اعضای انجمن نجات زنجان در پیاده روی اربعین حسینی در کربلا
صمد اسکندری و کمندعلی عزیزی اعضای نجات یافته از گروه تروریستی مجاهدین خلق در یک فضای متفاوت و عاری از جبر و بندگی عوامل رجوی در پیاده روی اربعین حسینی شرکت کردند. حضور و شرکت اعضای مجاهدین وقتی در عراق بودند در این مناسبت مذهبی ممنوع بود و به دستور رجوی این حرکت معنوی محدود […]
ما اینجا به کوری چشم رجوی از ته دل می خندیم و شادی می کنیم
وقت را غنیمت شمردم و همه خانواده را شام در خانه خودم دعوت کردم تا یک دورهمی صمیمی و به یاد ماندنی در کنار هم داشته باشیم. آن شب من برای این که سکوت را بشکنم و برای تلطیف فضا خاطراتی را برای جمع حاضر تعریف کردم ، خاطراتی از داخل تشکیلات. هر چه می […]
نگاهی نو به زندگی پس از آزادی از زندان رجوی
زندگی در دنیای بسته با افکارهای شستشو شده در مناسبات مجاهدین خلق مفهومی نداشت. سال ها بی آنکه خودم بخواهم گرفتار مناسباتی پر از ابهام و رازهای خفته بودم و در پشت دیوارهای بلند اشرف با سختی و در فراق خانواده روزگار می گذراندم. بعضی وقت ها که از کار اجباری نجات پیدا می کردم […]
برشی از زندگی و سرنوشت من
از دوران جوانی در سنین حدودا 20 سالگی با شعر زیر آشنا شدم و برایم بسیار جذاب بود. طوری که از همان سال در همه سرفصلها و همه فراز و نشیب های زندگی آنرا بعنوان الگوی رفتاری و سرمشق زندگی در برخورد با شرایط سخت و حوادث و ناملایمات برگزیده ام . خسته ای می […]
یک کوهپیمایی دل انگیز در کنار دوستان
هفته قبل با تعدادی از بچه محله هایم روز جمعه به دل کوه زدیم و خاطره ای فراموش نشدنی برایمان ثبت شد. اغلب دوستان از هم سن و سالهای خودم بودند که در این راهپیمایی شرکت کردند. راهپیمائی در جنگل هیرکانی که بهترین و بزرگترین و متنوع ترین جنگل دنیاست و زیبائی وصف ناپذیری دارد […]
زندگی با اعتبار آزادی، سخت اما دل انگیز است
زندگی آزاد، مفهومی است که به انتخاب و براساس اراده و خواستههای افراد بستگی دارد، بدون درک این مفهوم نمی توان به زندگی آزاد دست یافت. به عبارت دیگر، زندگی آزاد به معنای داشتن حق انتخاب در زندگی، بیان عقاید، آزادی عمل بر اساس باورها و ارزشهای شخصی و زندگی در جامعه ای عاری از […]
تجدید پیمان با آرمان های عاشورایی
دسته حسینیه اعظم زنجان یکی از رویداد های تاریخی است که در شب هشتم محرم هر سال مردم پر شور استان زنجان را برای تجدید عهد با حضرت ابوالفضل العباس پرچمدار عهد و پیمان گرد هم می آورد. اما مراسم امسال بی تردید به دلیل تجاوز اسرائیل جنایتکار به خاک ایران یکی از بزرگ ترین […]
دخترم افتخار ما و میهنی
در یک مسافرت کوتاهی که به استان گیلان داشتم به دوستم آقا رضا رجب زاده نیز سر زدم چون متوجه شده بودم که عمل قلب باز کرده و مدت چند ماهی از کار و مسئولیت خود به دور بود. اگر که بدانید آقا رضا از جداشدگانی است که بعد از برگشت به ایران در جهت […]
در آستانه شصت سالگی خوشحال و مسرورم از زندگی
از صدای گذر آب چنان میفهمم تندتر از آب روان عمرگران میگذرد زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست آرزویم اینست آنقدر سیر بخندی که ندانی غم چیست روزها و خاطرات خوب وخوش و دلنشین زندگی یکی پس از دیگری از راه می رسد و آگاهانه انتخاب کردم که با لحظه هایش بمانم و خوش […]
زندگی آزاد در کنار خانواده در مقابل زندگی اسارت بار در کمپ رجوی
من فواد بصری، سالهای زیادی از عمر و جوانی ام را در تشکیلات مجاهدین خلق سپری کردم. در مناسبات سازمان، تفریح معنایی نداشت. سران فرقه می گفتند تفریح شما را به سمت زندگی طلبی سوق می دهد. پادگان اشرف پارکی داشت به نام مریم. پارک که نه بیشتر شبیه به زباله دان بود. گاهی اوقات […]
خاطره ای از ۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۹۰- قسمت اول
اردیبهشت ماه سال 90 سال آزادی و رهایی، سال فارغ شدن از قید و بندهای تشکیلاتی سال به خود آمدن و خود آگاهی، سالی به دور از استرس و فشارهای تشکیلاتی ناشی از عملیات جاری و غسل هفتگی، سالی به دور از امر و نهی های تشکیلاتی و تحمیلی اعم از گوش کردن به سخنرانی […]
از آشنایی و عقدمان ۲۰ سال گذشت؛ چه شیرین و پر برکت
توضیح خواهم داد که چگونه ۲۸ بهمن ۱۳۸۴ با همسرم خانم دقتکار بطور اتفاقی آشنا شدم و در یک روند خلق الساعه در ۱۱ فروردین ۱۳۸۵ مراسم عقدمان رقم خورد و خیلی زود تند سریع هم در ۵ خرداد همان سال مراسم جشن عروسی برپا گردید. بله! بنده ۳۰ مهر ۱۳۸۴ پس از رهایی از […]