با آغاز زمزمهها درباره فعال شدن مکانیزم ماشه، شوق و هیجان رهبر غائب مجاهدین خلق موجب شده است که بیشتر رخ نشان دهد، بیشتر سخن بگوید و در نتیجه تناقضات بیشتر از لابلای سخنانش بیرون بزند. مسعود رجوی که این روزها با فاصلههای زمانی کمتری اقدام به انتشار پیام از مخفیگاهش میکند، با ادبیات سخیف […]
با آغاز زمزمهها درباره فعال شدن مکانیزم ماشه، شوق و هیجان رهبر غائب مجاهدین خلق موجب شده است که بیشتر رخ نشان دهد، بیشتر سخن بگوید و در نتیجه تناقضات بیشتر از لابلای سخنانش بیرون بزند. مسعود رجوی که این روزها با فاصلههای زمانی کمتری اقدام به انتشار پیام از مخفیگاهش میکند، با ادبیات سخیف همیشگی از “نقطه عطف” سخن میراند و در میانه ذوق زدگیها “به عمد” از تظاهرات مسلحانه مجاهدین خلق در پنجم مهرماه سال 60 یاد میکند و وعده تکرار آن را میدهد. تظاهراتی که به اعتراف خود رجوی، برگزارکننده آن میلیشیای مجاهدین یعنی دانش آموزان و دانشجویان بودند.
تظاهرات مسلحانه چیست؟
“تظاهرات مسلحانه” ترکیب عجیب و متناقضی است که در طول تاریخ کمتر به صورت عملیاتی پیاده شده است. تظاهرات به معنی روشی برای نشان دادن اعتراضات مدنی، اصولا مسلحانه نیستند. اگرچه ممکن است برخی از تظاهراتها برای نمایش قدرت نظامی، با حمل سلاح برگزار شوند و برخی تظاهراتهای مسالمت آمیز نیز نهایتا به خشونت کشیده شوند، نفس تظاهرات، عملی خشونت آمیز نیست. اما در تاریخچه سازمان مجاهدین خلق مفهوم “تظاهرات مسلحانه” دست کم دوبار به طور کاملا عملیاتی در 30 خرداد و در 5 مهر سال 60 به منصه ظهور رسیده است و چند دهه پس از آن گروههای افراطی خشونت طلبی چون داعش دست به اعمال مشابهی زدند.
در هر دوی این روزهای پرحادثه مسعود رجوی به اعضای سازمان دستور داد که با هر آنچه در دسترس دارند، مسلح شوند و در خیابانها به جان “حزب اللهیها” بیفتند. ملاک حزب اللهی بودن میتوانست هر چیزی باشد. قربانی میتوانست کاسب محل باشد که ریش دارد یا پسر جوانی که کنار مسجد محل با تسبیح ایستاده است. حتی زن چادری و کودکی باشد که در واکنش به خشونت عوامل مجاهدین “شعار مرگ بر منافق” سر میدهد.
تظاهرات کنندگان مسلح چه کسانی بودند؟
بنابه نوشته نشریه رسمی مجاهدین خلق آن افرادی که با شهروندان و نیروهای امنیتی حکومت ایران درگیر شدند، نوجوانان و جوانانی بودند که به دستور رجوی و تحت فشار ایدئولوژیک که عامل اصلی پیشبرد امور سازمانی در مجاهدین خلق است، سلاح به دست گرفته بودند و در پوستین خلق افتاده بودند.
تظاهرات 5 مهر برای مسعود رجوی، تنها جنبه نمایش قدرت نظامی نداشت، چرا که میلیشیای فریب خورده مجاهدین تنها به ارعاب و رفتارهای نمایشی بسنده نکردند. بنا به گزارشها در حوادث پنجم مهرماه شصت، سى نفر از مردم و پاسداران کشته شدند و بیش از یکصد و پنجاه نفر از اعضا و هواداران مجاهدین خلق دستگیر و 16 تن از آنها کشته شدند. دستگیر شدگان احتمالا سرنوشت خوبی نداشتند، صرفنظر از آمارسازیهای عجیب و غریبی که مسعود رجوی کرده است.
همانطور که مسعود رجوی در پیام اخیرش گستاخانه از حجاب اجباری در فرقهاش دفاع میکند، امروز بار دیگر وعده تکرار خشونت پنج مهر به سران جمهوری اسلامی میدهد و هرگز از اینکه بگوید که دهها جوان و نوجوان ایرانی را به مسلخ فرستاده است، شرم نمیکند. در جهانی که گروه های مذهبی افراطی و خشونت طلب مورد نفرت فراوان افکار عمومی هستند، رجوی ابا ندارد از اینکه نسل جوان را به خشونت بیشتر فرا بخواند.
نکته مثبت البته این است که مسعود رجوی در میان نسل جوان ایرانی شخصیتی ناشناخته ست و حتی در صورت شناخته بودن نیز مورد بیزاری یا دست کم انتقاد آنها ست. آنچه که مسعود رجوی سعی دارد به عنوان هواداران مجاهدین خلق در میان اعضای منزوی در کمپ اشرف 3 معرفی کند، شامل تصاویری از چند جوان نیازمند، ناآگاه و فریب خورده است که عنوان “کانون شورشی” را یدک میکشند. باقی همه شعر و شعار است که این روزها به نام او منتشر میشود، در حالی که در مرده یا زنده بودن او تردید است.
مزدا پارسی

