه خواهد کرد. به امید آزادی همه اسرای در بند کمپ اشرف.در انتها مجددا برای این زوج سعادتمند آرزوی خوشبختی میکنیم و این وصلت فرخنده را به ایشان تبریک می گوئیم.

blank
blank
blank