چرا فرقه ی رجوی سعی در تطهیر سوابق تروریستی خود دارد؟

مشی مسلحانه گروه های چریکی در ایران پس از سالهای اولیه ی دهه ی چهل شکل گرفت. جریان مسلحانه در سازمان هایی چون مجاهدین خلق تنها به لحاظ ظاهری نسخه برداری از جنبش های مسلحانه ی شکل گرفته در دیگر نقاط دنیا از جمله چین و ویتنام و کوبا بودند با این تفاوت بزرگ که مبارزات مسلحانه در دیگر نقاط دنیا مبتنی بر حمایت مردمی و فداکاری توده ها بود.
سازمان مجاهدین خلق از همان بدو تأسیس و اتخاذ مشی مسلحانه بدون بررسی واقع بینانه ی شرایط آن زمان جامعه ی ایران در مخمصه ی رفتارهای سردرگم و بی هدف گرفتار شد. عدم موفقیت سازمان در برقراری ارتباط با توده های مردمی سبب شد که سازمان تنها به مناسبات درونی وابسته شود.دوری از جامعه ی کارگری و طبقه ی شهرنشین و کشاور و.. اساساً موضوعیت واژه ی " خلق" در عنوان سازمان را از بین می برد و تشکیلات را به سمت نابودی سوق می داد.
یکی از دلایل عدم برخورداری مجاهدین خلق از پایگاه مردمی چه در شهرها و چه در روستاهای ایران ،ماهیت مارکسیستی سازمان بود که به هیچ روی با اعتقادات مردم مسلمان هماهنگ نمی شد. بماند که چگونه خود سازمان ملغمه ی مارکسیسم و اسلام را در ایدئولوژی عجیب خود در یک ظرف جا می داد.
مشی مسلحانه که در سازمان مجاهدین خلق دست کم سه دهه– البته به طور رسمی – طول کشید جز نابود ساختن جمعی از بهترین و انقلابی ترین جوانان و روشنفکران و حتی مذهبیون وطن و به خاک و خون کشیدن شهروندان بی شمار اعم از ایرانی و خارجی، نتیجه ای در بر نداشت ؛ تنها انرژی انقلابی اعضا و هواداران خود را هدر داد. چنانچه از عملیات های تروریستی مجاهدین در قبل و بعد از انقلاب اسلامی در می یابیم هرگز رابطه ای منطقی بین اهداف به اصطلاح استراتژیک سازمان و عملیات های تروریستی وجود نداشته است. بیشتر عملیات های در جهت انتقام جویی و خودنمایی بوده است – و نهایتاً عملیات های غیررسمی که در نقش مزدوران اسراییل انجام شد و منجر به قتل دانشمندان هسته ای ایران در سال  های اخیر شد ابزاری بود برای خوش خدمتی به دشمن دشمن سازمان که امروز دوست آن محسوب می شود.
همه ی این اقدامات نافرجام و عدم برخورداری از حمایت مردمی در مراحل بعد سازمان را به سمت مخفی کاری بیشتر و ایجاد روابط پیچیده تر و همکاری های عمیق تر جاسوسی و نظامی با امریکا و اسراییل پیش برد – علیرغم سال ها مبارزه ی به اصطلاح ضد امپریالیسم. هر چه روابط مخفی تر شد روند اداره ی سازمان غیردمکراتیک تر شد و تصمیم گیری  ها منحصر به رهبریت سازمان شد.
 پس از خروج از ایران همواره تصمیم گیری ها در سازمان به صورت از بالا به پایین بوده است و افراد ملزم به پیروی بی چون و چرای دستورات تئوریزه شده ی رهبری بوده اند. پس از آن که مسعود رجوی در عراق تبدیل به رهبر بلامنازع سازمان شد، همه ی  فعالیت های سازمان به صورت یک جانبه تعیین شد و اطاعت تشکیلاتی اصل اساسی سازمان شد. سازمان مجاهدین خلق تبدیل به فرقه ی شخصیتی رجوی شد با ویژگی های کامل یک تشکیلات توتالیتر.
امروز، کماکان ذهن گرایی سازمان درباره ی شرایط فعلی جامعه ایران ادامه دارد و تبلیغات سازمان در نمایاندن چهره ای دمکراتیک از خود در جهت همین ذهن گرایی است. نکته ی متفاوت در مشی امروز سازمان این است که در دورانی که مبارزه ی مسلحانه در جهان موضوعیت خود را به شدت از دست داده است و رفتارهای تروریستی و خشونت طلبانه تقریباً منحصر به گروه های افراطی و بدنام سلفی است، ماهیت اپورتونیستی فرقه ی رجوی را به سمت رفتارهای فرصت طلبانه و مناسباتی می برد که صرفا نفع فرقه را توجیه می کند.
بدین معنا که سازمان هرگز مبانی ایدئولوژیک و ضعف ها و تناقضات درونی از جمله شکست مشی مسلحانه ی خود را زیر سئوال نمی برد و تجدید نظر در این باره را جایز نمی داند و برای جبران اشتباهات فاحش گذشته سعی دارد به هر نیروی سیاسی و نظامی یا هر دولت و حزبی که برای منافعش سودی در پی داشته باشد متوسل شود. اکنون تمرکز سازمان بر جذب حمایت سیاستمداران غرب است و علیرغم فقدان پایگاه مردمی اش در ایران با نمایش خود به عنوان نیروی برانداز جمهوری اسلامی تلاش دارد که ذهن گرایی خود را به عده ای سیاستمدار جنگ طلب غربی القا کند. غافل از آنکه نتایج اقدامات سود جویانه ی امروزش بسیار تاسف بار تر از گذشته خواهد بود.
مزدا پارسی
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا