مصاحبه آقای میلاد آریایی با خانم نسرین ابراهیمی

 آقای آریایی:
سلام عرض می کنم خدمت بینندگان عزیز در خدمت سرکار خانم نسرین ابراهیمی در کشور سوئیس هستیم ایشان در واقع از اعضای سابق سازمان مجاهدین هستند و بیش از تقریبا یک دهه در این سازمان فعالیت داشتند و هم اکنون در کشور سوئیس اقامت دارند و خیلی خوشحالیم که مصاحبه ای را با ایشان ترتیب دادیم و از نظراتشان و در واقع نکاتی که تو رابطه با شرایط سیاسی روز بویژه در رابطه با سازمان مجاهدین دارند می خواستیم مطلع بشویم ضمن خیر مقدم به شما خانم ابراهیمی می خواستم از شما خواهش کنم همانطور که اطلاع دارید چندی است که سازمان مجاهدین از لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکا در آمده و در واقع این را به عنوان یک پیروزی و بعنوان یک سر فصل در واقع برای خودش رقم زده و به همین دلیل هم شاید در واقع از پادگان اشرف در واقع اصلی ترین پایگاهی که در واقع در سی سال گذشته داشته در واقع مجبور یا به هر صورت داوطلبانه به ترک آنجا شده است ابتداء به ساکن می خواستم نظر شما را بپرسم که نظر شما چیه؟ آیا خروج سازمان مجاهدین از لیست تروریستی گروههای آمریکا شرایطی را برای سازمان تغییر می دهد؟ و یا هر نکته ای که خودتان در این زمینه دارید. خانم ابراهیمی:
من هم سلام عرض می کنم خدمت بینندگان شما و همینطور سلام عرض می کنم خدمت شما و تشکر می کنم برای مصاحبه ای که امکانش را بوجود آوردید من فکر می کنم که در رابطه با سئوالی که فرمودید مجاهدین قبل سال نود و پنج هم که در لیست تروریستی نبودند حمایت قوی صدام را پشت سرشان داشتند و به هر حال یک ارتش داشتند که آقای رجوی هم خیلی به این ارتشش می نازید و خلاصه دم و دستگاه خیلی قوی داشتند و پولهای خیلی کلانی هم دستشان بود خوب تو لیست تروریستی هم نبودند ولی ما شاهد بودیم که مجاهدین هیچکاری آنموقع انجام ندادند و آن قدرتی که رجوی همیشه از ان صحبت می کرد بجایی نرسید ولی من فکر می کنم که الان که دارند تبلیغ می کنند روی لیست تروریستی شان این فقط یک فریب هست و چیز جدیدی نیستش مجاهدین من فکر می کنم که چه تو لیست تروریستی باشند یا نباشند نشان دادند که تفاوتی نمی کند چون میگم قبل از سال نود و پنج هم نبودند با آن همه حمایت پس این فقط یک فریب و یک تبلیغ هست ومی خواهند بگویند که ما که تا بحال که هیچ کاری نکردیم بخاطر لیست تروریستی بوده است کردیم و حالا می کنیم و می خواهند بازم اینجوری یک تعدادی را به دنبال خودشان بکشانند که من فکر می کنم که هیچ تفاوتی واقعا نکرده است. آقای آریایی:
بله درسته به نکته جالبی اشاره کردید به این نکته که به هر صورت این سازمان در قبل از سال هزارو نصد و نود و پنج هم در لیست گروههای تروریستی نبود ولی واقعیت امر همین طور که شما اشاره کردید تغییر جدی در نگاه مردم ایران نسبت به این سازمان بخصوص بهش که در کشور عراق حضور داشته همانطور که شما اشاره کردید ولی همانطور که می دانید به هر صورت سازمان مجبور به ترک اصلی ترین پایگاه خودش اشرف شد ومنتقل شد به پایگاهی بنام لیبرتی هم اکنون در آنجا مستقر هستند و هم اکنون سعی می کنند از طریق لابی های متعدد و اسپانسر هایی که از طریق پول خریداری میشوند یا همینطور از طریق مجامع خبری و رسانه ها تلاش کنند که این کمپ لیبرتی را به هر صورت بعنوان یک کمپ پناهندگی به رسمیت بشناسند و همانجا مستقر بشوند نظر شما در این رابطه چیست؟ خانم ابراهیمی:
من فکر می کنم که مجاهدین دوتا هدف از این کارشان دارند یک هدف این هست که خوب مجاهدین همیشه برخلاف حرفهای رجوی همیشه تکیه شان به قدرتهای خارجی هست اینها دلشان را صابون زدند برای اینکه آمریکا شاید اینها را علیه رژیم ایران استفاده بکند و بعد جاهای دیگر و انقلابهای دیگر را دیدند و دنبال همین هستند و دنبال این هستند که فرض کنید مثل کشور لیبی اینها استفاده بکند و مثل کشورهایی که اتفاق افتاد اینها که بعنوان یک آدمی که یک جا جمع شده اند یک جا را داشته باشند و خلاصه آن کشور مثلا آمریکا روی اینها حسابی باز کند و نیروهای شان را بر علیه ایران استفاده بکند و نکته بعدی اش هم این هست که اینکه افراد را در اصل آنجا نگه دارند چون یک چیز را مجاهدین خوب می دانند که اگر افراد بسته آنجا بیایند بیرون نیرویی برای شان نخواهد ماند اولا من یک چیزی را معتقد هستم که بیشتر از شصت درصد از افرادی که آنجا هستند یا خیلی مسن هستند یا اینکه مریض هستند و واقعیت این هست که می توانم بگویم که از دور خارج هستند و می ماند تعداد دیگر. آقای آریایی:
به هر صورت شما منظورتان این هست که آمریکا سعی می کند که اینها خودشان را طوری وانمود کنند که به هر صورت اگر آمریکا بخواهد سرمایه گذاری بکند تو رابطه با گروههای مخالف ایران اولین انتخابش مجاهدین باشند به هر صورت همانطوری که شما اشاره کردید خیلی از اینها به کهولت سن رسیدند ولی این ویژگی در اختیار بودن و مزدور بودن اینکه به هر صورت فقط به قدرت فکر می کنند و تعیین خیلی ویژه ای این قدرت و دولت و حکومت در اندیشه رجوی وجود دارد به هر صورت این سرمایه گذاری را کردند به هر صورت نظر شما چیه؟ آیا می توانند با چنین نگرشی بعد سی سال در خاک عراق بودن شوخی نیست مردم ایران می دانند سی سال بیش از ربع قرن در یک کشور خارجی حضور داشتند آیا می تواند این دیدگاه و این اندیشه به پیروزی برسد بیشتر الان مورد نظر سئوال من این هست؟ خانم ابراهیمی:
نه من فکر می کنم که تا همین الانش خیلی واضح بوده که این فکر و این اندیشه شکست خورده و اصرار رجوی بر این که اینها را آنجا نگه داشته هست من فکر می کنم که تلاش بیهوده ای هست و بجایی نمی رسد و فقط برای این هست که به کشورها و قدرتهای خارجی اینرا نشان بدهد که ما چنین نیرویی را داریم که بتوانند استفاده بکنند ولی من فکر می کنم که نه اینطور نیست. آقای آریایی:
منم موافق نظرات شما هستم در چارچوب شرایط سیاسی ایران به هر صورت دوره انقلابات این شکلی و دوره خشونت ها بویژه تو رابطه با کشور ایران به اتمام رسیده است. خانم ابراهیمی:
درسته فقط چیزی که مردم ایران تا حالا نشان دادند به هر حال اعتراضاتی که وجود داشته است و چیزهایی که وجود دارد چه بین گروههای مخالف و گروههای دیگر و چه بین خود مردم ایران کسی دنبال خشونت نیست و ما حتی بلاخره دنیای اینترنت هست و نظرات ایرانیان را آدم می تواند خیلی خوب ببیند که مخالفین جنگ و مخالفین خشونت خیلی خیلی زیاد هستند و حتی تو گروههای دیگر خیلی دارند تلاش می کنند که ممانعت بشود از جنگ و ممانعت بشود از خشونت ولی تنها گروهی که دنبال جنگ هست و حتی وقتی که آقای اوباما دوباره به رئیس جمهوری انتخاب شد اینها خیلی ناراحت بودند چونکه معتقد بودند که آقای رامنی خیلی تند هست و شاید مثلا آن بتواند با ایران یک جنگی را راه بیاندازد و برای همین از انتخاب آقای اوباما من تو سایت شان دیدم نوشته بودند که فقط دیکتاتورها از آقای اوباما خوششان میاد و حالا خوب اوایل خیلی بی پرده صحبت می کردند از جنگ و از اینکه خوشحالی شان را نشان می دادند که یک جنگی صورت بگیرد ولی وقتی دیدند که بین مردم ایران و بین گروههای دیگر جایی نداره و هر کس طرفدار جنگ هست یعنی خائن هست واقعا و به ملت ایران خیانت می کند برای همین صحبتش را خیلی تو سایتهای شان نمی کنند عمومی ولی هر جا رد پا ی شان و تلاشهای شان برای همین هم هست ولی حالا چرا مجاهدین دنبال جنگ و خشونت هستند یک چیزی را متوجه شدند که بین گروههای دیگر همانطور که گفتم واقعا جایی ندارند بخاطر پروسه ای که داشتند از زمان صدام جنگیدن علیه ملت ایران همراه با صدام و پروسه های دیگر شان و سرکوب نیروهای خودشان حتی و بین مردم ایران هم همینطور خوب وقتی می بینند که واقعا جایی ندارند من فکر می کنم که اصلا تنها راه مجاهدین همین هست که متوسل بشوند به یک قدرتی که جنگ کند اصلا داستان افشاگری اتمی که اسراییل در اختیار شان قرار داد و اینها خیلی شلوغش کردند من فکر می کنم که اصلا همین بود و دنبال این بودند که یک جنگی صورت بگیرد که اینها به جایی برسند چونکه غیر از جنگ و خشونت مخصوصا راهی برای مجاهدین نیست چون اینها می دانند که باید به زور غالب بشوند و استقبالی وجود نخواهد داشت هیچوقت. آقای آریایی:
دوستان حالا جدا از شرایط سیاسی که عبور کردیم ازش و شما هم نکاتی را اشاره کردید به هر صورت در خبرها هست که انجمن زنان در واقع متشکل از زنانی که قبلا عضو سازمان مجاهدین بودند و الان جزو منتقدین این سازمان هستند و در امور فعالیتهای حقوق بشری و همچنین حقوق زنان فعالیت می کنند تشکلی را بعنوان انجمن زنان بوجود آوردند من ضمن خوشحالی از این واقعه بخصوص با شما که بعنوان عضوی از این انجمن صحبت می کنم می خواستم ببینم که به هر صورت احساس تان چیه تو این رابطه و دوم اینکه چه پیامی دارد تشکیل این انجمن زنان آنهم نه یک زنان عادی بلکه زنانی که عمری را تو مبارزه سرگرم بودند و راههای متعددی را رفتند و الان می توانند در واقع پیام آور نکات جدیدی برای مردم ایران بویژه زنان ایران باشند دوست داشتم تو این رابطه صحبت کنید خانم ابراهیمی. خانم ابراهیمی:
اولا من خیلی خوشحال هستم از تشکیل این انجمن و من مدتها بود که دلم می خواست که این انجمن شکل بگیرد من فکر حاوی دو تا پیام یکی برای زنانی که گرفتار فرقه رجوی هستند و یکی هم برای زنان کشور مان برای زنان گرفتار اشرف پیامش اینست که می توانند یک نقطه امید برای شان باشد چون ما آنجا بودیم و می فهمیم که چقدر سخته و چه چیزهایی در مغزشان می کنند که نا امید باشند از دنیای خارج از اشرف و من فکر می کنم که این می تواند یک نقطه امید برای تک تک زنانی که انجا هستند باشد چون من بیاد دارم که به ما گفته می شد که زن در دنیای بیرون از اشرف اگر کمی سنش برود بالا و اگر کمی قیافه اش را از دست بدهد و اگر کمی نمی دونم خلاصه هر چیز دیگر بعد از یک مدتی زن در جامعه بیرون جایی ندارد و خوب همه جوره اینها را می ترسوندند از جمله خود من ما می ترسیدیم که پس خارج از اشرف برای ما جایی نیست و حتی به ما می گفتند که کسانی که از ما جدا شدند و رفتند یا خود کشی کردند و یا زندگی که دارند در خیابان و در زیر پلها و اینجوری زندگی می کنند خوب تصویری که اینها می دادند خوب باعث ترس و نگرانی می شد که آدم چکار کند برای همین من فکر می کنم و امیدوارم این پیام به انها برسد و بشود این پیام را به انها رساند چون در یک محیط بسته ای قرار دارند من فکر می کنم امیدی خواهد بود برای تک تک آنها و می دونند حرفهایی که به آنها گفته می شود دروغ هست. آقای آریایی:
البته اینکه فرمودید پیامتان رسانده بشود من فکر می کنم این پیام از هزار سوراخ می رسد حالا چطوری یک زمانی در واقع قبل از شما خانم ملکی آمده بودند در واقع افشاگری عظیمی علیه سازمان کردند بعد از آن خانم سلطانی آمدند در رابطه با رقص رهایی و آن افتضاحی که رجوی بوجود آورده بودند بعدش شما تشریف آوردید و در رابطه با آن عقیم کردن زنان برای اولین بار افشاگری کردید اینها قبل از همه به دایره هوادارانشان می رسد بعد از آن تو دایره هواداران سئوالاتی را ایجاد می کند که این سئوالات در واقع به درون تشکیلات می رسد و مهمتر ازهمه از نظر من به گوش مردم ایران می رسد که این مهم هست و در کنار مردم ایران از وزارت امور خارجه گرفته تا گزارش دیدبان حقوق بشر رد پای جدا شدگان وجود دارد و می توانند در واقع در آنجا حرفشان را بزنند. خانم ابراهیمی:
پیامش برای زنان داخل ایران هم این هست که در حقییت مثل ما که به هر حال یک تجربه ای را گذارندیم گرفتار فرقه رجوی نشوند و ما تمام تلاش مان اینست که حقیقتی که آنجا گذراندیم و آنجا دیدیم چون واقعیت این هست که بیرون از مجاهدین چیز دیگری دارد تبلیغ می شود و هیچوقت آن چیزی که در درونشان هست هیچ جا گفته نمی شود و حتی کسانی که می آیند بیرون تلاش می کنند تا یک جوری جلوی افشاگری های شان را بگیرند برای همین خیلی به سختی در اصل افشاگری می شود آنچه که حقیقت هست در داخل مجاهدین و برای همین من فکر می کنم که این می تواند کمکی بشود به زنان ایران و بدانند که یک وقت گرفتار چنین فرقه و چنین سیستمی نشوند و گول شعارهایی که می دهند بطور خاص شعار ارتقاء زنان که واقعا حالا جا دارد آدم سر این خیلی صحبت بکند ارتقاء زنان و آزادی زنان و گول این شعار ها را نخورند. آقای آریایی:
البته این نصیحتها به تمام سازمان ها هست عمدتا که از زنان بعنوان یک اهرم برای اهدافشان می کنند برای اهداف سیاسی وفکری و اندیشه خودشان اینها را جلو بیندازند و آزادی زن را مطرح می کنند در قدم اول ولی در محتوا شما هم خوب اشاره کردید ولی بد نیست کمی هم از ان فشارهایی که درون این سازمان بر شما گذشته از شرایطی که شما را سعی می کنند از جامعه دور کنند یا اینکه تعریف می کردید تو صحبت ها ی تان بشنویم که چکار می کردند و چطوری افراد را و زنان را بقول معروف توی آفتاب سوزان می چرخاندند تا این دوران را سپری کنند. خانم ابراهیمی:
می دونید مجاهدین از آنجایی که یک شعار گنده ای را دادند و گفتند که زنان داخل اشرف تنها زنانی هستند که به آزادی و رهایی رسیدند و تنها زنان رها شده هستند خوب وقتی این شعار را دادند اولا سیستم زنان و مردان شان کاملا از هم جدا هست که در هیچ کشور عقب مانده ای این وجود ندارد که زن و مرد همدیگر را نبینند و شاید مثلا در سال یک بار ما مردان را می دیدیم آن هم در نشست ها و از دور و اصلا مردی را ما نمی دیدیم و مردان زنان را نمی دیدند سازمان که آمده شعار رهایی زنان را داده است آمده بیشترین فشار را به زنان اورده است و واقعیت این هست که خوب شاید حتی مردانی که آنجا خبر نداشته باشند که ما چقدر تحت ستم قرار داشتیم اگه به انها صد تا ظلم شده به ما هزارتا ظلم شده است و به اصطلاح تحت ستم مجاهدین قرار داشتیم و اگر بخواهم یک نمونه بگویم مثلا اگر یک زنی می خواست جدا بشود این حق راهیچوقت نداشت و پیشاپیش برای ما گفته شده بود که هیچ زنی حق ندارد از مجاهدین بیرون برود ولی مثلا در عوض وقتی می دیدند یک مردی برود بیرون و ته ان می دیدند که دیگر هیچ راهی نداره می گذاشتند برود بیرون ومن خودم وقتی می خواستم جدا بشوم از مجاهدین و به آنها گفتم و اصلا التماس می کردم که من با شما هیچ کاری ندارم فقط بگذارید بروم دنبال زندگی اجازه بدهید من بروم به من گفتند که چنین چیزی وجود ندارد برای زنان من در حقیقت بارها به انها التماس کردم برای اینکه بتوانم از آنجا بیام بیرون و من خیلی برای خانم فهیمه اروانی از مسئولین بالای شان هم دیدمش و به خودش گفتم و هم برای او نوشتم که من فقط می رم بیرون فقط دنبال زندگی و با شما هیچ کاری ندارم خوب من کسی بودم که در چهارده سالگی زندان بودم داخل مجاهدین ولی خوب اینها تصور کنید این همه شعار داخل ما این هست خوب یک بچه ای که رفته آنجا چون که واقعا من یک بچه بودم رفتم انجا تو سن چهارده سالگی تا پانزده سالگی توی مجاهدین و توی اشرف رفتم زندان خوب تصور کنید که یک بچه ای که بخاطر شعارهایتان پا شده امده اینجا بعد بخاطر اینکه دیده شما دروغ می گید و گفته می خواهم بروم بیرون بعدش گفتید باید یک سال بروید زندان بعدش هم شکنجه روحی که تو آن سن به من دادند من هیچوقت فراموش نمی کنم و خوب برای همین چیزها اتفاقا جلوی زنان را بیشتر می گرفتند از جمله اینکه خوب مجاهدین من داشتم می گفتم که جلوی زنان را بیشتر می گرفتند یعنی بیشتر که اصلا ممنوع بود خروج زنان از اشرف و خروج از مجاهدین بخاطر اینکه درز نکند انچه که واقعیت هست و آنچه که شعار هست حالا مثلا نمونه هایی که می خواستند زنان را نگه دارند که من اولین باری که از مجاهدین آمدم بیرون اینرا گفتم یکی عقیم کردن زنان بود من یادم هست مریض بودم رفته بودم دکتر که یک بیمارستان درست کرده بودند مخصوص زنان من دیدم که تو مجاهدین خیلی زشت بود که یکی آدم لباس بلند بدون شلوار می پوشیدند برای همین من تعجب می کردم که آدمهایی که لباس بلند بدون شلوار می پوشیدند بعد هم از یک خانمی که انجا بودند سئوال کردم گفت که اینها عمل کردند و گفتم عمل چی گفتش که رحم شان را عمل کردند و گفتم برای چی گفتش که نمی دانم شاید مریض هستند من بعدا بلاخره داخل خودمان هر چند می گفتند محفل شعبه سپاه پاسداران هست ولی به هر حال صحبت می کردیم تا یک حدی که بچه ها می گفتند والا ما چیزی مان نبود و می گفتند باید رحم تان را در بیاورید بعد جالب اینجا بود که وقتی هم اعتراض می کردی می گفتند که پس ریگی تو کفش داری تو اگر همه جوره برای رجوی هستی و همه جوره برای این سازمان هستی پس تو باید انچه به تو گفته می شود اجرا کنی پس وقتی که در نمی آوری رحم خودت را پس یعنی اینکه دنبال زندگی هستی یعنی اینکه آینده ای را برای خودت متصور هستی یعنی اینکه می خواهی بری بیرون زندگی کنی و بچه دار شوی و از این خبرها برای همین خیلی از آدمها جرات نمی کردند قاطع بایستند جلوی این کار این یک نمونه اش بود یک نمونه دیگری که من هر وقت یادم میاد خیلی ناراحت می شوم این بود که ما را می فرستادند تو آفتاب داغ شما خوب دیدید آفتاب عراق بحدی داغ می شد که ما بین خودمان دوستان به شوخی تخم مرغ را می گذاشتیم جلوی آفتاب می پخت یعنی تا این حد داغ بود ما را می فرستادند تو این آفتاب داغ تا کار کنیم صورت ها لک بشود و زشت بشود خوب بعد هم می گفتیم یک کرم آفتاب بدهید که افتاب اینجوری مستقیم نخورد می گفتند که کرم آفتاب نداریم و نمی دادند یک کرم آفتاب و یک کرم نیوا را می دادند که بیشتر داغ می شد و بیشتر لک می شد صورتها اگر به زنان مجاهدین نگاه کنید تماما صورتها سوخته شده و لک شده و لکی که نمی رود و خودشان هم می دانند که اصلا امکانش نیست و حتی با تکنولوژی امروزی هم واقعا خیلی سخته و کار خیلی زشت دیگری که در حق زنان می کردند و واقعا نفرت انگیز این کار شان این بود که تو غذای زنان برای اینکه آن چیز جنسی را بیاورند این بود که تو غذای زنان کافور می ریختند که کافور باعث می شد که ان هورمون مردانه و زنانه قاطی می کرد باعث می شد تو صورت زنان ریش در می آمد و خیلی از خانم ها ریش داشتند و من یادم هست یک دختر جوانی بنام فائزه که صورت خیلی قشنگی داشت و خیلی گریه می کرد و خیلی ناراحت بود از این وضعیت ومن می دانستم که کافور دارند تو غذا می ریزند و همه می دونستند ولی کسی جرات نمی کرد حرف بزند که من بهش گفتم که فائزه تلاش کن یک دستگاهی هست بین خودمان آنهایی که تازه از ایران آمده بودند شنیده بودیم یک چیزی هست که از بین می برد و یک دستگاه را گرفتند و این دستگاهی هست که نه تنها بهتر نمی کند بلکه همه صورت را می سوزوند که هر وقت رفته بود این کار را کرده بود تمام صورتش سوخته بود گفتند ما دستگاه گرفتیم و به ما ربط ندارد در صورتی که لیزر هست دیگه وچپ وراست همه می روند انجام می دهند. آقای آریایی: واقعا من دوست ندارم صحبتهای شما را پخش کنم ولی باور کنید این صحبتهایی که من می شنیدم همین الان واقعا تکان دهنده هست به صفت این که این چه دستگاه و چه اندیشه ای هست که ابتداء به ساکن حق مادر بودن را از زن می گیرد و حق حس به دوستی به بچه که بالاترین ارزش شاید در یک زندگی باشد و این حق انسان هست حق هر انسانی که بویژه زن که حق مادر بودن و بعد این داستانهایی که شما می گید واقعا آدم خون را در رگهایش به جوش می اورد که آنچنان باید این سازمان را افشاء کرد آنچنان باید افشاگری کرد که واقعا در تاریخ مردم ایران این بحثها بماند چون این بحثها را هیچکس نشنیده و اصلا منی که بیست سال تو این سازمان بودم و واقعا الان حدود ده و دوازده سال هست که از این سازمان جدا شدم و یک زندگی جدیدی دارم الان که از شما بعنوان زنی که تو این سازمان بوده بارها احتمالا در مناسبات همدیگر را دیدیم و الان که این صحبتها را می شنوم در واقع کاری به افراد ندارم ولی اندیشه رجوی و اندیشه مریم رجوی اندیشه ای هست که در یک کلام سرکوب نهایی مطلق هست که بتواند اینجوری مواضع و ایده های خودش را داشته باشد و پیاده کند امیدوارم که حتما خدایی بالا سر هست و این شرایطی که برای اینها پیش آمده حتما محصول ظلمی هست که بر زنان و مردان ایران و بویژه زنانی که به هر صورت بخاطر آزادی و بخاطر رهایی و بخاطر عدالت اجتماعی وارد این سازمان شدند و این جریان و اینجوری مورد ستم قرار گرفتند. خانم ابراهیمی: و این جوری مورد ظلم وستم رجوی و همینطور مورد سوء استفاده جنسی رجوی قرار می گرفتند چون من خیلی دلم می خواد اینرا بگم که از یک طرف مریم رجوی انتخاب می کرد زنانی که تازه امده بودند توی مناسبات جوان بودند و قشنگ بودند برای خود رجوی و ما بارها شاهد صحنه های کثیفی از خود رجوی بودیم که ایشون توی مراکز ما زنان می امدند و رو سن می نشستند و از آن بالا چطوری می دیدند زنانی که قشنگ بودند و صورتهای قشنگی داشتند و جوان بودند و صدا می کرد و می برد پیش خودش و مثلا من یادم هست یک دختر خیلی قشنگی بودند که اسمش سارا بود بهش گفت که سارا پاشو برای من چایی بیار و آقای رجوی از ایشان هم واقعا نگذشتند و یک بحثهای دیگری هم بود که می گفتند سارا بردند پیش رجوی برای مهمانی ولی من ته داستان را نفهمیدم چی شد ولی فقط می دانم که سارا بعدا دیوانه شده بود و زنانی که تو سازمان بودند همه جوره مورد ظلم ستم رجوی قرار می گرفتند از یک طرف برای خود رجوی و سوء استفاده ای که خود آقای رجوی از زنان می کرد و از طرف دیگر به شیوه هایی که خدمتان عرض کردم که چکار می کردند. آقای آریایی:
ولی من شخصا خیلی خوشحال هستم در این شرایط که شما را در سوئیس می بینم و اینکه به هر صورت زندگی جدیدی که آغاز کردید زندگی ادامه دارد حس مادر بودن و حس زن بودن وحس مبارز بودن هر سه در شما حضور داره و من شخصا گفتم ضمن آرزوی موفقیت برای شما امیدوارم که بیشتر از تجربیات خودتان برای مردم ایران بگید و باز هم یکبار دیگر تبریک می گویم بخاطر تشکیل انجمن جدیدتان و اینکه امیدوارم به هر صورت در مسیری که دارید موفق باشید و در روشنگری که علیه این جریان به هر صورت شروع کردید قدمهای خیلی ثا بت تری بردارید. خانم ابراهیمی:
خیلی ممنون و متشکرم و تشکر می کنم از شما وامیدوارم که روزی زنانی که انجا هستند بتوانند آزاد شوند و بتوانند مثل ما آزادانه اینجا زندگی کنند ومنم حقیقتا آرزویم همین هست. آقای آریایی:
منم هیچ تردیدی ندارم به هر صورت آرزوی ما بهترینها هست برای همه کسانی که در جریان دستگاه فرقه رجوی اسیر هستند و قطعا قبل از همه زنان به امید وقت دیگر و مصاحبه ای دیگر و اینکه با شما از زوایای پنهانی سازمان سخن بگیم و به همراه سرکار خانم ابراهیمی از همه شما خدا حافظی می کنم خدا نگهدا رتان. خانم ابراهیمی:
خدا حافظ شما

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا