جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
اعضای انجمن نجات زنجان در پیاده روی اربعین حسینی در کربلا 25 مرداد 1404

اعضای انجمن نجات زنجان در پیاده روی اربعین حسینی در کربلا

صمد اسکندری و کمندعلی عزیزی اعضای نجات یافته از گروه تروریستی مجاهدین خلق در یک فضای متفاوت و عاری از جبر و بندگی عوامل رجوی در پیاده روی اربعین حسینی شرکت کردند. حضور و شرکت اعضای مجاهدین وقتی در عراق بودند در این مناسبت مذهبی ممنوع بود و به دستور رجوی این حرکت معنوی محدود […]

ما اینجا به کوری چشم رجوی از ته دل می خندیم و شادی می کنیم 06 مرداد 1404

ما اینجا به کوری چشم رجوی از ته دل می خندیم و شادی می کنیم

وقت را غنیمت شمردم و همه خانواده را شام در خانه خودم دعوت کردم تا یک دورهمی صمیمی و به یاد ماندنی در کنار هم داشته باشیم. آن شب من برای این که سکوت را بشکنم و برای تلطیف فضا خاطراتی را برای جمع حاضر تعریف کردم ، خاطراتی از داخل تشکیلات. هر چه می […]

نگاهی نو به زندگی پس از آزادی از زندان رجوی 04 مرداد 1404

نگاهی نو به زندگی پس از آزادی از زندان رجوی

زندگی در دنیای بسته با افکارهای شستشو شده در مناسبات مجاهدین خلق مفهومی نداشت. سال ها بی آنکه خودم بخواهم گرفتار مناسباتی پر از ابهام و رازهای خفته بودم و در پشت دیوارهای بلند اشرف با سختی و در فراق خانواده روزگار می گذراندم. بعضی وقت ها که از کار اجباری نجات پیدا می کردم […]

برشی از زندگی و سرنوشت من 29 تیر 1404

برشی از زندگی و سرنوشت من

از دوران جوانی در سنین حدودا 20 سالگی با شعر زیر آشنا شدم و برایم بسیار جذاب بود. طوری که از همان سال در همه سرفصلها و همه فراز و نشیب های زندگی آنرا بعنوان الگوی رفتاری و سرمشق زندگی در برخورد با شرایط سخت و حوادث و ناملایمات برگزیده ام . خسته ای می […]

یک کوهپیمایی دل انگیز در کنار دوستان 25 تیر 1404

یک کوهپیمایی دل انگیز در کنار دوستان

هفته قبل با تعدادی از بچه محله هایم روز جمعه به دل کوه زدیم و خاطره ای فراموش نشدنی برایمان ثبت شد. اغلب دوستان از هم سن و سالهای خودم بودند که در این راهپیمایی شرکت کردند. راهپیمائی در جنگل هیرکانی که بهترین و بزرگترین و متنوع ترین جنگل دنیاست و زیبائی وصف ناپذیری دارد […]

زندگی با اعتبار آزادی، سخت اما دل انگیز است 24 تیر 1404

زندگی با اعتبار آزادی، سخت اما دل انگیز است

زندگی آزاد، مفهومی است که به انتخاب و براساس اراده و خواسته‌های افراد بستگی دارد، بدون درک این مفهوم نمی توان به زندگی آزاد دست یافت. به عبارت دیگر، زندگی آزاد به معنای داشتن حق انتخاب در زندگی، بیان عقاید، آزادی عمل بر اساس باورها و ارزش‌های شخصی و زندگی در جامعه ‌ای عاری از […]

تجدید پیمان با آرمان های عاشورایی 16 تیر 1404

تجدید پیمان با آرمان های عاشورایی

دسته حسینیه اعظم زنجان یکی از رویداد های تاریخی است که در شب هشتم محرم هر سال مردم پر شور استان زنجان را برای تجدید عهد با حضرت ابوالفضل العباس پرچمدار عهد و پیمان گرد هم می آورد. اما مراسم امسال بی تردید به دلیل تجاوز اسرائیل جنایتکار به خاک ایران یکی از بزرگ ترین […]

دخترم افتخار ما و میهنی 20 خرداد 1404

دخترم افتخار ما و میهنی

در یک مسافرت کوتاهی که به استان گیلان داشتم به دوستم آقا رضا رجب زاده نیز سر زدم چون متوجه شده بودم که عمل قلب باز کرده و مدت چند ماهی از کار و مسئولیت خود به دور بود. اگر که بدانید آقا رضا از جداشدگانی است که بعد از برگشت به ایران در جهت […]

در آستانه شصت سالگی خوشحال و مسرورم از زندگی 10 خرداد 1404

در آستانه شصت سالگی خوشحال و مسرورم از زندگی

از صدای گذر آب چنان میفهمم تندتر از آب روان عمرگران میگذرد زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست آرزویم اینست آنقدر سیر بخندی که ندانی غم چیست روزها و خاطرات خوب وخوش و دلنشین زندگی یکی پس از دیگری از راه می رسد و آگاهانه انتخاب کردم که با لحظه هایش بمانم و خوش […]

زندگی آزاد در کنار خانواده در مقابل زندگی اسارت بار در کمپ رجوی 10 خرداد 1404

زندگی آزاد در کنار خانواده در مقابل زندگی اسارت بار در کمپ رجوی

من فواد بصری، سالهای زیادی از عمر و جوانی ام را در تشکیلات مجاهدین خلق سپری کردم. در مناسبات سازمان، تفریح معنایی نداشت. سران فرقه می گفتند تفریح شما را به سمت زندگی طلبی سوق می دهد. پادگان اشرف پارکی داشت به نام مریم. پارک که نه بیشتر شبیه به زباله دان بود. گاهی اوقات […]

خاطره ای از ۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۹۰- قسمت اول 15 اردیبهشت 1404

خاطره ای از ۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۹۰- قسمت اول

اردیبهشت ماه سال 90 سال آزادی و رهایی، سال فارغ شدن از قید و بندهای تشکیلاتی  سال به خود آمدن و خود آگاهی، سالی به دور از استرس و فشارهای تشکیلاتی ناشی از عملیات جاری و غسل هفتگی، سالی به دور از امر و نهی های تشکیلاتی و تحمیلی اعم از گوش کردن به سخنرانی […]

از آشنایی و عقدمان ۲۰ سال گذشت؛ چه شیرین و پر برکت 19 فروردین 1404

از آشنایی و عقدمان ۲۰ سال گذشت؛ چه شیرین و پر برکت

توضیح خواهم داد که چگونه ۲۸ بهمن ۱۳۸۴ با همسرم خانم دقتکار بطور اتفاقی آشنا شدم و در یک روند خلق الساعه در ۱۱ فروردین ۱۳۸۵ مراسم عقدمان رقم خورد و خیلی زود تند سریع هم در ۵ خرداد همان سال مراسم جشن عروسی برپا گردید. بله! بنده ۳۰ مهر ۱۳۸۴ پس از رهایی از […]

blank
blank
blank