نجات در هفته ای که گذشت – قسمت 191

مروری بر مطالب 30 فروردین الی 4 اردیبهشت ماه 1404 درج شده در سایت نجات

*شنبه 30 فروردین

در روز شنبه جمعاً 9 مطلب در سایت نجات درج گردید که در زیر مروری اجمالی بر تعدادی از آن ها انجام می شود:

مذاکره ایران و آمریکا چه اثری روی مجاهدین خلق دارد؟

مسعود و مریم رجوی مخالفان سرسخت دیپلماسی

… ترس از مسیر دیپلماسی آن هم در بحبوحه ی تنش های فزاینده، اثر بسیار منفی بر روی سازمان مجاهدین گذاشته، به صورتی که در سایت های فرقه چند روز اول سکوت اختیار کردند و درباره مذاکره خبری را منعکس نکردند. رجوی به خوبی می داند اگر در آینده مذاکرات به خوبی پیش برود حتی در آلبانی دیگر آرامش نخواهند داشت. قطعاً با وجود محاکمه 104 تن از سران سازمان در ایران و در مقابل دستگیری توسط انترپل ترس تمام وجود رهبری این سازمان را فرا گرفته است و نگران آینده است. به همین دلیل مریم رجوی برای این که فضای قرارگاه اشرف 3 را به دور از اخبار و حواشی مذاکرات نگاه دارد، با تعدادی از لابی های آمریکایی کنفرانس گذاشته تا وانمود کند این مذاکرات اثری روی ما ندارد!

مرگ خاموش در اشرف ۳

فاجعه‌ای که تشکیلات تروریستی رجوی نمی‌تواند پنهان کند

… اعضای تشکیلات رجوی در اشرف ۳، در فضایی بسته، کنترل‌شده و بدون هرگونه ارتباط مستقل با دنیای بیرون زندگی می‌کنند؛ هیچ‌گونه تماس تلفنی آزاد، دسترسی به اینترنت بدون نظارت، و حتی ارتباط آزاد با اعضای خانواده به رسمیت شناخته نمی‌شود. این افراد، هر روز درگیر نشست‌های تحمیلی و تبلیغات فرقه‌ای هستند که تنها هدفش حفظ توهمی از “مبارزه” و “آماده‌باش برای سرنگونی” است؛ شعاری که طی چهار دهه، تنها ابزار مهار روانی و فریب ذهنی اعضا بوده و هست.
زندگی در اشرف ۳ به مرور، جسم اعضا را دچار تحلیل و روان آنان را فرسوده می‌کند. پیری، بیماری، بی‌توجهی به درمان‌های اولیه و قطع امید از آینده، تجرد اجباری،عدم ارتباط با دنیای بیرون و خانواده به ‌تدریج این افراد را به سوی مرگ سوق می‌دهد. اعضای بیمار، اغلب بدون دسترسی به خدمات پزشکی واقعی رها می‌شوند، حتی در واپسین لحظات عمرشان نیز از ملاقات آزاد با خانواده محروم می‌مانند. در بسیاری از موارد، مرگ این افراد پس از سال‌ها زندگی در انزوا و خاموشی رخ می‌دهد؛ مرگی که بیشتر به یک حذف بی‌ سرو صدا شباهت دارد تا یک اتفاق طبیعی.
… این مرگ‌های تدریجی، نشانه فروپاشی نهایی یک تشکیلات فرقه است که رهبران آن حتی در واپسین سال‌های حیات اعضای خود نیز دست از سوء‌استفاده و بهره‌برداری از نام و جسم آنان برنداشته‌اند. اشرف ۳، امروز دیگر نه یک پایگاه نظامی یا سیاسی، بلکه مقبره‌ای زنده برای انسان‌هایی است که زندگی‌شان سال‌ها پیش، در حصارهای فرقه‌ای به تاراج رفته بود و تنها جسدشان باقی مانده است تا آرام آرام و بدون هیچ پرسشی از سوی جهانیان، به خاموشی سپرده شود…

صدای در گلو مانده ی قربانیان سازمان مجاهدین را بشنوید

فراخوانی برای بیداری وجدان های خاموش

… انسانیت مسئولیت می آورد. پدیده ای که در آلبانی مشاهده میشود، مرگ های ناگهانی یا مرگ های ناشی از فشارهای روحی و جسمی است که برخی از این افراد در اثر سالها اسارت و بی خبری از خانواده ها و دلبستگی های خود، دچار آن میشوند.
این مرگ ها نه تنها به دلیل شرایط سخت زندگی در کمپ های بسته مجاهدین خلق، بلکه به دلیل سرکوب احساسات انسانی و قطع ارتباط با دنیای بیرون رخ می دهند. ما رهایافتگان از فرقۀ رجوی ساکن استان البرز با سالها سابقه اسارت در فرقه رجوی و شاهد عینی صدها قتل و مرگ درون تشکیلاتی، بر این باوریم که مرگ اعضا و محمدرضا اخلاقی نه یک اتفاق طبیعی بلکه نتیجه مستقیم فشارهای روحی جسمی و محدودیت های غیر انسانی درون ساختار فرقه ای رجوی بوده است. در ضمن گزارش های منتشر شده از داخل کمپ اشرف ۳ حاکی از آن است که خالقی به دلیل وضعیت نامساعد جسمی و عدم رسیدگی به موقع پزشکی فوت شده است. این در حالی است که مسئولان فرقه همواره در پنهان کاری پیرامون وضعیت سلامت اعضا و فوت های مشکوک قرار دارند.
در پایان به دلایل اصلی مرگ های درون سازمان اشاره میشود: ۱. اختلالات روانی ۲. بیماری های جسمی وعدم درمان مناسب ۳. افسردگی و بی امیدی ۴. جداشدن از خانواده

مسعود رجوی – بزدل ترین رهبر خود منتسب جهان

آقای محمد رضا مبین: … از اولین روزهای پیوستنم به سازمان، تصویر من از مسعود رجوی، با توجه به پیشینه ی او در فاز سیاسی، او را همردیف امام حسین (ع) در فرهنگ غنی شیعه و ارنستو چگوارا در انقلاب کوبا، ماکسیمیلیان روبسپیر در جریان انقلاب فرانسه ، اسپارتاکوس رهبری انقلاب ضد برده داری سوم، رزا لوکزامبورگ در آلمان و مائوتسه تونگ در چین و فیدل کاسترو در کوبا و … و رهبران انقلابی تاریخ و چهره ای اثرگذار در تاریخ می دانستم. من او را جلوه ای از خداوند بر روی زمین در جایگاه رهبری اعلی می دانستم و خود را مرید رهبری می دانستم که بی گمان در روزهای سخت، الگوی ما برای مبارزه و ماندگاری خواهد بود.
اما خیلی زود زمان آزمون بزرگ برای مسعود رجوی فرا رسید، او که میل عمیقی به جلب توجه و کسب قدرت داشت و تنها اینگونه عوامل می توانست او را ارضاء کند، به صحنه ی آزمون عملی رسید.
… این آزمون رهبری مجاهدین، آزمون “بود و نبود” بود. مسعود رجوی ما را زیر بمباران های آمریکایی و اروپایی در صحنه ی نبرد تنها گذاشت و ما بی سر شدیم
… اما همیشه این سئوال در ذهن ما ماند که پس نقش رهبری در عبور دادن از ابتلائات و گلوگاه ها چه شد؟ مسعود رجوی که امام حسین (ع) را پیشوای عقیدتی خود می نامید، چرا راه او را نرفت؟ چرا ما را در مقابل سربازان تا دندان مسلح آمریکایی تنها، دست خالی و بی سلاح رها کرد؟
مسعود رجوی از همان روزهای اول به اصطلاح مبارزه اش، بزدل و ترسو بود، حتی در زندان های ساواک شاه نیز همه چیز را با اولین سیلی باخته بود. علیرغم همه ی فشارهایی که در سازمان مجاهدین متحمل شده بودیم، همه حاضر بودیم اگر او ایستاد ما هم بایستیم، اما هرگز اینگونه نشد، او رفت و همه چیز را هم با هم خراب کرد…

*یکشنبه 31 فروردین

7 مطلب جدید حاصل کار روز یکشنبه سایت نجات می باشد. مروری مختصر بر تعدادی از آن ها به قرار زیر است:

شیوه های فریب و نیرنگ رهبران مجاهدین خلق در مصاحبه های اعضا با وزارت خارجه آمریکا – قسمت اول

به دنبال سرنگونی صدام حسین دیکتاتور سابق عراق و فرمان مسعود رجوی مبنی بر تسلیم اعضا و پذیرش خلع سلاح نیروها و تست آزمایشات دی ان ای توسط ارتش، مصاحبه کارکنان وزارت خارجه با تمامی اعضای مستقر در قرارگاه اشرف در دستور کار قرار گرفت. در هنگام برگزاری مصاحبه مجری آمریکایی با نشان دادن برگه ای برای یکایک اعضای طرف مصاحبه در خصوص موضع تعیین استتو و موقعیت آنها در جریان جنگ آمریکا و عراق و نقش بیطرف آنها در این جنگ توضیحاتی می داد و سرانجام عضو مصاحبه شونده را در مقابل دو گزینه بازگشت به ایران و یا انتقال به کشور ثالث قرار می داد تا یک گزینه را انتخاب کند.
در این متن که به زبان انگلیسی نگارش شده بود هیچ اشاره ای به گزینه حضور در خاک عراق نشده بود. در ابتدا وزارت خارجه تحت ریاست پاول که مجاهدین خلق را یک سازمان تروریستی می دانست به نسبت وزارت دفاع تحت فرماندهی رامسفلد که اعتقاد داشت می توان از مجاهدین خلق بدلیل حضور سالیان در خاک عراق و آشنایی با موقعیت های مرزی و توان نظامی در مقابل دخالت نظامی ایران بعنوان یک برگ استفاده نمود، دست برتر را داشت. مامورین وزارت خارجه به صورت علنی در هنگام مصاحبه ها اعضا را تشویق به جدایی می کردند. آنها برای ادامه حیات سیاسی و موجودیت تشکیلاتی این سازمان بعد از سرنگونی صدام حسین چشم اندازی قائل نبودند…

ارتش دروغ پراکنی رجوی در آلبانی فعال است

… فرقۀ رجوی (سازمان تروریستی مجاهدین خلق) با بهره گیری از روش های پیچیده و فن آوری روز، سعی در القای تصویری نادرست از خود و تحریف واقعیت های مرتبط با ایران دارد.
استفاده از فناوری برای جنگ روانی
فرقه رجوی با استفاده از فناوری هایی همچون حساب های جعلی، ربات های توییتری، تولید محتوا جعلی، بهره گیری از الگوریتم های هوش مصنوعی، میکوشد تا واقعیت های موجود را وارونه جلوه دهد . هدف از این اقدامات، ایجاد شکاف میان مردم و حکومت، ایجاد بحران های ذهنی و گمراه سازی تحلیل گران سیاسی و افکار عمومی و سفیدشویی سوابق جنایت کارانه سازمان است.
شبکه سازی جعلی و نفوذ سایبری
گزارش های مختلف بین المللی نشان می دهد که این گروه با راه اندازی صدها حساب جعلی در شبکه های اجتماعی، وانمود می کنند که از حمایت مردمی گسترده ای برخوردار است. این حساب ها اغلب با استفاده از هشتک های خاص، کمپین های هماهنگ و اخبار جعلی سعی در برجسته سازی مواضع سازمان دارند. همچنین نفوذ در برخی رسانه ها و بهره برداری از ضعف در سیستم های تایید صحت اطلاعات، به آنها امکان نشر روایت های تحریف شده را می دهد.
تخریب چهره مخالفان و ترور شخصیتی
از دیگر روش های فرقه رجوی، حملات هدفمند سایبری به منتقدان و افشاگران است. با استفاده از فن آوری های مدرن و جمع آوری اطلاعات شخصی، آنها سعی در بی اعتبار کردن مخالفان خود از طریق دروغپردازی و ساختن پرونده های ساختگی دارند.
نقش آموزش دیدگان سایبری و کاربران سازمان یافته
بر اساس شواهد و افشاگری آخرین جداشدگان از فرقه رجوی همچون آقای حمید آتابای مقیم کشورآلبانی، فرقه رجوی اقدام به آموزش نیروهای سایبری کرده و گروه های ویژه ای را مامور به فعالیت در شبکه های اجتماعی نموده است. این افراد وظیفه دارند با نشر محتوای هماهنگ و از پیش تعیین شده، به تحریف واقعیات و شکل دهی به جریان های فکری خاص و زمینه سازی شایعه بپردازد…

آینده مجاهدین در پی به ثمر رسیدن مذاکرات ایران و آمریکا

… سازمان مجاهدین خلق در جریان هشت سال به لحاظ اطلاعاتی و جاسوسی خدمات بسیاری به ارتش عراق ارائه داد و بدین ترتیب در استراتژی نظامی صدام حسین از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود. در صورت انعقاد قرارداد صلح دائم، این سازمان دیگر چنین کارکردی نداشت و در نتیجه موجودیت و بقای آن مورد تهدید جدی قرار می‌گرفت. در چنین وضعیتی سازمان برای بقای خود فاجعه‌بارترین و عجولانه ترین گزینه را برگزید.
امروز پس از گذشت نزدیک به چهار دهه از زمان صلح ایران و عراق، سازمان مجاهدین خلق در موضعی بسیار ضعیف‌تر از گذشته قرار دارد. اگر این تشکیلات همواره ساختاری نظامی-امنیتی داشته است اما عملا از سال 2003 خلع سلاح است و ابزار نظامی در دسترس ندارد.
… از لحاظ شمار نیروها، تشکیلات رجوی پس از سقوط صدام حسین همواره در حال ریزش نیرو بوده است. این نیروها که از بیش از پنج هزار نفر در زمان عملیات فروغ جاویدان به کمتر از دو هزار نفر رسیده است، امروز فرسنگ‌ها دورتر از مرز ایران در روستایی دورافتاده در کشور کوچک آلبانی مستقر هستند. و از همه مهمتر مسعود رجوی به عنوان رهبر عقیدتی تشکیلات ناپدید شده است و به نظر می‌رسد که اساسا وجود خارجی ندارد.
پیشرفت و به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته‌ای میان ایران و آمریکا، برداشته شدن تحریم‌ها علیه ایران و عادی سازی روابط میان ایران و آمریکا، عملا همه سخنرانی‌های پرطمطراق مریم رجوی، طرح کذایی ده ماده‌ای او و هزینه‌های سنگینی که عوامل مجاهدین برای دریافت حمایت از سیاستمداران و رسانه‌های غربی می‌پردازند را به محاق می‌برد…

*دوشنبه 1 اردیبهشت

در این روز کلاً 8 مطلب جدید بر روی سایت نجات داشتیم که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را مشاهده می کنید:

به مناسبت سالگرد 30 فروردین ماه 1354

چرا رجوی اعدام نشد؟

سی فروردین هر سال مصادف است با ترور 9 تن از رهبران یا کادرهای نهضت چریکی ایران در دهه پنجاه توسط ساواک شاهنشاهی که به شکل وحشیانه ای توسط اکیپ پرویز ثابتی به عنوان بالاترین و معروف ترین مقام امنیتی انجام شد و رسانه های رژیم ستم شاهی با آب و تاب زیاد اعلام کردند که این 9 تن در حین فرار از زندان مورد هدف گلوله قرار گرفته و کشته شدند!
… چند صباحی بعد از پیروزی انقلاب، فرد جلادی با نام مستعار تهرانی به عنوان یکی از بازجویان وحشی و جلاد ساواک که گویا رئیس زندان اوین هم بوده در جریان محاکمه اش در دادگاه با صراحت گفت چگونه این 9نفر در مکانی در تپه های اوین جمع شده و توسط بیرحم ترین نیروهای ساواک از جمله خود او به رگبار مسلسل بسته شده و با نام زندانیان فرار کننده در گوشه ای از آرامستان بهشت زهرا و به صورت بی هویتی دفن شده اند!
دو نفر از قربانیان این ترور وحشتناک ساواک به نام های ذوالانوار و کاظم جوان خوشدل جزو این قربانیان بودند که جزو رهبریت مجاهدین محسوب نمیشدند
… این سؤال پیش میآید که با وجود مسعود رجوی و موسی خیابانی که از رهبران مجاهدین بودند، چرا ذوالانور و خوشدل که در رده های بسیار پایینتر از مسعود و موسی بودند و حی و حاضر در جلوی چشمان مسئولین و جلادان ساواک قرار داشتند، کشته شدند؟…

شیوه های فریب و نیرنگ رهبران مجاهدین خلق در مصاحبه های اعضا با وزارت خارجه آمریکا – قسمت دوم

… به خاطر تاثیرات سالها شستشوی مغزی و عدم اطلاع اعضا از واقعیت های خارج از پادگان آنها نمی توانستند تصمیم درستی برای آینده خود بگیرند و تصور می کردند در صورت جدایی با مشکلات و تهدیدات زیادی مواجه خواهند شد، به همین دلیل تصمیم گیری و انتخاب مسیر آینده زندگی برای آنها سخت بود.
اعضای زن عضو مجاهدین خلق شرایط به مراتب سخت تر و چشم انداز تیره تری داشتند. آنها بجز نگرانی در مورد شرایط اقتصادی و مالی و اسکان بعد از جدایی به لحاظ وحشت از احتمال تعرض جنسی که مسئولین و فرماندهان رده بالای تشکیلات به آنها القاء کرده بودند در تصمیم گیری برای جدایی و انتخاب مسیر زندگی جدید بشدت مردد بودند. در رابطه با اعضایی که در جریان مصاحبه جداشده و به قرارگاه برنگشته وضعیت بکلی متفاوت بود. شایعات و دروغ های عجیب و غریبی در مورد آنها در مناسبات و نشست ها گفته میشد.
مسئولین رده بالای تشکیلات در نشست ها آنها را نیروهای نفوذی اطلاعات ایران و یا بریده و فاقد از انگیزه ادامه مبارزه معرفی می کردند و بنوعی در ظاهر و در جمع اعضا ابراز رضایت می کردند که چنین افراد حلقه ضعیف و بریده صفوف مجاهدین خلق را ترک کرده اند. ولی در مراحل بعد که تعداد اعضای جداشده افزایش پیدا کرد و رده های تشکیلاتی و اعضای قدیمی تر راهم شامل شد دیگر این توجیه آنها در مناسبات و در میان اعضا خریداری نداشت و به سختی پذیرفته میشد…

مجاهدین خلق – وطن فروشان بی وطن

… مدعیان به اصطلاح آزادی خلق که گرا دهنده اصلی به دشمن برای تحریم های فلج کننده علیه مردم ایران در مقاطع مختلف را در کارنامه کثیف خود دارند. این جانوران انسان نما با نام مجاهدین خلق اخیرا پا را فرا تر گذاشته و در یک وطن فروشی آشکار با صراحت در نقاط مختلف جهان با دم تکان دادن به غربی ها به ویژه اسرائیل و آمریکا پیشنهاد می کنند که فشار های اقتصادی کار ساز نیست و باید ضربات نظامی به ایران وارد کنند.
اینگونه پیشنهادات خائنانه از جانب عوامل مجاهدین خلق مبنی بر حمله نظامی به ایران بیش از قبل بر وطن فروشی این طائفه بی وطن صحه گذاشت. صرف مخالفت با نظام سیاسی در داخل کشور نمی تواند محرک یا توجیهی به جهت وطن فروشی باشد ذات شخصی رجوی با ضدیت و وطن فروشی بنا گردیده و در این ارتباط گوی سبقت را از دیگران ربوده است…

کمک 350 هزار دلاری مجاهدین خلق به گروه تجزیه طلب تحریر الاحواز

در سندی که به تازگی افشا شده است، یکی از اعضای رده بالای سازمان مجاهدین مبلغ 350 هزار دلار به رهبر یک گروه تجزیه طلب عرب پرداخت کرده است.
بر اساس این سند، که در سربرگ آن لوگو و نام مخفف دفتر نمایندگی شورای ملی مقاومت در آمریکا (NCRIUS) به چشم می‌خورد، علیرضا جعفر‌زاده، به عنوان معاون نمایندگی شورای ملی مقاومت در آمریکا مبلغ 350 هزار دلار کمک مالی به سعید حمیدان رهبر گروه حرکه النضال لتحریر الاحواز، در راستای “حمایت” از او و جنبش به اصطلاح “آزادی بخش” او تقدیم می‌کند. در پایین این سند نام و امضای علیرضا جعفر زاده دیده می‌شود.
… برخی منابع سعید حمیدان را یکی از عوامل بمب‌گذاری‌های دهه هشتاد در خوزستان می‌دانند که با آغاز دستگیری‌ها به اروپا گریخت و در سوئد ساکن شد. حمایت مالی از این گروه تروریستی تجزیه طلب عرب و اعلام همبستگی با رهبر آن از سوی علیرضا جعفر زاده نماینده مشهور مریم رجوی در آمریکا برگ دیگری از سند افتخارت تشکیلات مجاهدین خلق در همکاری با دشمنان تمامیت ارضی و ملی ایران است.
پیش از این، گزارش‌ها و اسنادی از همکاری مجاهدین خلق با دیگر گروه‌های تجریه طلب کرد، بلوچ و عرب از جمله کومله، جیش العدل و الاحوازی منتشر شده بود. با این وجود این سند نکات تازه‌ای را درباره روابط این تشکیلات تبهکار در شبکه‌های ارتباطی‌اش با گروه های تروریستی، افراطی و جدایی‌طلب روشن می‌کند.

*سه شنبه 2 اردیبهشت

در این روز 10 مطلب جدید در سایت نجات درج گردید. در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آن ها ارائه می گردد:

شیوه های فریب و نیرنگ رهبران مجاهدین خلق در مصاحبه های اعضا با وزارت خارجه آمریکا – قسمت سوم

… در گزارش حسین مدنی آمده بود که علت جدایی این فرد اصرار بر ادامه مبارزه مسلحانه و موضع ضد آمریکایی و مخالفت با تحویل دهی سلاح ها به ارتش آمریکا بوده است! عضو جداشده از این گزارش متعجب میشود و برایش غیر قابل باور بود مسئولین مجاهدین خلق اینگونه و به دروغ برای عضوی که بهترین سالیان عمر و جوانی خود را به پای رجوی ریخته و از تشکیل خانواده و همسر و فرزند و تحصیلات عالیه محروم شده صرفا برای انتخاب آزاد مسیر زندگی اینگونه از او انتقام گرفته شود؟ به راستی باورش در آن لحظه نه تنها برای وی بلکه هرعضو دیگر سخت و غیر قابل باور می نمود، که تشکیلاتی که ادعا دارد بر سر در ورودی آن فدا و صداقت نوشته شده و رهبرش رجوی بارها اعلام کرده که ورود به مجاهدین خلق بسیار سخت و خروج از آن آسان است اینگونه در منتهای رذالت و دنائت و برای عضو جداشده خود پرونده سازی کند؟
این روش منتهای بی پرنسیبی رجوی را نشان می داد که روزی مبارزه با امپریالیزم جهانی به سرکردگی آمریکا را هدف مقدم و مقدس مجاهدین خلق اعلام می کرد و در قالب سرود از مجاهدین خلق می خواست سر کوچه به کمین سربازان امریکایی بنشینند و خون او را بر زمین بریزند؟ و همین رجوی که در ابتدای انقلاب مسئولین دولت موقت و دیگر رهبران نظام جدید التاسیس انقلاب را امریکایی و وابسته به امپریالیزم قلمداد می کرد و به صراحت می گفت هیچ رابطه مسالمت آمیزی بین خلق و امپریالیزم امریکا وجود ندارد و هر چه هست یا اسارت است و یا نبرد! این چنین برای قربانی کردن اعضایش برای همان امپریالیزم خوش رقصی کند؟

ابهام در وضعیت مسعود رجوی؛ تاکتیکی برای بقاء تشکیلات

فرقه رجوی سال‌هاست که بر مبنای شخصیت‌سازی افراطی از مسعود رجوی و القای یک رهبری مطلق و بی‌بدیل به حیات خود ادامه داده است. با این حال، از سال‌ها پیش، وضعیت جسمانی، زنده یا مرده بودن، و حتی مکان حضور این چهره منفور محوری در ابهام کامل قرار گرفته است. پنهان‌کاری پیرامون وضعیت واقعی رجوی نه یک تصادف، بلکه ترفندی حساب‌شده برای حفظ انسجام درونی و جلوگیری از فروپاشی روانی و سازمانی در میان اعضا و هواداران محسوب می‌شود.
1- اسطوره ‌سازی، شالوده بقای فرقه
۲- حذف رجوی از صحنه؛ آغاز دوران ابهام
3- اطلاعات درز کرده: نقص عضو، بیماری، ناتوانی
4- پنهان‌کاری عامدانه؛ تاکتیک حفظ اقتدار پوشالی
5- پایان رجوی؛ پایان توهم جمعی
… ابهام در وضعیت مسعود رجوی نه یک واقعیت ناشناخته، بلکه یک ابزار برای کنترل ذهنی اعضا و حفظ ساختار فرقه‌ای است. اگر چهره‌ی حقیقی و حال زار او آشکار شود، دیگر چیزی از آن تصویر قهرمانانه باقی نخواهد ماند و فرقه رجوی برای همیشه با بحران هویتی روبرو خواهد شد. مریم رجوی نیز با علم به این مسئله، از مسعود رجوی تنها به‌عنوان “اسم رمز” رهبری استفاده می‌کند، بی‌آنکه حقیقت را بپذیرد یا اجازه دهد اعضا آن را ببینند.

مرگ های پی در پی در کمپ اشرف 3

… هزار و چهارصد الی هزار و پانصد نفر در یک فضای بسته و دور از جامعه و در عین حال زیر ضرب انواع کارهای سخت و طاقت فرسا و فشارهای روحی ناشی از حسابرسی های روزانه و کاری گرفته تا فشار ایدئولوژیک و تا فشار جنسی و هزار و یک مشکل دیگر همه و همه باعث می شود که جسم افراد نتواند در مقابل این همه فشار مقاومت کرده و به پایان برسد.
تئوری رجوی در مورد انسانها بسیار بیرحمانه و غیر انسانی است. او معتقد است هر کدام از اعضای مجاهدین می توانند به جای چند نفر از اعضای یک جامعه عادی کار کند و با استفاده از تشکیلات عنکبوتی خود افراد را به بیگاری بی وقفه و بی جیره و مواجب می کشاند.
… رجوی، انسان ها را ماشین ها و ربات هایی می بیند که باید بی هیچ فکری و بی هیچ حرف و گفتی فرامین او را اجرایی کنند.
در انتها وقتی این انسان های مسخ شده، توان زندگی کردن را از دست می دهند و بر دستان مرگ بوسه می زنند، باز هم این رجوی است که حتی از مرگ این افراد هم استفاده خودش را می برد.

روند مذاکرات زبان رجوی را بند آورده است

… رجوی اکنون هم بر طبل جنگ و تحریم و فشار حداکثری و مکانیزم ماشه علیه ملت ایران می کوبد. حالا که پای مذاکره به میان آمده ، سکوت پیشه کرده. این سکوت او هم از سر ترس است چرا که می ترسد اگر توافق بشود اربابانش او را مانند دستمال چرک به زباله دادن بیاندازند و هم اینکه با برداشته شدن سایه جنگ و تحریم از سر مردم ایران، رجوی رسماً منحط و تشکیلاتش نابود می شود. در قضیه ای که یک طرف آن امریکا باشد، رجوی ها جرأت موضع گیری ندارند و به همین دلیل شهامت بردن چند نفر مقابل محل مذاکرات اخیر را هم نداشتند.

آقای رجوی حقوق اولیه اعضای تشکیلاتت را دریاب

به مناسبت روز کارگر

… رجوی با اعضای خودش مانند برده رفتار می کند. اگر در قرن نوزدهم برده ها را به غل و زنجیر می کشیدند رجوی در درون تشکیلات عوض پاها، اذهان اعضای تشکیلاتش را به زنجیر می کشد. به اسم انقلاب ایدئولوژیک بند بند انقلاب را به اعضای خودش تحمیل می کرد. بدترین نوع استثمار را در تشکیلات پیاده می کرد. رجوی در داخل تشکیلات مطرح میکرد ما مجاهد پیر و بازنشسته نداریم و مجاهد بیمار نداریم، مجاهدی که تاریخ مصرفش تمام شده باشد نداریم.
رجوی می خواست همه افراد با تمام توان روحی و جسمی شان و با تمام توان، فقط و فقط در خدمت او و منافع و اهداف قدرت طلبانه اش باشند.
در تشکیلات رجوی کسی نمی تواند به دلیل سن و سال بالا از کار کردن کناره گیری کند و همچنین بیماری افراد را هم به رسمیت نمی شناسند.
اگر کسی بیمار می شد باید فاکت بیمار شدنش را در جمع می خواند و از آن فرد می خواستند تا اثبات کند که خودش را به تمارض زده است و به بیمار حق استراحت در آسایشگاه را نمی دادند. این برخوردها نشان از نوع برده داری در عصر جدید است که از جانب رجوی اعمال می شود.
… غذاهایی که برای رجوی تهیه می کردند خاص بود. گوشت آنچنانی و خوراکی های ناب حتی خرمایی که برای رجوی می آوردند قابل مقایسه با خرمایی که اعضای سازمان در داخل تشکیلات مصرف می کردند نبود…

*چهارشنبه 3 اردیبهشت

در این روز مجموعاً 8 مطلب دیگر روی سایت نجات قرار گرفت که در زیر مروری مختصر بر تعدادی از آنان را ملاحظه می فرمایید:

چرا برخی از سیاستمداران آمریکایی از فرقۀ رجوی حمایت میکنند؟

… گرچه فرقۀ رجوی در داخل ایران از هیچ گونه پایگاه مردمی برخوردار نیست و سوابق خیانت ملی و تروریستی و خشونت آمیز آن کاملاً روشن است، اما در فضای سیاست خارجی آمریکا، حمایت از آن به عنوان نماد فشار علیه تهران تلقی می شود. این عدم تناسب میان واقعیت داخلی و تصویرسازی خارجی، بخشی از واقعیت تلخ سیاست بین المللی است که از یک فرقه تروریستی حمایت می کند.
بنابراین، حمایت سیاستمداران آمریکایی از فرقه رجوی به دلایلی همچون بهره گیری از ظرفیت های لابی گری رسمی، فرصت سازی سیاسی و رسانه ای، حفظ جایگاه فکری و بین المللی، دریافت پول به عنوان حق الزحمه رسمی و تقابل استراتژیک با دولت ایران انجام می شود.
پس وقتی پرسیده میشود چرا این سیاستمداران، که همیشه از میان مقامات سابق یا نمایندگان مجالس هستند که تأثیر مستقیم بر سیاست های خارجی ندارند، از فرقه تروریستی رجوی حمایت می کنند، باید پاسخ داد که این معامله ای است بر اساس پول (به عنوان حق الزحمه و خرج سفر و غیره)، نفوذ و فرصت سیاسی در راستای سیاست های فشار بر جمهوری اسلامی. تا وقتی این ساختار لابی گری در واشنگتن پابرجاست، چنین حمایت هایی هم ادامه خواهد داشت.

مسعود رجوی میراث دار موفق بهرام آرام

مروری بر سرنوشت اسف ‌بار ۳ تن از زنان مجاهدین خلق

با بررسی زندگی این سه زن (منیژه اشرف‌زاده کرمانی، سیمین صالحی و فاطمه فرتوک‌زاده) به عنوان نمونه‌ای از زنانی که سازمان به عضویت خود درآورد می‌توان به نتایج مشترکی دست یافت. هر سه زن قبل از ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، مذهبی بودند و اساساً همین عامل انگیزه پیوستن آن‌ها به سازمان بود. هر سه شوهر داشتند و با القای سازمان و مسئول مستقیمشان از شوهر خود جدا شدند. هر سه در روند فعالیت‌های سازمانی و تحت تأثیر تعالیم سازمانی مذهب را کنار گذاشتند و مارکسیست شدند. هر سه همسر تشکیلاتی و اختصاصی بهرام آرام بودند.
مسعود رجوی در طول بیش از چهار دهه حکمرانی – حضوری و غیابی – بر تشکیلات مجاهدین خلق، نشان داده است که میراث دار مستعدی برای بهرام آرام بوده است. او اگرچه ادعای مسلمانی دارد و بهرام آرام و هم مسلکانش را اپورتونیست می‌خواند، اما بسیار بیش از او توانست در سوءاستفاده از حقوق زنان به جاه طلبی‌هایش دست یابد. جدا کردن کودکان از مادران، طلاق اجباری، تجرد اجباری، عقیم کردن زنان و سوءاستفاده جنسی از زنان تشکیلات، برگ های زرین افتخارات مسعود رجوی است.

مجاهدین از اکسیون‌های اجاره‌ای تا حمایت‌های خریداری‌شده

یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های تبلیغات تشکیلات تروریستی رجوی، یا آنچه این گروه خود را تحت عنوان “مقاومت ایران” معرفی می‌کند، بهره‌گیری از تاکتیک‌های نمایشی و تبلیغاتی برای القای اهمیت و مشروعیتی است که در واقعیت، هیچوقت نداشته اند و در پیشگاه مردم ایران به عنوان خائنین به کشور و منافع ملی شناخته میشوند.
… اکسیون‌هایی با شرکت چند نفر، پرچم‌های رنگارنگ و لنز دوربین!
… پیام‌های بی‌مخاطب؛ هذیان های تکراری مریم قجر عضدانلو
… واقعیت انکارناپذیر: انزوای کامل و فروپاشی تدریجی
با وجود تلاش‌های بی‌وقفه برای پوشاندن حقیقت، تشکیلات تروریستی رجوی سال‌هاست که در عرصه سیاسی و اجتماعی ایرانیان، به طور کامل منزوی و مطرود شده است. استفاده مداوم از اکسیون‌های کوچک، حمایت‌های خریداری‌شده و پیام‌های تبلیغاتی بدون مخاطب، تنها بخشی از ترفندهای نخ‌نما شده این فرقه برای حفظ ظاهر و جلوگیری از پذیرش واقعیت فروپاشی است.
این‌گونه نمایش‌ها، اگرچه در ظاهر نمایانگر یک جریان فعال سیاسی است، اما در حقیقت، تنها نشانه‌ای از تقلا و دست‌وپا زدن در مسیر سقوط و نابودی است؛ سقوطی که هیچ‌یک از این مانورهای تبلیغاتی، توان توقف آن را ندارد.

تعارض منافع سران سازمان مجاهدین خلق با ملت ایران

… شخص رجوی فردی تمامیت خواه با کیش شخصیت و هژمونی طلبی قصد تصرف و مالکیت تمام انقلاب مردمی را داشت اما توان ایستادگی در مقابل خواست و اراده مردم را نداشت و در همان درگیری های مسلحانه 30 خرداد توسط مردم از گردونه حذف شد. اگرچه برخی تحلیگران و کارشناسان ممکن است نظرات متفاوتی داشته باشند اما به نظرم میتوان این تاریخ را آغاز دگردیسی در فرقه تروریستی رجوی بشمار آورد و به تبع آن تعارض منافع رجوی با مردم ایران نیز از همینجا آغاز می شود.
از این تاریخ به بعد، سازمان مسعود به جای مبارزه در میان توده ها و برای مردم راه مخالفی را درپیش میگیرد.
… حال با شروع مذاکرات غیر مستقیم ایران – آمریکا مشاهده میشود چگونه سراسیمه به دست و پاافتاده اند و ترس از بهبود روابط ایران و امریکا و دفن شدن جنازه متعفن رجوی و جمع شدن طومار پرونده خیانت بارش، رجوی را کاملا دیوانه کرده تا جایی که آسمان و ریسمان را به هم میبافند و این همان تعرض منافع و ضدیت آشکار با مردم ایران است.
این همان سازمان مجاهدین است که روزی با شعار های به ظاهر خلقی و مردم پناهی در اذهان مردم ظاهر شد اما پیچ وخم های سخت تاریخ و فراز و نشیب روزگار همیشه سره را از نا سره جدا میکند.

 

 

 

 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا