جیب ِ گشاد عالیجناب دن كیشوت برای جنگ

 ایراندیدبان، اول نوامبر 2007
بالاخره پس از افشاگریهای پیاپی در مورد خط فتنهانگیزی و جنگافروزی فرقهی به گل نشستهی مجاهدین، ‌رجوی با زبانی كه آن را جز در رسیدن به انتهای خط نمیتوان ارزیابی نمود، ‌اقرار كرد كه حیات باند آدمكشاش را جز در برافروختن جنگی خانمانسوز علیه ملت ایران نمیبیند. (1)
مسعود رجوی رهبرآدمكش باند ضدایرانی مجاهدین، با تبریك ِ در عین تلخكامی بهخاطر تحریمهای جدید امریکا علیه ایران و باقی ماندن ِ نام مجاهدین در لیست گروههای تروریستی، به مصاف تمامی صلحخواهان آمد و جنگ را رویدادی اجتنابناپذیر كه هرگونه مخالفت با آن عین مخالفت با آزادی است اعلام كرد!
رجوی در ادامهی سریالهای سرفصلسازی و تغییر دوران نماییاش، تحریمهای امریکا علیه ایران را بهعنوان قاطعانهترین اقدام امریکا پس از انقلاب علیه ایران مینامد و فراهم آورندهی سیاست تغییر رژیم در ایران معرفی میکند و از این بابت كه سیاست تغییر رژیم مسلتزم جنگی است، به دار و دستهاش در عراق تبریك میگوید.
رجوی برای بازتر گذاشتن هر چه بیشتر دست عمله و اكرهاش در رسانههای جنگطلب مانند فاكسنیوز، برای دفاع از اقدام نظامی علیه ایران و دمیدن در تنور جنگطلبی صهیونیستها وقیحانه میگوید:
« برخی ساده لوحان گمان می كنند كه تهدید جامعه جهانی ، جنگ با این رژیم است. اما بنا بر سه دهه تجربه ، ما قاطعانه برآنیم كه تهدید واقعی در رابطه با این رژیم، نه جنگ است. »
از این پس دیگر نیازی به این نیست كه اثبات شود راه حل سوم كه مجاهدین از آن دم میزدند در حقیقت تعریف مجاهدین بهعنوان بخشی از ماشین جنگی نئوكانها میباشد و لازمهی اجتنابناپذیر آن فقط برافروختن جنگ است،‌ چرا كه رجوی حتی سر آن دارد كه رهبری جنگطلبان امریکایی در ایران را نیز بر عهده بگیرد. وی طلبكارانه از هماكنون دستآوردهای نظامی آنها را به جیب خود ریخته و میگوید:
« تغییر و سرنگون كردن فاشیسم مذهبی، به پای هیچكس جز مردم و مقاومت ایران نوشته نشده است. حتی وقوع جنگ و حمله هوایی به مراكز پاسداران و سایتهای اتمی رژیم،‌این معادله را تغییر نمی دهد. »
رجوی وقیحانهتر از قبل، مرزبندی با رژیم كه مرز سرخ آنها با هر فرد یا گروهی تلقی میشده و تا دیروز بهقول خودشان بر سر قبول و یا عدم قبول ِ سرنگونی قهرآمیز تام و تمام حاكمیت ایران بوده است را دوباره در چارچوب قبول داشتن جنگ و یا مخالفت با آن تعریف میكند و میگوید:
« اكنون می توان همه مدعیان و افراد و گروههای سیاسی را حول اصل موضوع دسته بندی نمود. اینجاست كه در نخستین تقسیم بندی، بین رژیم و ضد رژیم، مرزبندی می شود و خط قرمز كشیده می شود. در یك طرف همه كسانی قرار می گیرند كه طرفدار حاكمیت مردم و برچیدن بساط استبداد و فاشیسم مذهبی هستند. در طرف دیگر كلیه كسانی قرار می گیرند كه به نحوی از انحاء ، مستقیم یا من غیر مستقیم، و با انواع و اقسام توجیهات ، خواهان حفظ و نگهداری یا بازسازی فاشیسم دینی و صلح و سازش با آن هستند. تا بخواهید از خطرات و عواقب جنگ با این رژیم پرهیز می دهند. اما هرگز از خطرات نه جنگ و ادامه ی حیات این رژیم و این كه چه جنگهای هولناك تری را اجتناب ناپذیر می كند، چیزی نمی گویند. »
بدون شك با این تقسیمبندی وارونه، در ابتدای صف دستهی اول، جرج بوش قرار میگیرد كه قبلتر از رجوی اعلام كرد كه آمده است تا در كنار مردم ایران با هر گزینهی ممكن آنها را از حکومت دینی نجات دهد. خداوند قبول كند كه نیت ایشان هم مانند رجوی چیزی جز خدمت صادقانه به آزادی و دموكراسی و مردم ایران نیست!
از این گذشته فقط و فقط رجوی است كه معنای واقعی جنگهای هولناكتری كه در صورت عدم حملهی امریکا به ایران روی میدهد را میفهمد و با تمام وجود درك میكند! جنگ بر سر بود و نبود فرقهاش كه جز در سایهی جنگ و بحران قادر به ادامهی حیات نیست، جنگ بر سر اخراج از عراق، جنگ بر سر بهدست آوردن ذرهای حمایت كه در صورت عقیم ماندن تلاشهای جنگطلبان ِ حامیاش، هیچكس حاضر به اعتنا و اعتباربخشی به این دار و دستهی ضدایرانی نیست و هزاران جنگ دیگر در برون و درون تشكیلاتاش.
رجوی همچنین چماقداران وابسته به فرقهاش را فرامیخواند تا بدون شوخی و با جدیت، حساب كسانی را كه با صلحخواهی و مخالفت با تحریمها، با حملهی نظامی امریکا به ایران مخالفت میكنند برسند و ترجیعبند همیشگیاش را تكرار كرده و آنان را خبرچینان و عوامل نفوذی وزارت اطلاعات معرفی نموده و فعالیتهای ضدجنگ را بهعنوان تلاش برای حفظ جمهوری اسلامی معنی میكند.
بدینترتیب از این پس باید آماده بود تا لجنپراكنیها و جنگ روانی مجاهدین علیه افراد و گروههای سیاسی مخالف جنگ امواج گستردهتری یابد.
از دید رجوی و با توجه به جیب گشادی كه برای در گرفتن جنگ و نجات فرقهاش از اضمحلال دوخته است، دو راه بیشتر برای وضعیت فعلی تصویر نمیكند: یا قبول تعلیق فعالیتهای هستهای از سوی ایران و یا جنگ!
راه اول را بعید میداند، اما دربارهی راه دوم حرف دارد و با اشاره به توافقات آبانماه سال 1383 با پنتاگون (2) زنهار میدهد كه گمان مبرید جنگ فقط به حملهی هوایی ختم میشود و مطمئن باشید كه حملهی زمینی نیز در كار است:
« اما اگر ناپرهیزی نمودید و به امید این كه جنگ زمینی امكان ناپذیر نیست و نیروی زمینی در كار نخواهد بود…وعده نهایی ارتش آزادی با شما در تهران »
جملات فوق اقرار آشكار رجوی به جایگزین ساختن نئوكانها بهجای صدام است و میتوان آنرا بهمثابه اعترافی تاریخی به وادادگی و اضمحلال تشكیلات آدمكشانی تلقی نمود كه روز و روزگاری در فكر سرنگونی قهرآمیز، در مقابل مردم ایران صفبندی كردند.
____________________________________________________
1- جنگ یا صلح با فاشیسم مذهبی – پیام رجوی – 7 آبان 1386
2- براساس این توافق، امریکا با حمله به تأسیسات اتمی و مراكز سپاه و ارتش، ‌با پشتیبانی هوایی از مجاهدین، آنها را در یك منطقهی آزاد شده در اطراف قصر شیرین یا كردستان مستقر میسازد و آنها مأموریت دارند از آن مكان كه عقبهی آن به یك پایگاه نظامی امریکا در عراق ختم میشود مرتباً به اهدافی در داخل ایران حمله كنند. شایان یادآوری است كه فرماندهان نظامی و مسؤولین عالیرتبهی وزارت دفاع امریکا كه در جریان این توافق بودند هماكنون از كار بركنار شده و فرماندهان و مسؤولین جانشین، این طرح را فوقالعاده احمقانه و ناكارآمد توصیف كردهاند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا